من همیشه شریف خواندهام
بهمن بابازاده
محسن چاووشی را میتوان از خوانندههایی دانست که منفیخوانی را از همان ابتدا در دستور کار خود قرار داده بود، اما هرچه بیشتر پیش رفت، از این منفی و تلخخوانی فاصله گرفت. او پیشتر از اینها در مصاحبههای خود گفته بود به آنچه میخواند اعتقاد دارد و حالا با او که در آغاز از این طریق به شهرت رسید، گفتوگویی کوتاه کردهایم:
ترانههایتان بوی غم میداد، بوی تلخی قهوه، بوی سوختن، بوی ضجه زدن و . . . چرا؟
من همان چیزی را که باید میخواندم خواندم و اصلا به این مساله که بخواهم موج یا سبک جدیدی وارد دنیای موسیقی کنم، فکر نمیکردم.
محسن چاووشی را میتوان از خوانندههایی دانست که منفیخوانی را از همان ابتدا در دستور کار خود قرار داده بود، اما هرچه بیشتر پیش رفت، از این منفی و تلخخوانی فاصله گرفت. او پیشتر از اینها در مصاحبههای خود گفته بود به آنچه میخواند اعتقاد دارد و حالا با او که در آغاز از این طریق به شهرت رسید، گفتوگویی کوتاه کردهایم:
ترانههایتان بوی غم میداد، بوی تلخی قهوه، بوی سوختن، بوی ضجه زدن و . . . چرا؟
من همان چیزی را که باید میخواندم خواندم و اصلا به این مساله که بخواهم موج یا سبک جدیدی وارد دنیای موسیقی کنم، فکر نمیکردم.
بهمن بابازاده
محسن چاووشی را میتوان از خوانندههایی دانست که منفیخوانی را از همان ابتدا در دستور کار خود قرار داده بود، اما هرچه بیشتر پیش رفت، از این منفی و تلخخوانی فاصله گرفت. او پیشتر از اینها در مصاحبههای خود گفته بود به آنچه میخواند اعتقاد دارد و حالا با او که در آغاز از این طریق به شهرت رسید، گفتوگویی کوتاه کردهایم:
ترانههایتان بوی غم میداد، بوی تلخی قهوه، بوی سوختن، بوی ضجه زدن و ... چرا؟
من همان چیزی را که باید میخواندم خواندم و اصلا به این مساله که بخواهم موج یا سبک جدیدی وارد دنیای موسیقی کنم، فکر نمیکردم.
به خاطر همین ترانههای تلخ بود که اجازه مجاز کار کردن به شما داده نمیشد؟
اتفاقا من از ابتدا مجاز بودم. جالب است بدانید که اولین آلبومم مجوز شعر و آهنگ را هم گرفته بود، اما بنا به دلایلی به صورت غیرقانونی منتشر شد. ضمن اینکه این تلخیها، این غمها همگی از درون آدم نشات میگیرد. ریشه این غم و اندوه مثل خیلی چیزهای دیگر که در دنیا وجود دارد قابل بیان نیست!
من همیشه شریف خواندهام و هیچ وقت از خط قرمزها عبور نکردهام و از همان ابتدا هم میخواستم که به صورت مجاز فعالیت کنم، اما قسمت این بود که کمی دیرتر وارد فضای موسیقی مجاز شوم.
اما مدتهاست که از آن دنیای منفی فاصله گرفتهای.
من هر وقت احساس نیاز کنم چیزی لازم است حتما آن را انجام خواهم داد، منتها بهتر از قبل!
بعضی چیزها در دنیا هست که نمیتوان آنها را در قالب کلمات توضیح داد، این غم هم قابل توضیح نیست. شاید الان هم همینطور باشد.
کارهای مشترکی که با محسن یگانه خواندهای همگی مورد استقبال واقع شدهاند، نیز همه ترانههای منفی یا تلخ داشتند. چرا دیگر تکرار نشد؟
فکر میکنم محسن یگانه یک بار در یک گفتوگو توضیحات مفصلی در این مورد داده است. به هرحال در این چند سال من فقط سه بار محسن را دیدهام، اما در این دیدارها هیچ وقت بحثی
در این مورد با هم نداشتهایم.
برای مخاطبان است که با دنیای تلخ فاصله گرفته اید؟
من همیشه به این موضوع ایمان داشته و ایمان دارم که اگر من دارم کار میکنم و کارم شنیده میشود، به دلیل وجود مخاطبان عزیزم است. اگر آنها نباشند، قطعا من ِ محسن چاووشی هم جایی در دنیای موسیقی نخواهم داشت.
دوستانی که لطف میکنند و من را با محبتهایشان حمایت میکنند اصل دستمزد من برای زحمات شبانهروزیام هستند. من شب و روز کار میکنم تا بتوانم موسیقی بهتری برای دوستانم تولید کنم تا خدای ناکرده شرمنده محبتهایشان نشوم.
اگر میبینید کمحرف هستم، باور کنید فقط و فقط به این دلیل است که میخواهم در آرامش کامل باشم و فقط به روی کارم تمرکز کنم تا مخاطبانم از من راضی باشند. از همین جا میخواهم به مخاطبانم بگویم: دوستتان دارم که دوستم دارید.
به مرور سعی کردهاید از آن فضا دور شوید، این را در آلبوم جدید هم لحاظ کردهاید. به دلیل همین متفاوت بودن است این بار سراغ اشعاری از وحشی بافقی، مولانا، شهریار، خیام نیشابوری و بابا طاهر رفتهاید. استقبال چگونه بود؟
این اتفاقی بود که در ابتدا با واکنشهای منفی عدهای از مخاطبان من روبهرو شد، ولی به مرور خیلیها از این تغییر رویه و سبک استقبال کردند. قبل از اینکه پیشنهاد این آلبوم به من بشود، یک کار در همین فضاها داشتم. بعضی دوستان آن را شنیدند و از آن استقبال کردند و همین باعث شد انرژی من برای کار کردن در این فضاها بیشتر شود. هر چند آن اوایل خیلی امیدی به استقبال از طرف مخاطبان نداشتم، ولی به مرور و بعد از پیگیری بیشتر مفهومی این قبیل آثار به این نتیجه رسیدم که قطعا مخاطب موسیقی من هم میتواند با این اشعار فاخر و کلاسیک ارتباط برقرار کند.
حسی که از این اشعار دارید چگونه حسی است؟
به قدری درگیر اشعار مفاخر ادبیات ایران شدهام که دیگر نمیتوانم با آثار روز بازار ارتباط برقرار کنم. قصد بیاحترامی به کسی را ندارم، فقط حال و روز این روزهایم را گفتم.
شما در این آلبوم هم قطعهای دارید که در آن با خود سر ناسازگاری ندارید. این هم نشاتگرفته از همان حسها و انرژیهای گذشته است؟
بله، همان طور که شاهد بودهاید، یکی از پرهیجانترین قطعات این آلبوم قطعه «توبه نامه» است که با ترجیعبند «غلط کردم، غلط...» ساخته شده است. در این قطعه نگاهی انداختهام به برخی اشتباهاتم در زندگی و عمر کاری. من به شدت به این قطعه دلبستگی دارم. برای همین از تهیهکننده خواستم که آن را حتما در آلبوم جدید بگنجاند.
مسبب کلامهای از این دست (منفی) چیست؟
همیشه دنبال مقصر میگردیم و فکر میکنیم فاجعهای اتفاق افتاده است. چرا نباید ترانه نفرت داشته باشیم، همیشه ترانه بازتاب کوچکی از زندگی بیرونی ما بوده است. ما که درگیر عشق و عاشقیهای یک روزه دو روزه هستیم که وقتی صبح عاشقیم و شب فارغ، ترانهمان هم «خیالی نیست» میشود؛ چون اگر خیالی باشد، باید بترکیم! این فضاها نشات گرفته از فضاهای روزمره زندگی هستند. حتی در میان اشعار شاعران قدیم و کلاسیک نیز اینگونه کلامها هستند، ولی من که مدتهاست از این فضا فاصله گرفتهام.
میثم یوسفی در جایی گفته بود: اگر وحشی بافقی هم الان بود به تهدیدش که «از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم» اکتفا نمیکرد و بدتر از اینها را میگفت. اصلا اینجا هم نمیخواهیم بحث هنر برای مردم یا برای هنر یا برای تعالی یا هنر پیشرو یا هنر وابسته و از این چیزها را باز کنیم و تکلیفشان را هم قرار نیست ما مشخص کنیم. ما در مورد ترانههایی حرف میزنیم که هیچ ربطی به هنر نداشته باشد و خیلی جاها هم اصلا ۱۰۰ درصد با هنر و ادبیات و تعاریف آنها متناقض است و اینکه این خوب است یا بد هم فعلا مهم نیست. مهم این است که ما اینطوری زندگی میکنیم. اینطوری حرف میزنیم و اینطوری ترانه گوش میدهیم.
البته ناگفته نماند که در این میان نیز ترانههای قوی و خوشکلام نیز پا گرفت. اینقدر نفرت و بیخیالی و سیاهی در نوشتهها و ترانههایمان به دلیل شکل و شرایط کنونی زندگی است. حافظه عاشقانه نسل جوان خراب شده است.
درباره اعتراضی بودن هم وضع به همین منوال است؟
هر هنرمندی سبک و ایدئولوژی خود را دارد. این نظر من بود که باید این آهنگ اینگونه خوانده شود. اگر منظورتان قطعه خرمشهر است، باید بگویم آن نوع خوانش کاملا سلیقه و نظر من بوده است و دوست دارم هر فردی آنگونه که دوست دارد، دریافت خود را از کارهایم داشته باشد.
و ترانهسرایانی همچون امیر ارجینی و حسن صفا توانستهاند با این روحیات شما سازگارتر باشند.
من هم با کسی تعارف ندارم. اگر من با این دو ترانهسرا کار میکنم، حتما دلیلش کار خوب خودشان بوده است. شک نکنید که من دوست ندارم اعتماد و اطمینان طرفدرانم را از بین ببرم؛ این دوستانی که شما نام بردید خوب میدانند که من چه ترانههایی را میخوانم و تقریبا به مرز مشترکی
با هم رسیدهایم.
و بعد از این تلخیها فاصله گرفتید؟
من همیشه دوست داشتهام که فضاهای جدید را تجربه کنم، علاقه دارم آن چیزی را که فکر میکنم درست است انجام بدهم. این بد است که حرف تکراری نمیزنم؟ باید به مخاطبها احترام گذاشت و در چنین شرایطی نباید خود را تکرار کنم. اگر شما اسم این را ریسک میگذارید، باید بگویم به خاطر طرفداران و مخاطبان این ریسک را همیشه میپذیرم. اماخیلی وقتها حسهایی است که نمیتوان با کلمات آن را بیان کرد. آهنگ خودش این حس را میرساند و تمام حرفها در کار زده میشود. بقیهاش شعار است.
با حسین صفا تعامل خوبی به عنوان ترانهسرا دارید.
پس از سالها همکاری، او دیگر با حس من آشنا شده و میداند که من چه چیز را میپسندم و میخوانم. حقیقت این است که صفا درد و رنج مردم را سروده و من آن را خواندهام.
بازخوردهایی که تا امروز داشتهاید چگونه بوده است؟
همیشه نظرات موافق و مخالف وجود دارد، اما حالا دامنه این نظرات گستردهتر شده است. این وظیفه رسانهها است که نظرات مردم را منعکس کنند. نکته جالبی که وجود دارد در کلیات آلبوم همه آن را دوست دارند؛ حالا در جزئیات سلیقه افراد متفاوت است که به نظرم همین اختلاف سلیقههاست که کار را زیباتر میکند. همیشه عدهای هستند که با قصد و نیت با هنرمندان و کارشان مخالفت میکنند و اگر اینگونه نباشد، باید به کار خودم شک کنم و نگران باشم.
بازهم از نفرت و غم خواهید خواند؟
برای من این تقسیمبندی شادی و غمگین و نفرت و...وجود ندارد؛ ضمن اینکه من همیشه برای آن تویی که در ترانههایم هست احترام قائل بودهام.
برای من موسیقی یا دلنشین است یا دلنشین نیست. اگر من یک کار شاد میخواندم که دلنشین نبود خیلی بد میشد. خوشحالم که همه کارهایم در هر فضایی که بوده مخاطب خود را داشته و توانسته با مخاطبان ارتباط خوبی برقرار کند. این است که طعم آهنگ را شاد میکند نه ترانه و شعر و ملودی و...
علاقه شخصی خودتان در زمینه شعر و ادبیات چگونه است؟
علاقه زیادی به ادبیات کلاسیک ایران دارم؛ قرنها پیش شاعری بوده که هنوز هم حرفهایش مصداق دارد، این عمق کار را میرساند. معمولا فهم اشعار این شعرا نیاز به دقت زیادی دارد و خوشحالم که مردم نیز آنها را درک کردهاند. باید خوشحال باشم که این اتفاق رخ داده است. انتخاب شعر در موسیقی پاپ اهمیت زیادی دارد. مخاطبان ما خیلی زیاد به ترانهها دقت میکنند و مدام آن را زیر لب میخوانند. تلاش کردم شعرهایی را انتخاب کنم که جامعه ما هنوز با آن درگیر است و فکر میکنم نوع موسیقیای که برای این شعرها انتخاب کردم دلیل دیگری باشد برای اینکه مخاطبان آن را
بهتر بپذیرند.
محسن چاووشی را میتوان از خوانندههایی دانست که منفیخوانی را از همان ابتدا در دستور کار خود قرار داده بود، اما هرچه بیشتر پیش رفت، از این منفی و تلخخوانی فاصله گرفت. او پیشتر از اینها در مصاحبههای خود گفته بود به آنچه میخواند اعتقاد دارد و حالا با او که در آغاز از این طریق به شهرت رسید، گفتوگویی کوتاه کردهایم:
ترانههایتان بوی غم میداد، بوی تلخی قهوه، بوی سوختن، بوی ضجه زدن و ... چرا؟
من همان چیزی را که باید میخواندم خواندم و اصلا به این مساله که بخواهم موج یا سبک جدیدی وارد دنیای موسیقی کنم، فکر نمیکردم.
به خاطر همین ترانههای تلخ بود که اجازه مجاز کار کردن به شما داده نمیشد؟
اتفاقا من از ابتدا مجاز بودم. جالب است بدانید که اولین آلبومم مجوز شعر و آهنگ را هم گرفته بود، اما بنا به دلایلی به صورت غیرقانونی منتشر شد. ضمن اینکه این تلخیها، این غمها همگی از درون آدم نشات میگیرد. ریشه این غم و اندوه مثل خیلی چیزهای دیگر که در دنیا وجود دارد قابل بیان نیست!
من همیشه شریف خواندهام و هیچ وقت از خط قرمزها عبور نکردهام و از همان ابتدا هم میخواستم که به صورت مجاز فعالیت کنم، اما قسمت این بود که کمی دیرتر وارد فضای موسیقی مجاز شوم.
اما مدتهاست که از آن دنیای منفی فاصله گرفتهای.
من هر وقت احساس نیاز کنم چیزی لازم است حتما آن را انجام خواهم داد، منتها بهتر از قبل!
بعضی چیزها در دنیا هست که نمیتوان آنها را در قالب کلمات توضیح داد، این غم هم قابل توضیح نیست. شاید الان هم همینطور باشد.
کارهای مشترکی که با محسن یگانه خواندهای همگی مورد استقبال واقع شدهاند، نیز همه ترانههای منفی یا تلخ داشتند. چرا دیگر تکرار نشد؟
فکر میکنم محسن یگانه یک بار در یک گفتوگو توضیحات مفصلی در این مورد داده است. به هرحال در این چند سال من فقط سه بار محسن را دیدهام، اما در این دیدارها هیچ وقت بحثی
در این مورد با هم نداشتهایم.
برای مخاطبان است که با دنیای تلخ فاصله گرفته اید؟
من همیشه به این موضوع ایمان داشته و ایمان دارم که اگر من دارم کار میکنم و کارم شنیده میشود، به دلیل وجود مخاطبان عزیزم است. اگر آنها نباشند، قطعا من ِ محسن چاووشی هم جایی در دنیای موسیقی نخواهم داشت.
دوستانی که لطف میکنند و من را با محبتهایشان حمایت میکنند اصل دستمزد من برای زحمات شبانهروزیام هستند. من شب و روز کار میکنم تا بتوانم موسیقی بهتری برای دوستانم تولید کنم تا خدای ناکرده شرمنده محبتهایشان نشوم.
اگر میبینید کمحرف هستم، باور کنید فقط و فقط به این دلیل است که میخواهم در آرامش کامل باشم و فقط به روی کارم تمرکز کنم تا مخاطبانم از من راضی باشند. از همین جا میخواهم به مخاطبانم بگویم: دوستتان دارم که دوستم دارید.
به مرور سعی کردهاید از آن فضا دور شوید، این را در آلبوم جدید هم لحاظ کردهاید. به دلیل همین متفاوت بودن است این بار سراغ اشعاری از وحشی بافقی، مولانا، شهریار، خیام نیشابوری و بابا طاهر رفتهاید. استقبال چگونه بود؟
این اتفاقی بود که در ابتدا با واکنشهای منفی عدهای از مخاطبان من روبهرو شد، ولی به مرور خیلیها از این تغییر رویه و سبک استقبال کردند. قبل از اینکه پیشنهاد این آلبوم به من بشود، یک کار در همین فضاها داشتم. بعضی دوستان آن را شنیدند و از آن استقبال کردند و همین باعث شد انرژی من برای کار کردن در این فضاها بیشتر شود. هر چند آن اوایل خیلی امیدی به استقبال از طرف مخاطبان نداشتم، ولی به مرور و بعد از پیگیری بیشتر مفهومی این قبیل آثار به این نتیجه رسیدم که قطعا مخاطب موسیقی من هم میتواند با این اشعار فاخر و کلاسیک ارتباط برقرار کند.
حسی که از این اشعار دارید چگونه حسی است؟
به قدری درگیر اشعار مفاخر ادبیات ایران شدهام که دیگر نمیتوانم با آثار روز بازار ارتباط برقرار کنم. قصد بیاحترامی به کسی را ندارم، فقط حال و روز این روزهایم را گفتم.
شما در این آلبوم هم قطعهای دارید که در آن با خود سر ناسازگاری ندارید. این هم نشاتگرفته از همان حسها و انرژیهای گذشته است؟
بله، همان طور که شاهد بودهاید، یکی از پرهیجانترین قطعات این آلبوم قطعه «توبه نامه» است که با ترجیعبند «غلط کردم، غلط...» ساخته شده است. در این قطعه نگاهی انداختهام به برخی اشتباهاتم در زندگی و عمر کاری. من به شدت به این قطعه دلبستگی دارم. برای همین از تهیهکننده خواستم که آن را حتما در آلبوم جدید بگنجاند.
مسبب کلامهای از این دست (منفی) چیست؟
همیشه دنبال مقصر میگردیم و فکر میکنیم فاجعهای اتفاق افتاده است. چرا نباید ترانه نفرت داشته باشیم، همیشه ترانه بازتاب کوچکی از زندگی بیرونی ما بوده است. ما که درگیر عشق و عاشقیهای یک روزه دو روزه هستیم که وقتی صبح عاشقیم و شب فارغ، ترانهمان هم «خیالی نیست» میشود؛ چون اگر خیالی باشد، باید بترکیم! این فضاها نشات گرفته از فضاهای روزمره زندگی هستند. حتی در میان اشعار شاعران قدیم و کلاسیک نیز اینگونه کلامها هستند، ولی من که مدتهاست از این فضا فاصله گرفتهام.
میثم یوسفی در جایی گفته بود: اگر وحشی بافقی هم الان بود به تهدیدش که «از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم» اکتفا نمیکرد و بدتر از اینها را میگفت. اصلا اینجا هم نمیخواهیم بحث هنر برای مردم یا برای هنر یا برای تعالی یا هنر پیشرو یا هنر وابسته و از این چیزها را باز کنیم و تکلیفشان را هم قرار نیست ما مشخص کنیم. ما در مورد ترانههایی حرف میزنیم که هیچ ربطی به هنر نداشته باشد و خیلی جاها هم اصلا ۱۰۰ درصد با هنر و ادبیات و تعاریف آنها متناقض است و اینکه این خوب است یا بد هم فعلا مهم نیست. مهم این است که ما اینطوری زندگی میکنیم. اینطوری حرف میزنیم و اینطوری ترانه گوش میدهیم.
البته ناگفته نماند که در این میان نیز ترانههای قوی و خوشکلام نیز پا گرفت. اینقدر نفرت و بیخیالی و سیاهی در نوشتهها و ترانههایمان به دلیل شکل و شرایط کنونی زندگی است. حافظه عاشقانه نسل جوان خراب شده است.
درباره اعتراضی بودن هم وضع به همین منوال است؟
هر هنرمندی سبک و ایدئولوژی خود را دارد. این نظر من بود که باید این آهنگ اینگونه خوانده شود. اگر منظورتان قطعه خرمشهر است، باید بگویم آن نوع خوانش کاملا سلیقه و نظر من بوده است و دوست دارم هر فردی آنگونه که دوست دارد، دریافت خود را از کارهایم داشته باشد.
و ترانهسرایانی همچون امیر ارجینی و حسن صفا توانستهاند با این روحیات شما سازگارتر باشند.
من هم با کسی تعارف ندارم. اگر من با این دو ترانهسرا کار میکنم، حتما دلیلش کار خوب خودشان بوده است. شک نکنید که من دوست ندارم اعتماد و اطمینان طرفدرانم را از بین ببرم؛ این دوستانی که شما نام بردید خوب میدانند که من چه ترانههایی را میخوانم و تقریبا به مرز مشترکی
با هم رسیدهایم.
و بعد از این تلخیها فاصله گرفتید؟
من همیشه دوست داشتهام که فضاهای جدید را تجربه کنم، علاقه دارم آن چیزی را که فکر میکنم درست است انجام بدهم. این بد است که حرف تکراری نمیزنم؟ باید به مخاطبها احترام گذاشت و در چنین شرایطی نباید خود را تکرار کنم. اگر شما اسم این را ریسک میگذارید، باید بگویم به خاطر طرفداران و مخاطبان این ریسک را همیشه میپذیرم. اماخیلی وقتها حسهایی است که نمیتوان با کلمات آن را بیان کرد. آهنگ خودش این حس را میرساند و تمام حرفها در کار زده میشود. بقیهاش شعار است.
با حسین صفا تعامل خوبی به عنوان ترانهسرا دارید.
پس از سالها همکاری، او دیگر با حس من آشنا شده و میداند که من چه چیز را میپسندم و میخوانم. حقیقت این است که صفا درد و رنج مردم را سروده و من آن را خواندهام.
بازخوردهایی که تا امروز داشتهاید چگونه بوده است؟
همیشه نظرات موافق و مخالف وجود دارد، اما حالا دامنه این نظرات گستردهتر شده است. این وظیفه رسانهها است که نظرات مردم را منعکس کنند. نکته جالبی که وجود دارد در کلیات آلبوم همه آن را دوست دارند؛ حالا در جزئیات سلیقه افراد متفاوت است که به نظرم همین اختلاف سلیقههاست که کار را زیباتر میکند. همیشه عدهای هستند که با قصد و نیت با هنرمندان و کارشان مخالفت میکنند و اگر اینگونه نباشد، باید به کار خودم شک کنم و نگران باشم.
بازهم از نفرت و غم خواهید خواند؟
برای من این تقسیمبندی شادی و غمگین و نفرت و...وجود ندارد؛ ضمن اینکه من همیشه برای آن تویی که در ترانههایم هست احترام قائل بودهام.
برای من موسیقی یا دلنشین است یا دلنشین نیست. اگر من یک کار شاد میخواندم که دلنشین نبود خیلی بد میشد. خوشحالم که همه کارهایم در هر فضایی که بوده مخاطب خود را داشته و توانسته با مخاطبان ارتباط خوبی برقرار کند. این است که طعم آهنگ را شاد میکند نه ترانه و شعر و ملودی و...
علاقه شخصی خودتان در زمینه شعر و ادبیات چگونه است؟
علاقه زیادی به ادبیات کلاسیک ایران دارم؛ قرنها پیش شاعری بوده که هنوز هم حرفهایش مصداق دارد، این عمق کار را میرساند. معمولا فهم اشعار این شعرا نیاز به دقت زیادی دارد و خوشحالم که مردم نیز آنها را درک کردهاند. باید خوشحال باشم که این اتفاق رخ داده است. انتخاب شعر در موسیقی پاپ اهمیت زیادی دارد. مخاطبان ما خیلی زیاد به ترانهها دقت میکنند و مدام آن را زیر لب میخوانند. تلاش کردم شعرهایی را انتخاب کنم که جامعه ما هنوز با آن درگیر است و فکر میکنم نوع موسیقیای که برای این شعرها انتخاب کردم دلیل دیگری باشد برای اینکه مخاطبان آن را
بهتر بپذیرند.
ارسال نظر