مدرک را برای تیتر میخواهند
عکس: آکو سالمی
اسدالله عسکر اولادی از تاجرانی است که به مقوله کسبوکار و تحصیل دیدگاه خود را دارد. او که خود را دنیا دیده میداند معتقد است نگاه به تحصیل در ایران و جهان متفاوت است و بسیاری در ایران برای تیتر به دنبال مدرک میروند؛ در حالی که در دنیا برای کسب تخصص. آقای عسکر اولادی به عنوان کسی که سالها در عرصه کسبوکار فعال هستید، تحصیلات را اصل میدانید یا داشتن کسبوکار را اولویت یک زندگی میدانید؟
به اعتقاد من دانشگاه مقدمه کسبوکار است و باید هر فعال اقتصادی دوره آموزشی لازم را بگذارند خود من نیز در دهه ۳۰ وارد دانشگاه شدم و در رشته ادبیات بیگانه تحصیل کردم بنابراین برای آمدن به بخش کسبوکار دیدن دوره دانشگاهی ضروری است.
اسدالله عسکر اولادی از تاجرانی است که به مقوله کسبوکار و تحصیل دیدگاه خود را دارد. او که خود را دنیا دیده میداند معتقد است نگاه به تحصیل در ایران و جهان متفاوت است و بسیاری در ایران برای تیتر به دنبال مدرک میروند؛ در حالی که در دنیا برای کسب تخصص. آقای عسکر اولادی به عنوان کسی که سالها در عرصه کسبوکار فعال هستید، تحصیلات را اصل میدانید یا داشتن کسبوکار را اولویت یک زندگی میدانید؟
به اعتقاد من دانشگاه مقدمه کسبوکار است و باید هر فعال اقتصادی دوره آموزشی لازم را بگذارند خود من نیز در دهه ۳۰ وارد دانشگاه شدم و در رشته ادبیات بیگانه تحصیل کردم بنابراین برای آمدن به بخش کسبوکار دیدن دوره دانشگاهی ضروری است.
عکس: آکو سالمی
اسدالله عسکر اولادی از تاجرانی است که به مقوله کسبوکار و تحصیل دیدگاه خود را دارد. او که خود را دنیا دیده میداند معتقد است نگاه به تحصیل در ایران و جهان متفاوت است و بسیاری در ایران برای تیتر به دنبال مدرک میروند؛ در حالی که در دنیا برای کسب تخصص. آقای عسکر اولادی به عنوان کسی که سالها در عرصه کسبوکار فعال هستید، تحصیلات را اصل میدانید یا داشتن کسبوکار را اولویت یک زندگی میدانید؟
به اعتقاد من دانشگاه مقدمه کسبوکار است و باید هر فعال اقتصادی دوره آموزشی لازم را بگذارند خود من نیز در دهه 30 وارد دانشگاه شدم و در رشته ادبیات بیگانه تحصیل کردم بنابراین برای آمدن به بخش کسبوکار دیدن دوره دانشگاهی ضروری است.
یعنی بدون ورود به دانشگاه نمیتوان در کسبوکار موفق بود؟
حتما میتوان. من دانشگاه و کسبوکار را در طول هم میبینم. البته این را هم اضافه کنم که اعتقاد ندارم کسی وارد رشته ادبیات فارسی شود بعد به دلیل آنکه بازار کار ندارد در بازار آزاد مشغول شود. رشته دانشگاهی باید مرتبط با کسبوکار باشد؛ مثلا اگر کسی کارخانه ای در زمینه تجهیزات پزشکی دارد مطلوب است خودش نیز از این بحث به لحاظ آکادمیک سر رشتهای داشته باشد.در واقع ارتباط تحصیل و شغل کار آدم را جلو میاندازد و نیاز به آزمون و خطا ندارد.
چرا خود شما رشته مرتبط انتخاب نکردید؟
رشته من مرتبط است.
ادبیات بیگانه کجا صادرات پسته کجا؟
نکته همین است برای آنکه در کار صادارت موفق باشید باید زبان بیگانه بدانید. چون با مترجم کار پیش نمیرود. مترجم مثل عصایی میماند که هرگاه نباشد کار پیش نمیرود یا نمیتوان همیشه به آن اتکا کرد. در دورهای که من وارد تجارت شدم دو زبان در دنیا محور بود انگلیسی و فرانسه، بعدها روسی هم وارد شد. من تلاش کردم هم روسی یاد بگیرم و هم انگلیسی را. در کنار آن دورههای آموزشی اقتصاد را نیز گذارندم. چون هر فعال اقتصادی باید با اقتصاد نیز آشنایی داشته باشد بدون دانستن زبان و اقتصاد آدم نیز در دنیای تجارت کسب موفقیت چشمگیری داشته باشد.
اما در گذشته بودند کسانی که موفق بودند
بیشتر تجار سنتی بودند و موفقیتهای آنها نیز مقطعی یا محلی بود برای موفقیت دائم باید به علم مدرن وصل شد. البته این وصل شدن میتواند در حد آشنایی مقدماتی باشد. به هر حال یک فعال اقتصادی تا حد دانش پایه را باید یاد بگیرد.منظور من از دانش پایه کارشناسی است.اگر امروز من در عرصه تجاری موفق هستم به این دلیل است که تا حد لیسانس درس خواندم. اما این را هم اضافه کنم که درس خواندن به هر قیمتی یا شرایطی منجر به موفقیت نمیشود. انسان اگر میخواهد در مسیر قدم بردارد باید اسباب آن را فراهم کند. به هر حال هر کدام از ما با هدفی در یک مسیر قدم برمیداریم. شناخت هدف در کنار فراهم کردن اسباب رسیدن به هدف از لازمههای حرکت است.
شما با فعالان اقتصادی دیگر کشورها هم در ارتباط هستید آیا آنها نیز اعتقاد دارند راه موفقیت از دانشگاه میگذرد.
نه من چنین اعتقادی دارم نه کسانی که با آنها کار کردهام. دانشگاه نه راه موفقیت است نه میتواند با رفتن به آن موفقیت خود را تضمین کرد. اما اگر کسی بخواهد کاری انجا دهد باید دوره آموزشی ببیند حال میتوان دانشگاه باشد یا جای دیگر. بحث بر سر انتخاب راه است. کسی که میخواهد تجارت خارجی کند باید زبان خارجی بداند باید اطلاعات اقتصادی داشته باشد به هر حال این مسائل را باید جایی یاد بگیرد؛ اما اینکه دانشگاه را محور بدانیم فرضیه اشتباهی است. متاسفانه در ایران این گونه شده و بسیاری فکر میکنند تمام امور از دانشگاه میگذرد در حالی که در دنیا این طور نیست.
تفاوت مهم خارجیان با ایرانیها در این زمینه چیست؟چرا آنها اینگونه فکر نمیکنند
بینید آقای پوتین سه مدرک دکترا دارد؛ اما هیچ کس در هیچ جلسه، کنفرانس یا بیانیه او را آقای دکتر خطاب نمیکند.اما در ایران اگر شما یک مدیر را آقای دکتر یا مهندس خطاب نکنید، از دست شما ناراحت میشود.یکی از مشکلاتی که ما در ایران داریم نگاه مدرکگرایانه به تحصیل است. دانشگاه را برای تیتر آن میخواهیم؛ در حالی که شما در خارج شاهد این موضوع نیستید کسی که وارد دانشگاه میشود میخواهد دورههای تخصصی خود را کامل کند تا از آن در کسبوکار خود بهره برد. در ایران درس میخوانند تا با آن موقعیت اجتماعی خود را بالا برند.
چرا این گونه است
دلایل میتواند مختلف باشد؛ اما اصل آن به فرهنگ ما باز میگردد. در قدیم همه میدیدند کسی که راحت کت و شلوار تن خود میکند و میرود سر کار کسی است که کارمند دولت است و از دولت مواجب میگیرد دولت چه کسی را استخدام میکرد کسی که درس خوانده بود. بنابراین پدر و مادر فکر میکردند اگر بچه درس بخواند میتواند کارمند دولت باشد و سر ماه بدون دردسر از دولت مواجب بگیرد. پشت میز مینشیند و نیازی به کار فیزیکی ندارد. این ایده ذهنی کم کم گسترش پیدا کرد. بعد هم مدرک دکترا گرفتن یا مهندسی اعتبار اجتماعی شد.به اعتقاد من اگر مسوولان طراز اول بخواهند این روحیه اصلاح شود باید از خود شروع کنند و آنقدر اصرار بر مدرک و تیتر آن نداشته باشند. بسیاری از مدیران کشورهای خارجی نیز مدرک دارند؛ اما در خبرها یا معرفی آنان خبری از عنوان نیست.
اگر مسوولان از خود شروع کنند اصلاح میشود
به هر حال آنها تاثیر بالایی دارند. اگر تخصص اصل باشد نه مدرک چرا کار دست نشود. مثلا یک آدم سیاسی مدیر بانک میشود؛ در حالی که مدیر بانک باید یک متخصص باشد حال مدرک دکترا نداشته باشد چه اشکالی دارد؟ به هیمن دلیل است که تاکید دارم هر کس به دانشگاه میرود باید در رشته مرتبط با شغل خود تحصیل کند. در هیچ جای دنیا این گونه نیست که کسی به دانشگاه برود تا بعد با مدرکی که گرفته در یک نهاد دولتی استخدام شود.
فکر میکنید چرا رفتن به دانشگاه و بعد گرفتن کار در دولت برای برخی افراد مهم است
بخشی از گرفتن مدرک به دلیل عنوان است. به هرحال عدهای فکر میکنند اگر مدرک بالاتری داشته باشند ارج و قرب بالاتری دارند و اگر علاقهای به ورود به دنیای کسبوکار نیست؛ چون جامعه دچار یک محافظه کاری شده است و جرات ریسک ندارد. به هر حال تجارت ریسک دارد و عدهای ترجیح میدهند آب باریکهای داشته باشند بجای آن که تن به خطر دهند. من فکر میکنم باید به گونهای فرهنگسازی شود که صرف مدرک اعتبار نیاورد. چرا ما باید به همه دکتر بگوییم در کشورهای خارجی فقط به پزشک عنوان دکتر میدهند و او را با این عنوان خطاب میکنند. در حوزههای دیگر مدرک دکتر اهمیت ندارد. یعنی مهم نیست فرد چه عنوانی دارد مهم کیفیت و نوع خدمت یا کاری است که ارائه میکند.
اسدالله عسکر اولادی از تاجرانی است که به مقوله کسبوکار و تحصیل دیدگاه خود را دارد. او که خود را دنیا دیده میداند معتقد است نگاه به تحصیل در ایران و جهان متفاوت است و بسیاری در ایران برای تیتر به دنبال مدرک میروند؛ در حالی که در دنیا برای کسب تخصص. آقای عسکر اولادی به عنوان کسی که سالها در عرصه کسبوکار فعال هستید، تحصیلات را اصل میدانید یا داشتن کسبوکار را اولویت یک زندگی میدانید؟
به اعتقاد من دانشگاه مقدمه کسبوکار است و باید هر فعال اقتصادی دوره آموزشی لازم را بگذارند خود من نیز در دهه 30 وارد دانشگاه شدم و در رشته ادبیات بیگانه تحصیل کردم بنابراین برای آمدن به بخش کسبوکار دیدن دوره دانشگاهی ضروری است.
یعنی بدون ورود به دانشگاه نمیتوان در کسبوکار موفق بود؟
حتما میتوان. من دانشگاه و کسبوکار را در طول هم میبینم. البته این را هم اضافه کنم که اعتقاد ندارم کسی وارد رشته ادبیات فارسی شود بعد به دلیل آنکه بازار کار ندارد در بازار آزاد مشغول شود. رشته دانشگاهی باید مرتبط با کسبوکار باشد؛ مثلا اگر کسی کارخانه ای در زمینه تجهیزات پزشکی دارد مطلوب است خودش نیز از این بحث به لحاظ آکادمیک سر رشتهای داشته باشد.در واقع ارتباط تحصیل و شغل کار آدم را جلو میاندازد و نیاز به آزمون و خطا ندارد.
چرا خود شما رشته مرتبط انتخاب نکردید؟
رشته من مرتبط است.
ادبیات بیگانه کجا صادرات پسته کجا؟
نکته همین است برای آنکه در کار صادارت موفق باشید باید زبان بیگانه بدانید. چون با مترجم کار پیش نمیرود. مترجم مثل عصایی میماند که هرگاه نباشد کار پیش نمیرود یا نمیتوان همیشه به آن اتکا کرد. در دورهای که من وارد تجارت شدم دو زبان در دنیا محور بود انگلیسی و فرانسه، بعدها روسی هم وارد شد. من تلاش کردم هم روسی یاد بگیرم و هم انگلیسی را. در کنار آن دورههای آموزشی اقتصاد را نیز گذارندم. چون هر فعال اقتصادی باید با اقتصاد نیز آشنایی داشته باشد بدون دانستن زبان و اقتصاد آدم نیز در دنیای تجارت کسب موفقیت چشمگیری داشته باشد.
اما در گذشته بودند کسانی که موفق بودند
بیشتر تجار سنتی بودند و موفقیتهای آنها نیز مقطعی یا محلی بود برای موفقیت دائم باید به علم مدرن وصل شد. البته این وصل شدن میتواند در حد آشنایی مقدماتی باشد. به هر حال یک فعال اقتصادی تا حد دانش پایه را باید یاد بگیرد.منظور من از دانش پایه کارشناسی است.اگر امروز من در عرصه تجاری موفق هستم به این دلیل است که تا حد لیسانس درس خواندم. اما این را هم اضافه کنم که درس خواندن به هر قیمتی یا شرایطی منجر به موفقیت نمیشود. انسان اگر میخواهد در مسیر قدم بردارد باید اسباب آن را فراهم کند. به هر حال هر کدام از ما با هدفی در یک مسیر قدم برمیداریم. شناخت هدف در کنار فراهم کردن اسباب رسیدن به هدف از لازمههای حرکت است.
شما با فعالان اقتصادی دیگر کشورها هم در ارتباط هستید آیا آنها نیز اعتقاد دارند راه موفقیت از دانشگاه میگذرد.
نه من چنین اعتقادی دارم نه کسانی که با آنها کار کردهام. دانشگاه نه راه موفقیت است نه میتواند با رفتن به آن موفقیت خود را تضمین کرد. اما اگر کسی بخواهد کاری انجا دهد باید دوره آموزشی ببیند حال میتوان دانشگاه باشد یا جای دیگر. بحث بر سر انتخاب راه است. کسی که میخواهد تجارت خارجی کند باید زبان خارجی بداند باید اطلاعات اقتصادی داشته باشد به هر حال این مسائل را باید جایی یاد بگیرد؛ اما اینکه دانشگاه را محور بدانیم فرضیه اشتباهی است. متاسفانه در ایران این گونه شده و بسیاری فکر میکنند تمام امور از دانشگاه میگذرد در حالی که در دنیا این طور نیست.
تفاوت مهم خارجیان با ایرانیها در این زمینه چیست؟چرا آنها اینگونه فکر نمیکنند
بینید آقای پوتین سه مدرک دکترا دارد؛ اما هیچ کس در هیچ جلسه، کنفرانس یا بیانیه او را آقای دکتر خطاب نمیکند.اما در ایران اگر شما یک مدیر را آقای دکتر یا مهندس خطاب نکنید، از دست شما ناراحت میشود.یکی از مشکلاتی که ما در ایران داریم نگاه مدرکگرایانه به تحصیل است. دانشگاه را برای تیتر آن میخواهیم؛ در حالی که شما در خارج شاهد این موضوع نیستید کسی که وارد دانشگاه میشود میخواهد دورههای تخصصی خود را کامل کند تا از آن در کسبوکار خود بهره برد. در ایران درس میخوانند تا با آن موقعیت اجتماعی خود را بالا برند.
چرا این گونه است
دلایل میتواند مختلف باشد؛ اما اصل آن به فرهنگ ما باز میگردد. در قدیم همه میدیدند کسی که راحت کت و شلوار تن خود میکند و میرود سر کار کسی است که کارمند دولت است و از دولت مواجب میگیرد دولت چه کسی را استخدام میکرد کسی که درس خوانده بود. بنابراین پدر و مادر فکر میکردند اگر بچه درس بخواند میتواند کارمند دولت باشد و سر ماه بدون دردسر از دولت مواجب بگیرد. پشت میز مینشیند و نیازی به کار فیزیکی ندارد. این ایده ذهنی کم کم گسترش پیدا کرد. بعد هم مدرک دکترا گرفتن یا مهندسی اعتبار اجتماعی شد.به اعتقاد من اگر مسوولان طراز اول بخواهند این روحیه اصلاح شود باید از خود شروع کنند و آنقدر اصرار بر مدرک و تیتر آن نداشته باشند. بسیاری از مدیران کشورهای خارجی نیز مدرک دارند؛ اما در خبرها یا معرفی آنان خبری از عنوان نیست.
اگر مسوولان از خود شروع کنند اصلاح میشود
به هر حال آنها تاثیر بالایی دارند. اگر تخصص اصل باشد نه مدرک چرا کار دست نشود. مثلا یک آدم سیاسی مدیر بانک میشود؛ در حالی که مدیر بانک باید یک متخصص باشد حال مدرک دکترا نداشته باشد چه اشکالی دارد؟ به هیمن دلیل است که تاکید دارم هر کس به دانشگاه میرود باید در رشته مرتبط با شغل خود تحصیل کند. در هیچ جای دنیا این گونه نیست که کسی به دانشگاه برود تا بعد با مدرکی که گرفته در یک نهاد دولتی استخدام شود.
فکر میکنید چرا رفتن به دانشگاه و بعد گرفتن کار در دولت برای برخی افراد مهم است
بخشی از گرفتن مدرک به دلیل عنوان است. به هرحال عدهای فکر میکنند اگر مدرک بالاتری داشته باشند ارج و قرب بالاتری دارند و اگر علاقهای به ورود به دنیای کسبوکار نیست؛ چون جامعه دچار یک محافظه کاری شده است و جرات ریسک ندارد. به هر حال تجارت ریسک دارد و عدهای ترجیح میدهند آب باریکهای داشته باشند بجای آن که تن به خطر دهند. من فکر میکنم باید به گونهای فرهنگسازی شود که صرف مدرک اعتبار نیاورد. چرا ما باید به همه دکتر بگوییم در کشورهای خارجی فقط به پزشک عنوان دکتر میدهند و او را با این عنوان خطاب میکنند. در حوزههای دیگر مدرک دکتر اهمیت ندارد. یعنی مهم نیست فرد چه عنوانی دارد مهم کیفیت و نوع خدمت یا کاری است که ارائه میکند.
ارسال نظر