داعش چگونه شکل گرفت؟
تبارشناسی یک گروه افراطی
راز داعش در چیست که توانسته در کمتر از یکسال اراضی تحت اشغال خود را از بریتانیای کنونی بیشتر کند. درخصوص این راز بارها بحثهای مختلفی شده است و هر کارشناس از زاویهای مخصوص به خود به آن پاسخ داده است. برخی آن را ضعف مبارزاتی آمریکا اعلام کردهاند، برخی دیگر نبود یک ارتش منسجم در عراق و برخی میگویند نگاه ایدئولوژیک سران داعش سبب تقویت این گروه افراطی شده و با این نگاه توانسته عناصر ناراضی کشورهای عربی را به سوی خود جلب کند. نشریه آتلانتیک سعی کرده است از زاویه کاملتری به این مهم پاسخ دهد. این نشریه در اینباره مینویسد: از کجا آمدهاند و قصد و نیتشان چیست؟ این سوال مشخص و سادهای است که بهنوبه خود میتواند گمراهکننده باشد و باید اذعان کرد که تنها عده معدودی از رهبران غربی پاسخ این پرسشها را میدانند.
راز داعش در چیست که توانسته در کمتر از یکسال اراضی تحت اشغال خود را از بریتانیای کنونی بیشتر کند. درخصوص این راز بارها بحثهای مختلفی شده است و هر کارشناس از زاویهای مخصوص به خود به آن پاسخ داده است. برخی آن را ضعف مبارزاتی آمریکا اعلام کردهاند، برخی دیگر نبود یک ارتش منسجم در عراق و برخی میگویند نگاه ایدئولوژیک سران داعش سبب تقویت این گروه افراطی شده و با این نگاه توانسته عناصر ناراضی کشورهای عربی را به سوی خود جلب کند. نشریه آتلانتیک سعی کرده است از زاویه کاملتری به این مهم پاسخ دهد. این نشریه در اینباره مینویسد: از کجا آمدهاند و قصد و نیتشان چیست؟ این سوال مشخص و سادهای است که بهنوبه خود میتواند گمراهکننده باشد و باید اذعان کرد که تنها عده معدودی از رهبران غربی پاسخ این پرسشها را میدانند. در ماه دسامبر سال 2014، در نیویورکتایمز، به قلم ژنرال مایکل کی.ناگاتا، فرمانده عملیاتهای ویژه آمریکا در خاورمیانه یادداشتی منتشر شد که در آن وی اذعان کرده بود که فهم گروه داعش کاری سخت است و ناشدنی. او در این یادداشت تاکید کرده بود ما هنوز نتوانستهایم این عقیده و مرام را شکست دهیم.
این فرمانده آمریکایی اعتراف کرده بود که حتی فهم دقیقی از مرام و عقیده آنها وجود ندارد. در سال گذشته باراک اوباما اظهار کرده بود که این گروه یک گروه اسلامی نیست و عضو تازه منشعب شده از القاعده است. شاید همین نکته آخر موجب شده که آمریکا راهبردهای اشتباه را برای مبارزه با داعش در پیش بگیرد.
این گروه در ماه ژوئن، موصل را به تصرف خویش در آورد که این استان به لحاظ وسعت بزرگتر از بریتانیا است. ابوبکر البغدادی از سال 2010، رهبر این گروه بوده است؛ اما در تابستان سال گذشته بود که در یک فیلم ظاهر و مشخص شد که وی پیش از این در کمپ آمریکا در عراق زندانی بوده است. ناشناس بودن رهبر این گروه، عاملی شد تا اینکه افراطیون سراسر جهان جمع شوند و دسته دسته به سمت این گروه هجوم آوردند و این روند همچنان ادامه دارد.
نادیده گرفتن گروه داعش از چند نظر برای ما قابل فهم است: این گروه مانند پادشاهی منزوی بوده که تاکنون چندین بار رفته و بازگشته است. بغدادی هم تاکنون یکبار در مقابل دوربینهای تلویزیونی ظاهر شده است. شناخت ما از این گروه محدود به فیلمها و بیانیهها و ویدئوهایی میشود که در رسانهها منتشر کردهاند. در واقع این طرفداران داعش بودهاند که در این مدت سعی در شناساندن این گروه داشتهاند. ما هنوز نمیتوانیم درک کنیم چرا این گروه با صلح میانهای ندارد و چرا این همه برای نسلکشی تشنه است. در واقع این مرامی است که آنها به آن اعتقاد دارند و براساس این مرام اعتقاد دارند که پایان جهان، نزدیک و در حال وقوع است. شناخت غربیها از داعش در مورد رویکرد این گروه از پایان جهان میتواند کمک بزرگی برای مبارزه و پیشبینی رفتار این گروه باشد. افزایش قدرت این گروه مانند گروه اخوانالمسلمین در مصر نبوده است (این گروه، رهبران داعش را مرتد میدانند) و باید افزایش قدرت آنها مورد بررسی قرار گیرد.
ما در مورد ماهیت و نیت این گروه دستکم در دو سال گذشته به بیراهه رفتهایم. ما افراطیون را در یک دسته قرار دادیم و منطق داعش را با گروه تروریستی دیگری مثل القاعده یکی دانستهایم. درست است که طرفداران داعش، بنلادن را همچنان از روی احترام «شیخ بنلادن» مینامند، اما حتی در زمان اوجگیری القاعده از سال 1998 تا سال 2003، بسیاری از تکفیریها اولویتها و عقاید رهبران این گروه را به استهزا گرفته بودند.
بنلادن مرام مبارزاتی خود را پیشزمینه خلافت میدانست و انتظار نداشت در دورانی که زنده است این خلافت را ببیند. سازمان او انعطافپذیر بود و به لحاظ جغرافیایی نیز اعضای این گروه پراکنده عمل میکردند. در مقابل، داعش، برای مشروعیتبخشی نیاز به اراضی دارد و از یک ساختار بالا به پایین برخوردار است (در بوروکراسی آنها، مردم به دو دسته غیرنظامی و نظامی تقسیم میشوند و بنای تقسیم اراضی خود را «استان» قرار دادهاند).
اما گمراهی دوم غرب در شناخت این گروه، به موارد مورد علاقه داعش باز میگردد. این گروه قصد دارد تا به دوران قرون وسطا بازگردد و این دوران را در سرلوحه کار خود قرار داده است. پیتر برگن، کسی که در سال 1997، نخستین مصاحبه را با بنلادن ترتیب داد و آن را در کتاب خود به نام «جنگ مقدس» منتشر کرد، نوشته بود که بنلادن، محصول دنیای مدرن سکولار است. بنلادن درخواستهای مشخص سیاسی داشت و بهعنوان مثال میگفت که خواستار خروج آمریکا از عربستان است. سربازان او با دنیای مدرن هماهنگتر بودند. بهطور مثال محمد عطا، در روزهای آخر عمرش از «والمارت» خرید کرده بود و سری هم به «پیتزا هوت» زده بود. در این گروه، وسوسه اینکه نیروهای افراطیشان مدرن-سکولار هستند، یا اینکه دارای نگرانیهای سیاسی مدرن بودند، دست از سر آدمیزاد برنمیدارد. نه اینکه مانند گروه داعش لباسهای قرون وسطایی بپوشند و آن را مناسب با مرام خود بدانند. در حقیقت بیشتر گروهها بهدنبال چیزهای پوچ هستند به جزاین گروه آخر که صادقانه بهدنبال برقراری محیطی همچون قرون وسطاست تا آماده روز رستاخیز شوند.
برای مثال در ماه سپتامبر، شیخ ابو محمد العدنانی، سخنگوی گروه داعش از طرفداران خود در غرب، از جمله کانادا و فرانسه خواست تا «سر کافران را با سنگ خرد کنند، مسمومشان کنند، یا با خودرو از رویشان رد شوند» و در نهایت اینکه محصولاتشان را نابود کنند. تنها تصور این موضوع به اندازه کافی میتواند تولید وحشت کند چه برسد به اینکه به آن نیز عمل شود. همچنین این گروه، سعی دارد این ادبیات خود را بیش از پیش جا بیندازد تا جایی که جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا توسط عدنانی، «شخص ختنه نشده» خطاب میشود.
دکترین تکفیریها
در ماه نوامبر ویدئوی غیررسمی در مورد گروه داعش منتشر شد که آنها را از ریشههای بنلادن معرفی میکرد. این فیلم قصد دارد بگوید که جد تشکیلاتی این گروه ابومصعب الزرقاوی، عضو برجسته و بیرحم القاعده از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ و دو جنگجوی دیگر القاعده هستند و این افراد نقش بسزایی در خلق این گروه داشتند. اما چیزی که در این میان بهطرز محسوسی مغفول مانده ادعای پیروی زرقاوی و دو فرمانده دیگر از ایمنالظواهری است.اما ظواهری آشکارا هر نوع اتحاد را با بغدادی رد میکند و خود را در جایگاه منتقد بغدادی قرار میدهد. انزوای بغدادی از کاریزماتیک بودن وی نمیکاهد و در واقع باید گفت که از مدتها پیش راه القاعده و داعش از هم جدا افتاده بود. همراه و همپای ظواهری، باید به نقش یک روحانی ناشناخته در اردن، فردی به نام ابومحمد المقدیسی ۵۵ ساله توجه کرد. او را معمار القاعده میخوانند. او در میان خوانندگان روزنامههای آمریکایی کمتر شناخته شده است. اساس دکترین او اما با گروه داعش هماهنگی بیشتری دارد. هر دو از یک جناح مشخص هستند که به «سلفیون» معروف هستند که در عربی، «پدران صالح» معنی میدهند. پدران صالح در واقع برای همه رفتارهای خود الگوی مشخصی دارند، از جمله جنگ، نحوه لباس پوشیدن، زندگی شخصی و حتی دندانپزشکی. مقدیسی به زرقاوی آموزش داد، مردی که با اندیشههای وی راهی عراق شد. او فرد متعصبی بود که به غیر از مرام و مسلک خود، چیز دیگری را قبول نداشت و بر اساس این مرام همه کافر به حساب میآمدند، به جزکسانی که با وی همعقیده بودند. دکترین او در واقع براساس نفرت بنا شده بود و براساس همین دکترین دیگران را میکشت. او هر روز در نظرات خود متعصبتر میشد و دیگرانی که مانند وی نمیاندیشیدند، بیرون از دایره میماندند و حکم کافر را پیدا میکردند. تا جایی که مقدیسی به شاگرد پیشین خود نامه نوشت که بین حکم تکفیر و کسانی که گناه میکنند، تفاوت قائل شود و کسی را که دست به گناه میزند، کافر قلمداد نکند. این موضوع هماینک نکته کلیدی تفاوت داعش و القاعده شده است. براساس دکترین تکفیریها، آنها متعهد به تصفیهسازی جهانی از طریق کشتار بسیار هستند. عدم گزارشهای دقیق، هنوز میزان کشتهشدگان اراضی تحت اشغال آنها را مبهم نگه داشته است. اما رسانههای اجتماعی میگویند در اراضی تحت تسلط داعش، تقریبا هر روز شاهد اعدامهای انفرادی و هر چند هفته شاهد اعدامهای دستهجمعی بوده و هستند. شایعترین اعدامهای صورت گرفته هم با اتهام مرتد بودن صورت میگیرد. سوای اعدامهای خودکار، بغدادی با مسیحیان این ناحیه به سختی برخورد نمیکند. بغدادی به آنها قول داده که زنده نگهشان خواهد داشت اما آنها موظف به پرداخت «جزیه» هستند.
برای شناخت داعش باید تمامی عوامل را در نظر گرفت. قرنهاست که دوره اختلاف مذهبی در اروپا گذشته است و دیگر کسی به خاطر تفاوت اندیشه دینیاش کشته نمیشود. شاید برای همین است که غربیها با این شیوه داعشیها و تکفیریها ناآشنا هستند. بسیاری میگویند داعشیها، آن چیزی نیستند که ادعا میکنند یا اینکه با این اقدامات بهراستی بهدنبال خواستههای آخرالزمانی خود هستند.
شک و تردید آنها قابل درک است. در گذشته، بسیاری از غربیها کشورهای خاورمیانه را متهم به «گذشتهگرایی» میکردند. بهخصوص ادوارد سعید از این واژه برای کشورهای عربی استفاده کرده است و این گذشتهگرایی نوعی تحقیر و بدنامی برای اعراب بههمراه داشت. اما محققان اصلا به ریشههای این بدنامی توجه نکردند: حکومت بد، تغییر آداب و رسوم اجتماعی و تحقیر در سرزمینی که فقط به خاطر نفتش ارزش دارد، عواملی هستند که میتوانند ریشه بسیاری از ناآرامیهای اخیر باشند. بدون در نظر گرفتن این فاکتورها، تحلیل در قدرت یافتن داعش، بر سبیل خطا خواهد بود. زمانی که قصد داشتیم از مرام داعش سر در آوریم، به هر کسی که ایمیل زدیم، همه ما را به یک نفر رهنمون شدند: «برنارد هیکل.» او تباری لبنانی دارد که در ایالاتمتحده بزرگ شده است. او یک ریش بزی دارد و لهجه خارجی او در گفتار انگلیسیاش به شدت مشهود است. براساس گفتههای هیکل، داعش از مذهب سوءاستفاده میکند. او میگوید: آنها دوربینهای خود را مدام تیره میکنند و فضا را مهآلود و در تمامِ وقت، شعارهای خود را جار میزنند. او اعتقاد دارد که داعش بهعمد، برداشتهای تحریفآمیز از دین داشته است. به اعتقاد هیکل، مسلمانان، اسلام را دین صلح و رحمت میدانند.
پیش از اینکه داعش ظهور کند، در قرن هجدهم، وهابیها در عربستان سعودی قصد داشتند، ساختاری شبیه ساختار داعش در این کشور ایجاد کنند. آنها در قرن هجدهم توانستند با پیروزیهای متواتری که به دست آوردند، عربستان سعودی امروزی را ایجاد کنند؛ اما هیکل میگوید که وهابیها در خرج این همه خشونت مانند داعشیها عمل نکردند. به اعتقاد هیکل تفاوت وهابیها و داعشیها در همین نکته نهفته است؛ اما به دلیل گرایشات تکفیریشان میتوان هر دو گروه را در یک کفه قرار داد. تخمین زده میشود که هزاران خارجی به قلمرو داعش مهاجرت کردهاند. آنها توانستهاند افرادی از فرانسه، بریتانیا، بلژیک، آلمان، هلند، استرالیا، اندونزی، ایالات متحده و بسیاری از نقاط دیگر جهان جذب کنند و به استخدام خود درآورند. بسیاری از آنها با هدف جنگیدن میآیند و برخی از آنها با نیت کشته شدن.
پیتر آر.نیومن، یک استاد کالج در لندن میگوید: فایلهای صوتی و تصویری که این گروه در اینترنت منتشر میکند، عامل موثری در جذب این گروه است. سربازگیری آنلاین، موجب میشود که آنها جهانی عمل کنند و به نقطهای محدود متمرکز نشوند. به همین دلیل است که اجتماع تروریستهای داعش بهشدت متنوع از آب در آمده است. آنها حتی به زنانی که در خانههایشان محصور شدهاند، برای عضویت در این گروه آزادی عمل دادهاند و بسیاری از زنان محافظهکار به همین نیت وارد سوریه میشوند. در واقع در خواست هر دو گروه جنسیتی، عاملی شده است که اجتماع داعش هر روز گستردهتر از پیش شود.
در ماه نوامبر، به استرالیا سفر کردیم و با موسی سرآنتونیوی 30 ساله مصاحبهای داشتیم. او یکی از حامیان معنوی داعش است که در جذب سرباز برای این گروه نقش بسزایی داشته است. برای سه سال وی در یک شبکه تلویزیونی در قاهره مجری بوده است؛ ولی از پیدایش داعش کار و بار خود را در این ایستگاه تلویزیونی تعطیل کرد و به استرالیا رفت. او حالا فعالیتهای خود را در فیسبوک و توییتر دنبال میکند. سرآنتونیو، بسیار کتابی حرف میزند و میگوید که فیلمهای اعدام و سر بریدنها را جسته و گریخته دیده است. او میگوید که از خشونت بیزار است، با اینکه طرفداران داعش این رویه را تایید میکنند. او بلندبلند حرف میزند و بهعکس سایر تکفیریها اعتقاد دارد کسی که بمب میبندد و خودش را منفجر میکند، خودکشی کرده و این عمل را خدا ممنوع اعلام کرده است. تفکرات او از چند نظر با دیدگاههای داعش متفاوت است.
او با موهای بلند و ریشهای ژولیده که آدم را یاد کاراکترهای فیلم ارباب حلقهها میاندازد، با وسواس بسیار در مورد آخرتگرایی داعش صحبت میکند. او بهنظر شبیه آدمهای یک رمان تخیلی بهنظر میرسد که در خانهای، به اتفاق همسرش تک و تنها زندگی میکنند.
ژوئن گذشته، سرآنتونیو قصد داشت که مهاجرت کند؛ اما نگفت به کجا (رفتن به سوریه ممنوع است). اما در مسیر در فیلیپین گیر میافتد و به استرالیا عودت داده میشود. استرالیا وی را به اتهام پیوستن به گروه تروریستی داعش برای مدتی بازداشت و سپس پاسپورت او را ضبط میکند. او در ملبورن گیر میافتد و تحت نظر نیروهای پلیس این شهر قرار میگیرد. اگر اوشرایط حضور دیگران را در کشور سوریه فراهم میکرد، با حکم سختتری روبهرو میشد و قطعا هماینک در زندان به سر میبرد. اما او در حال حاضرآزاد است و با سایر افراطیون بهراحتی گفتوگو میکند و در مورد دکترین داعش توضیحات مبسوطی ارائه می کند. ما یکدیگر را در «فوت اسکاری» ملاقات کردیم. سرآنتونیو در این ملاقات گفت: زمانی که صحبتهای بغدادی را شنیده، حس شور و شعف به وی دست داده بود. جاذبهای که از بینالنهرین شروع شده بود و به او و دوستانش سرایت کرده بود. او ادامه میدهد: «من در فیلیپین بودم و آن سخنرانی را از تلویزیون شنیدم. شگفت زده شده بودم و به خودم گفتم: مردک اینجا چه غلطی میکنی؟»
آخرین خلیفهگری مربوط به دوران عثمانی بود که از قرن شانزدهم آغاز شد تا اینکه در سال ۱۹۲۴ توسط آتاتورک از بین رفت. اما سرآنتونیو، مانند بسیاری از طرفداران داعش آنها را خلیفه مشروع نمیشناسد. برای اینکه آنها بهطور کامل قوانین شریعت را پیاده نمیکردند.
بغدادی در موصل در مقابل دوربین ظاهر و مدعی میشود که نهاد خلافت را احیا کرده است. او میگوید که بر هر مسلمانی واجب است که به این خلافت کمک کند و در برقراری آن نهایت سعی و تلاش خود را داشته باشد. سخنانی از این دست، به شکل خفیفترش را بنلادن نیز گفته بود. ماشین پروپاگاندای داعش نیز مدام، پس از آن اعلام کرد که گروههای مختلفی با ابوبکر البغدادی بیعت کردهاند. سرآنتونیو در اینباره میگوید که خلافت تنها یک نهاد سیاسی نیست، بلکه مایه رستگاری هم هست. زمانی که به او گفتم با این تفاسیر تو هم با ابوبکر البغدادی بیعت کردهای، او به میان حرفهایم پرید و گفت: بیعت کردن در استرالیا، بر اساس قوانین این کشور غیرقانونی است؛ اما قبول میکنم که بغدادی پاسخگوی نیازها بوده است. او ادامه میدهد: میخواهم به تو چشمکی بزنم و بگویم تو برای برداشت از حرفهای من آزادی. پس از اینکه بغدادی در ماه ژوئیه در موصل مدعی برقراری خلافت شد، افراطیون سراسر دنیا به عراق و سوریه سرازیر شدند. یورگن تودنهوفر، نویسنده و سیاستمدار سابق که در دسامبر سال 2014، به اراضی داعش سفر کرده است، میگوید روزی که وارد سوریه شده است، صدها جنگجوی افراطی از مرز ترکیه وارد خاک سوریه شدند. او میگوید که در روز دوم هم این موج ادامه داشته است.
نگاه آخرالزمانی داعش
همه مسلمانان متفقالقول میگویند تنها کسی که از آینده خبر دارد خداست و کسی از آینده خبر ندارد. اما داعش در این مورد قصد دارد متفاوت عمل کند. در حیطه عقیدتی، القاعده مانند یک جنبش زیرزمینی سیاسی عمل میکرد که اهداف کوچکی در شبهجزیره عربستان و کشورهای غیرمسلمان داشت. اما داعش نگرانیهای خود را در سطح جهان مطرح کرده و در این میان مهمترین هدف خود را رسیدن به آخرالزمان میداند. بنلادن در سخنان خود به ندرت به آخرالزمان اشاره میکرد و در مورد اینکه چه زمانی به وقوع خواهد پیوست اطلاعات چندانی در اختیار مخاطبان خود قرار نمیداد.
در روزهای آخری که آمریکا خاک عراق را اشغال کرده بود، بنیانگذاران داعش مدام اعلام میکردند که نشانههای پایان دنیا به وضوح در حال رخ دادن است. در اعتقاد داعشیها، روزهای آخر دنیا تبدیل به نبرد خیر و شر میشود. موسی سرآنتونیو نیز چنین موضوعی را تایید میکند.
برای داعش تسخیر شهر دابق از اهمیت بسزایی برخوردار بوده است. شهری در نزدیکی حلب. آنها حتی مجلهای به همین نام دارند و زمانی که این شهر را به اشغال خود در آوردند، بهطرز دیوانهواری به جشن و پایکوبی پرداختند. زیرا این شهر از لحاظ راهبردی برای آنها اهمیت بهسزایی داشته است. آنجا دقیقا نقطهای است که داعشیها اعتقاد دارند که رومیها را ملاقات خواهند کرد، زیرا این شهر واترلوی رومیها خواهد شد.
شهر دابق اساسا شهری مبتنی بر کشاورزی است. آنها میگویند که این سرزمین گویی برای جنگ طراحی شده است. آنها مدام در رسانههای خود در بوق و کرنا میکنند که بهزودی نبرد بزرگ بهوقوع خواهد پیوست. حتی در یکی از شمارههای دابق آنها براساس ماشین پروپاگاندایی که تعریف کردهاند، متوسل به جملات زرقاوی میشوند: «جرقه از عراق آغاز شده است و حرارت آن کیلومترها جلوتر خواهد رفت... تاجایی که صلیبیون در شهر دابق به آتشی که برافروختهاند، بسوزند». آنها هماینک شهر دابق را در تصرف خود دارند و منتظرند که نیروهای دشمن به این نقطه وارد شود. رسانههای غربی اما در مورد دابق بسیار کمکاری کردهاند و توجه چندانی به این شهر نشان ندادهاند و تا جایی که توانستهاند به موضوع سر بریدنهای این گروه بسنده کردهاند. مردی که ماسک بهصورت زده است در هنگام بریدن سر نخستین آمریکایی گروگان گرفته شده میگوید: ما نخستین آمریکایی-صلیبی را در دابق خاک کردیم و هوشیارانه منتظر ورود نیروهای دشمن هستیم.
حمله بهترین دفاع است
ایدئولوژی داعش بهگونهای است که به شما اجازه میدهد تا حدی اقدامات آنها را پیشبینی کنید. اسامه بنلادن بهندرت پیشبینیپذیر بود. او در گفتوگو با سیانان زمانی که از او پرسیده شد که اقدات بعدی گروه شما چه خواهد بود به پیتر آرنت گفت: انشاءالله بهزودی در مورد این اقدامات در رسانهها خبرهایی هم خواهید دید و هم خواهید شنید. در مقابل داعش چندان ابایی از آشکار کردن طرحهای خود ندارد. در لندن چوداری؛ یکی از کسانی که خود را متعلق به گروه مهاجران میداند، میگوید که سیاست خارجی داعش مبتنی بر دیدگاههای خلافت است. قانون آنها یکی است و آن نیز گسترش اجباری عقاید به کشورهای غیرمسلمان است. او ادامه میدهد: تاکنون سیستم ما دفاعی بوده است اما در مفهوم جدید وارد فاز تهاجمی شدهایم. او اعتقاد دارد بهراه انداختن یک جنگ برای گسترش خلافت یک کار واجب و ضروری است. یکی از مهمترین تفاوتهای این گروه با سایر گروهها این است که داعش به مساله صلح عقیده چندانی ندارد و میگوید صلح باید کوتاه مدت باشد. آنها اعتقاد دارند که خلیفه نباید لحظهای استراحت داشته باشد چرا که دولتی مملو از گناه خواهد داشت. در مقایسه با گروههای مشابه، دولت داعش تفاوت اساسی با گروهی مثل خمرهای سرخ دارد. خمرهای سرخ در کامبوج دست کم یک نماینده در سازمان ملل داشتند، اما به اعتقاد ابو برعا، یکی از هم دانشگاهیهای چوداری، خلیفه حق ندارد نماینده به سازمان ملل بفرستد، زیرا در صورت وقوع چنین عملی آنها حاکمیتی غیر از خدا را پذیرفتهاند.
حالا باید گفت شکست غربیها در عدم شناخت از داعش و تمایز قایل نشدن بین این گروه با القاعده ما را با تصمیمهای خطرناکی مواجه کرد. در پاییز گذشته، بهعنوان مثال آمریکا در مورد کسیگ، یکی از گروگانها دچار خطای تحلیلی شد و در نهایت سر این فرد بریده شد. چوداری میگوید سیاستهای داعش برای مبارزه با دشمنان بیش از آنکه رحمتآمیز باشد، مبتنی بر ترساندن آنها تا سر حد مرگ است. از نظر آنها مبارزه بدون خشونت کامل نیست.
ایالاتمتحده و متحدان آن در برابر داعش دیر واکنش نشان دادند. جاهطلبیهای این گروه و نقشههای استراتژیک داعش زمزمهوار ابتدا در سال ۲۰۱۱، در رسانههای اجتماعی مطرح شد. این زمان، زمانی بود که آنها در سوریه و عراق تازه بهعنوان یک گروه تروریستی شناخته شده بودند. عدنانی، سخنگوی این گروه در همان زمان گفته بود که ما بهدنبال برقراری خلافت هستیم و سپس به آخرالزمان اشاره میکند و میگوید تنها چند صباح دیگر به آن روز باقی مانده است.
منبع: آتلانتیک
این فرمانده آمریکایی اعتراف کرده بود که حتی فهم دقیقی از مرام و عقیده آنها وجود ندارد. در سال گذشته باراک اوباما اظهار کرده بود که این گروه یک گروه اسلامی نیست و عضو تازه منشعب شده از القاعده است. شاید همین نکته آخر موجب شده که آمریکا راهبردهای اشتباه را برای مبارزه با داعش در پیش بگیرد.
این گروه در ماه ژوئن، موصل را به تصرف خویش در آورد که این استان به لحاظ وسعت بزرگتر از بریتانیا است. ابوبکر البغدادی از سال 2010، رهبر این گروه بوده است؛ اما در تابستان سال گذشته بود که در یک فیلم ظاهر و مشخص شد که وی پیش از این در کمپ آمریکا در عراق زندانی بوده است. ناشناس بودن رهبر این گروه، عاملی شد تا اینکه افراطیون سراسر جهان جمع شوند و دسته دسته به سمت این گروه هجوم آوردند و این روند همچنان ادامه دارد.
نادیده گرفتن گروه داعش از چند نظر برای ما قابل فهم است: این گروه مانند پادشاهی منزوی بوده که تاکنون چندین بار رفته و بازگشته است. بغدادی هم تاکنون یکبار در مقابل دوربینهای تلویزیونی ظاهر شده است. شناخت ما از این گروه محدود به فیلمها و بیانیهها و ویدئوهایی میشود که در رسانهها منتشر کردهاند. در واقع این طرفداران داعش بودهاند که در این مدت سعی در شناساندن این گروه داشتهاند. ما هنوز نمیتوانیم درک کنیم چرا این گروه با صلح میانهای ندارد و چرا این همه برای نسلکشی تشنه است. در واقع این مرامی است که آنها به آن اعتقاد دارند و براساس این مرام اعتقاد دارند که پایان جهان، نزدیک و در حال وقوع است. شناخت غربیها از داعش در مورد رویکرد این گروه از پایان جهان میتواند کمک بزرگی برای مبارزه و پیشبینی رفتار این گروه باشد. افزایش قدرت این گروه مانند گروه اخوانالمسلمین در مصر نبوده است (این گروه، رهبران داعش را مرتد میدانند) و باید افزایش قدرت آنها مورد بررسی قرار گیرد.
ما در مورد ماهیت و نیت این گروه دستکم در دو سال گذشته به بیراهه رفتهایم. ما افراطیون را در یک دسته قرار دادیم و منطق داعش را با گروه تروریستی دیگری مثل القاعده یکی دانستهایم. درست است که طرفداران داعش، بنلادن را همچنان از روی احترام «شیخ بنلادن» مینامند، اما حتی در زمان اوجگیری القاعده از سال 1998 تا سال 2003، بسیاری از تکفیریها اولویتها و عقاید رهبران این گروه را به استهزا گرفته بودند.
بنلادن مرام مبارزاتی خود را پیشزمینه خلافت میدانست و انتظار نداشت در دورانی که زنده است این خلافت را ببیند. سازمان او انعطافپذیر بود و به لحاظ جغرافیایی نیز اعضای این گروه پراکنده عمل میکردند. در مقابل، داعش، برای مشروعیتبخشی نیاز به اراضی دارد و از یک ساختار بالا به پایین برخوردار است (در بوروکراسی آنها، مردم به دو دسته غیرنظامی و نظامی تقسیم میشوند و بنای تقسیم اراضی خود را «استان» قرار دادهاند).
اما گمراهی دوم غرب در شناخت این گروه، به موارد مورد علاقه داعش باز میگردد. این گروه قصد دارد تا به دوران قرون وسطا بازگردد و این دوران را در سرلوحه کار خود قرار داده است. پیتر برگن، کسی که در سال 1997، نخستین مصاحبه را با بنلادن ترتیب داد و آن را در کتاب خود به نام «جنگ مقدس» منتشر کرد، نوشته بود که بنلادن، محصول دنیای مدرن سکولار است. بنلادن درخواستهای مشخص سیاسی داشت و بهعنوان مثال میگفت که خواستار خروج آمریکا از عربستان است. سربازان او با دنیای مدرن هماهنگتر بودند. بهطور مثال محمد عطا، در روزهای آخر عمرش از «والمارت» خرید کرده بود و سری هم به «پیتزا هوت» زده بود. در این گروه، وسوسه اینکه نیروهای افراطیشان مدرن-سکولار هستند، یا اینکه دارای نگرانیهای سیاسی مدرن بودند، دست از سر آدمیزاد برنمیدارد. نه اینکه مانند گروه داعش لباسهای قرون وسطایی بپوشند و آن را مناسب با مرام خود بدانند. در حقیقت بیشتر گروهها بهدنبال چیزهای پوچ هستند به جزاین گروه آخر که صادقانه بهدنبال برقراری محیطی همچون قرون وسطاست تا آماده روز رستاخیز شوند.
برای مثال در ماه سپتامبر، شیخ ابو محمد العدنانی، سخنگوی گروه داعش از طرفداران خود در غرب، از جمله کانادا و فرانسه خواست تا «سر کافران را با سنگ خرد کنند، مسمومشان کنند، یا با خودرو از رویشان رد شوند» و در نهایت اینکه محصولاتشان را نابود کنند. تنها تصور این موضوع به اندازه کافی میتواند تولید وحشت کند چه برسد به اینکه به آن نیز عمل شود. همچنین این گروه، سعی دارد این ادبیات خود را بیش از پیش جا بیندازد تا جایی که جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا توسط عدنانی، «شخص ختنه نشده» خطاب میشود.
دکترین تکفیریها
در ماه نوامبر ویدئوی غیررسمی در مورد گروه داعش منتشر شد که آنها را از ریشههای بنلادن معرفی میکرد. این فیلم قصد دارد بگوید که جد تشکیلاتی این گروه ابومصعب الزرقاوی، عضو برجسته و بیرحم القاعده از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ و دو جنگجوی دیگر القاعده هستند و این افراد نقش بسزایی در خلق این گروه داشتند. اما چیزی که در این میان بهطرز محسوسی مغفول مانده ادعای پیروی زرقاوی و دو فرمانده دیگر از ایمنالظواهری است.اما ظواهری آشکارا هر نوع اتحاد را با بغدادی رد میکند و خود را در جایگاه منتقد بغدادی قرار میدهد. انزوای بغدادی از کاریزماتیک بودن وی نمیکاهد و در واقع باید گفت که از مدتها پیش راه القاعده و داعش از هم جدا افتاده بود. همراه و همپای ظواهری، باید به نقش یک روحانی ناشناخته در اردن، فردی به نام ابومحمد المقدیسی ۵۵ ساله توجه کرد. او را معمار القاعده میخوانند. او در میان خوانندگان روزنامههای آمریکایی کمتر شناخته شده است. اساس دکترین او اما با گروه داعش هماهنگی بیشتری دارد. هر دو از یک جناح مشخص هستند که به «سلفیون» معروف هستند که در عربی، «پدران صالح» معنی میدهند. پدران صالح در واقع برای همه رفتارهای خود الگوی مشخصی دارند، از جمله جنگ، نحوه لباس پوشیدن، زندگی شخصی و حتی دندانپزشکی. مقدیسی به زرقاوی آموزش داد، مردی که با اندیشههای وی راهی عراق شد. او فرد متعصبی بود که به غیر از مرام و مسلک خود، چیز دیگری را قبول نداشت و بر اساس این مرام همه کافر به حساب میآمدند، به جزکسانی که با وی همعقیده بودند. دکترین او در واقع براساس نفرت بنا شده بود و براساس همین دکترین دیگران را میکشت. او هر روز در نظرات خود متعصبتر میشد و دیگرانی که مانند وی نمیاندیشیدند، بیرون از دایره میماندند و حکم کافر را پیدا میکردند. تا جایی که مقدیسی به شاگرد پیشین خود نامه نوشت که بین حکم تکفیر و کسانی که گناه میکنند، تفاوت قائل شود و کسی را که دست به گناه میزند، کافر قلمداد نکند. این موضوع هماینک نکته کلیدی تفاوت داعش و القاعده شده است. براساس دکترین تکفیریها، آنها متعهد به تصفیهسازی جهانی از طریق کشتار بسیار هستند. عدم گزارشهای دقیق، هنوز میزان کشتهشدگان اراضی تحت اشغال آنها را مبهم نگه داشته است. اما رسانههای اجتماعی میگویند در اراضی تحت تسلط داعش، تقریبا هر روز شاهد اعدامهای انفرادی و هر چند هفته شاهد اعدامهای دستهجمعی بوده و هستند. شایعترین اعدامهای صورت گرفته هم با اتهام مرتد بودن صورت میگیرد. سوای اعدامهای خودکار، بغدادی با مسیحیان این ناحیه به سختی برخورد نمیکند. بغدادی به آنها قول داده که زنده نگهشان خواهد داشت اما آنها موظف به پرداخت «جزیه» هستند.
برای شناخت داعش باید تمامی عوامل را در نظر گرفت. قرنهاست که دوره اختلاف مذهبی در اروپا گذشته است و دیگر کسی به خاطر تفاوت اندیشه دینیاش کشته نمیشود. شاید برای همین است که غربیها با این شیوه داعشیها و تکفیریها ناآشنا هستند. بسیاری میگویند داعشیها، آن چیزی نیستند که ادعا میکنند یا اینکه با این اقدامات بهراستی بهدنبال خواستههای آخرالزمانی خود هستند.
شک و تردید آنها قابل درک است. در گذشته، بسیاری از غربیها کشورهای خاورمیانه را متهم به «گذشتهگرایی» میکردند. بهخصوص ادوارد سعید از این واژه برای کشورهای عربی استفاده کرده است و این گذشتهگرایی نوعی تحقیر و بدنامی برای اعراب بههمراه داشت. اما محققان اصلا به ریشههای این بدنامی توجه نکردند: حکومت بد، تغییر آداب و رسوم اجتماعی و تحقیر در سرزمینی که فقط به خاطر نفتش ارزش دارد، عواملی هستند که میتوانند ریشه بسیاری از ناآرامیهای اخیر باشند. بدون در نظر گرفتن این فاکتورها، تحلیل در قدرت یافتن داعش، بر سبیل خطا خواهد بود. زمانی که قصد داشتیم از مرام داعش سر در آوریم، به هر کسی که ایمیل زدیم، همه ما را به یک نفر رهنمون شدند: «برنارد هیکل.» او تباری لبنانی دارد که در ایالاتمتحده بزرگ شده است. او یک ریش بزی دارد و لهجه خارجی او در گفتار انگلیسیاش به شدت مشهود است. براساس گفتههای هیکل، داعش از مذهب سوءاستفاده میکند. او میگوید: آنها دوربینهای خود را مدام تیره میکنند و فضا را مهآلود و در تمامِ وقت، شعارهای خود را جار میزنند. او اعتقاد دارد که داعش بهعمد، برداشتهای تحریفآمیز از دین داشته است. به اعتقاد هیکل، مسلمانان، اسلام را دین صلح و رحمت میدانند.
پیش از اینکه داعش ظهور کند، در قرن هجدهم، وهابیها در عربستان سعودی قصد داشتند، ساختاری شبیه ساختار داعش در این کشور ایجاد کنند. آنها در قرن هجدهم توانستند با پیروزیهای متواتری که به دست آوردند، عربستان سعودی امروزی را ایجاد کنند؛ اما هیکل میگوید که وهابیها در خرج این همه خشونت مانند داعشیها عمل نکردند. به اعتقاد هیکل تفاوت وهابیها و داعشیها در همین نکته نهفته است؛ اما به دلیل گرایشات تکفیریشان میتوان هر دو گروه را در یک کفه قرار داد. تخمین زده میشود که هزاران خارجی به قلمرو داعش مهاجرت کردهاند. آنها توانستهاند افرادی از فرانسه، بریتانیا، بلژیک، آلمان، هلند، استرالیا، اندونزی، ایالات متحده و بسیاری از نقاط دیگر جهان جذب کنند و به استخدام خود درآورند. بسیاری از آنها با هدف جنگیدن میآیند و برخی از آنها با نیت کشته شدن.
پیتر آر.نیومن، یک استاد کالج در لندن میگوید: فایلهای صوتی و تصویری که این گروه در اینترنت منتشر میکند، عامل موثری در جذب این گروه است. سربازگیری آنلاین، موجب میشود که آنها جهانی عمل کنند و به نقطهای محدود متمرکز نشوند. به همین دلیل است که اجتماع تروریستهای داعش بهشدت متنوع از آب در آمده است. آنها حتی به زنانی که در خانههایشان محصور شدهاند، برای عضویت در این گروه آزادی عمل دادهاند و بسیاری از زنان محافظهکار به همین نیت وارد سوریه میشوند. در واقع در خواست هر دو گروه جنسیتی، عاملی شده است که اجتماع داعش هر روز گستردهتر از پیش شود.
در ماه نوامبر، به استرالیا سفر کردیم و با موسی سرآنتونیوی 30 ساله مصاحبهای داشتیم. او یکی از حامیان معنوی داعش است که در جذب سرباز برای این گروه نقش بسزایی داشته است. برای سه سال وی در یک شبکه تلویزیونی در قاهره مجری بوده است؛ ولی از پیدایش داعش کار و بار خود را در این ایستگاه تلویزیونی تعطیل کرد و به استرالیا رفت. او حالا فعالیتهای خود را در فیسبوک و توییتر دنبال میکند. سرآنتونیو، بسیار کتابی حرف میزند و میگوید که فیلمهای اعدام و سر بریدنها را جسته و گریخته دیده است. او میگوید که از خشونت بیزار است، با اینکه طرفداران داعش این رویه را تایید میکنند. او بلندبلند حرف میزند و بهعکس سایر تکفیریها اعتقاد دارد کسی که بمب میبندد و خودش را منفجر میکند، خودکشی کرده و این عمل را خدا ممنوع اعلام کرده است. تفکرات او از چند نظر با دیدگاههای داعش متفاوت است.
او با موهای بلند و ریشهای ژولیده که آدم را یاد کاراکترهای فیلم ارباب حلقهها میاندازد، با وسواس بسیار در مورد آخرتگرایی داعش صحبت میکند. او بهنظر شبیه آدمهای یک رمان تخیلی بهنظر میرسد که در خانهای، به اتفاق همسرش تک و تنها زندگی میکنند.
ژوئن گذشته، سرآنتونیو قصد داشت که مهاجرت کند؛ اما نگفت به کجا (رفتن به سوریه ممنوع است). اما در مسیر در فیلیپین گیر میافتد و به استرالیا عودت داده میشود. استرالیا وی را به اتهام پیوستن به گروه تروریستی داعش برای مدتی بازداشت و سپس پاسپورت او را ضبط میکند. او در ملبورن گیر میافتد و تحت نظر نیروهای پلیس این شهر قرار میگیرد. اگر اوشرایط حضور دیگران را در کشور سوریه فراهم میکرد، با حکم سختتری روبهرو میشد و قطعا هماینک در زندان به سر میبرد. اما او در حال حاضرآزاد است و با سایر افراطیون بهراحتی گفتوگو میکند و در مورد دکترین داعش توضیحات مبسوطی ارائه می کند. ما یکدیگر را در «فوت اسکاری» ملاقات کردیم. سرآنتونیو در این ملاقات گفت: زمانی که صحبتهای بغدادی را شنیده، حس شور و شعف به وی دست داده بود. جاذبهای که از بینالنهرین شروع شده بود و به او و دوستانش سرایت کرده بود. او ادامه میدهد: «من در فیلیپین بودم و آن سخنرانی را از تلویزیون شنیدم. شگفت زده شده بودم و به خودم گفتم: مردک اینجا چه غلطی میکنی؟»
آخرین خلیفهگری مربوط به دوران عثمانی بود که از قرن شانزدهم آغاز شد تا اینکه در سال ۱۹۲۴ توسط آتاتورک از بین رفت. اما سرآنتونیو، مانند بسیاری از طرفداران داعش آنها را خلیفه مشروع نمیشناسد. برای اینکه آنها بهطور کامل قوانین شریعت را پیاده نمیکردند.
بغدادی در موصل در مقابل دوربین ظاهر و مدعی میشود که نهاد خلافت را احیا کرده است. او میگوید که بر هر مسلمانی واجب است که به این خلافت کمک کند و در برقراری آن نهایت سعی و تلاش خود را داشته باشد. سخنانی از این دست، به شکل خفیفترش را بنلادن نیز گفته بود. ماشین پروپاگاندای داعش نیز مدام، پس از آن اعلام کرد که گروههای مختلفی با ابوبکر البغدادی بیعت کردهاند. سرآنتونیو در اینباره میگوید که خلافت تنها یک نهاد سیاسی نیست، بلکه مایه رستگاری هم هست. زمانی که به او گفتم با این تفاسیر تو هم با ابوبکر البغدادی بیعت کردهای، او به میان حرفهایم پرید و گفت: بیعت کردن در استرالیا، بر اساس قوانین این کشور غیرقانونی است؛ اما قبول میکنم که بغدادی پاسخگوی نیازها بوده است. او ادامه میدهد: میخواهم به تو چشمکی بزنم و بگویم تو برای برداشت از حرفهای من آزادی. پس از اینکه بغدادی در ماه ژوئیه در موصل مدعی برقراری خلافت شد، افراطیون سراسر دنیا به عراق و سوریه سرازیر شدند. یورگن تودنهوفر، نویسنده و سیاستمدار سابق که در دسامبر سال 2014، به اراضی داعش سفر کرده است، میگوید روزی که وارد سوریه شده است، صدها جنگجوی افراطی از مرز ترکیه وارد خاک سوریه شدند. او میگوید که در روز دوم هم این موج ادامه داشته است.
نگاه آخرالزمانی داعش
همه مسلمانان متفقالقول میگویند تنها کسی که از آینده خبر دارد خداست و کسی از آینده خبر ندارد. اما داعش در این مورد قصد دارد متفاوت عمل کند. در حیطه عقیدتی، القاعده مانند یک جنبش زیرزمینی سیاسی عمل میکرد که اهداف کوچکی در شبهجزیره عربستان و کشورهای غیرمسلمان داشت. اما داعش نگرانیهای خود را در سطح جهان مطرح کرده و در این میان مهمترین هدف خود را رسیدن به آخرالزمان میداند. بنلادن در سخنان خود به ندرت به آخرالزمان اشاره میکرد و در مورد اینکه چه زمانی به وقوع خواهد پیوست اطلاعات چندانی در اختیار مخاطبان خود قرار نمیداد.
در روزهای آخری که آمریکا خاک عراق را اشغال کرده بود، بنیانگذاران داعش مدام اعلام میکردند که نشانههای پایان دنیا به وضوح در حال رخ دادن است. در اعتقاد داعشیها، روزهای آخر دنیا تبدیل به نبرد خیر و شر میشود. موسی سرآنتونیو نیز چنین موضوعی را تایید میکند.
برای داعش تسخیر شهر دابق از اهمیت بسزایی برخوردار بوده است. شهری در نزدیکی حلب. آنها حتی مجلهای به همین نام دارند و زمانی که این شهر را به اشغال خود در آوردند، بهطرز دیوانهواری به جشن و پایکوبی پرداختند. زیرا این شهر از لحاظ راهبردی برای آنها اهمیت بهسزایی داشته است. آنجا دقیقا نقطهای است که داعشیها اعتقاد دارند که رومیها را ملاقات خواهند کرد، زیرا این شهر واترلوی رومیها خواهد شد.
شهر دابق اساسا شهری مبتنی بر کشاورزی است. آنها میگویند که این سرزمین گویی برای جنگ طراحی شده است. آنها مدام در رسانههای خود در بوق و کرنا میکنند که بهزودی نبرد بزرگ بهوقوع خواهد پیوست. حتی در یکی از شمارههای دابق آنها براساس ماشین پروپاگاندایی که تعریف کردهاند، متوسل به جملات زرقاوی میشوند: «جرقه از عراق آغاز شده است و حرارت آن کیلومترها جلوتر خواهد رفت... تاجایی که صلیبیون در شهر دابق به آتشی که برافروختهاند، بسوزند». آنها هماینک شهر دابق را در تصرف خود دارند و منتظرند که نیروهای دشمن به این نقطه وارد شود. رسانههای غربی اما در مورد دابق بسیار کمکاری کردهاند و توجه چندانی به این شهر نشان ندادهاند و تا جایی که توانستهاند به موضوع سر بریدنهای این گروه بسنده کردهاند. مردی که ماسک بهصورت زده است در هنگام بریدن سر نخستین آمریکایی گروگان گرفته شده میگوید: ما نخستین آمریکایی-صلیبی را در دابق خاک کردیم و هوشیارانه منتظر ورود نیروهای دشمن هستیم.
حمله بهترین دفاع است
ایدئولوژی داعش بهگونهای است که به شما اجازه میدهد تا حدی اقدامات آنها را پیشبینی کنید. اسامه بنلادن بهندرت پیشبینیپذیر بود. او در گفتوگو با سیانان زمانی که از او پرسیده شد که اقدات بعدی گروه شما چه خواهد بود به پیتر آرنت گفت: انشاءالله بهزودی در مورد این اقدامات در رسانهها خبرهایی هم خواهید دید و هم خواهید شنید. در مقابل داعش چندان ابایی از آشکار کردن طرحهای خود ندارد. در لندن چوداری؛ یکی از کسانی که خود را متعلق به گروه مهاجران میداند، میگوید که سیاست خارجی داعش مبتنی بر دیدگاههای خلافت است. قانون آنها یکی است و آن نیز گسترش اجباری عقاید به کشورهای غیرمسلمان است. او ادامه میدهد: تاکنون سیستم ما دفاعی بوده است اما در مفهوم جدید وارد فاز تهاجمی شدهایم. او اعتقاد دارد بهراه انداختن یک جنگ برای گسترش خلافت یک کار واجب و ضروری است. یکی از مهمترین تفاوتهای این گروه با سایر گروهها این است که داعش به مساله صلح عقیده چندانی ندارد و میگوید صلح باید کوتاه مدت باشد. آنها اعتقاد دارند که خلیفه نباید لحظهای استراحت داشته باشد چرا که دولتی مملو از گناه خواهد داشت. در مقایسه با گروههای مشابه، دولت داعش تفاوت اساسی با گروهی مثل خمرهای سرخ دارد. خمرهای سرخ در کامبوج دست کم یک نماینده در سازمان ملل داشتند، اما به اعتقاد ابو برعا، یکی از هم دانشگاهیهای چوداری، خلیفه حق ندارد نماینده به سازمان ملل بفرستد، زیرا در صورت وقوع چنین عملی آنها حاکمیتی غیر از خدا را پذیرفتهاند.
حالا باید گفت شکست غربیها در عدم شناخت از داعش و تمایز قایل نشدن بین این گروه با القاعده ما را با تصمیمهای خطرناکی مواجه کرد. در پاییز گذشته، بهعنوان مثال آمریکا در مورد کسیگ، یکی از گروگانها دچار خطای تحلیلی شد و در نهایت سر این فرد بریده شد. چوداری میگوید سیاستهای داعش برای مبارزه با دشمنان بیش از آنکه رحمتآمیز باشد، مبتنی بر ترساندن آنها تا سر حد مرگ است. از نظر آنها مبارزه بدون خشونت کامل نیست.
ایالاتمتحده و متحدان آن در برابر داعش دیر واکنش نشان دادند. جاهطلبیهای این گروه و نقشههای استراتژیک داعش زمزمهوار ابتدا در سال ۲۰۱۱، در رسانههای اجتماعی مطرح شد. این زمان، زمانی بود که آنها در سوریه و عراق تازه بهعنوان یک گروه تروریستی شناخته شده بودند. عدنانی، سخنگوی این گروه در همان زمان گفته بود که ما بهدنبال برقراری خلافت هستیم و سپس به آخرالزمان اشاره میکند و میگوید تنها چند صباح دیگر به آن روز باقی مانده است.
منبع: آتلانتیک
ارسال نظر