آیا آمریکا به دنبال تجزیه کوبا بوده است؟
سیا در هاوانا
تجزیهطلبی، استقلالخواهی یا جداییطلبی واژههایی هستند که اگر هرکدام از آنها در قالب رسمی یا غیررسمی ظهور کند یا در محافل بینالمللی صحبتی از آن به میان بیاید، بی شک تصویری از یک نوع جرم سازمانیافته بینالمللی نمایان خواهد شد. زمانی که بحث افراطیگری مطرح میشود بدون شک جداییخواهی یا تجزیهطلبی هم به موازات آن عیان میشود. ممکن است این مدل از استقلال طلبی در منطقهای مانند خاورمیانه بروز کند یا اینکه در قلب آمریکای لاتین یا حتی در نقطهای مانند اسکاتلند در دل قاره سبز رخ دهد. رشد چنین تفکراتی آن هم در قالب گروههای مخالف و معارض با دولت بیشک نیازمند سیاستها و طرحریزی خط مشیهای مشخصی است که لازمه آن بودجه و منابع مالی هنگفتی خواهد بود که باید از سوی هدایت کننده فکری این گروهها که به آن «منبع سفارش دهنده» گفته میشود، تامین شود.
تجزیهطلبی، استقلالخواهی یا جداییطلبی واژههایی هستند که اگر هرکدام از آنها در قالب رسمی یا غیررسمی ظهور کند یا در محافل بینالمللی صحبتی از آن به میان بیاید، بی شک تصویری از یک نوع جرم سازمانیافته بینالمللی نمایان خواهد شد. زمانی که بحث افراطیگری مطرح میشود بدون شک جداییخواهی یا تجزیهطلبی هم به موازات آن عیان میشود. ممکن است این مدل از استقلال طلبی در منطقهای مانند خاورمیانه بروز کند یا اینکه در قلب آمریکای لاتین یا حتی در نقطهای مانند اسکاتلند در دل قاره سبز رخ دهد.رشد چنین تفکراتی آن هم در قالب گروههای مخالف و معارض با دولت بیشک نیازمند سیاستها و طرحریزی خط مشیهای مشخصی است که لازمه آن بودجه و منابع مالی هنگفتی خواهد بود که باید از سوی هدایت کننده فکری این گروهها که به آن «منبع سفارش دهنده» گفته میشود، تامین شود.از این رو و با توجه به اینکه چیدمان داخلی گروههای جداییطلب برای تحقق اهداف مربوطه باید از دو یا سه نفر به بالا شکل بگیرد، بحث جرایم سازمان یافته فرامرزی به میان میآید. اما ممکن است عدهای بر این نظر باشند که بحث جرایم سازمانیافته در مورد مواد مخدر، قاچاق اعضای بدن، جرائم
سایبری و پولشویی مصداق پیدا میکند و بحث تشکیل گروه یا دستههایی که هدفشان براندازی یا رادیکالیسم سیاسی است، در این حیطه جایی ندارد.تعریف دیگری از این گونه جرایم که به جرائم باندی هم معروف هستند، توسط «ژاک بوریکان» که از حقوقدانان کیفری فرانسه به حساب میآید ارائه شده است که با نگاهی به این تفسیر تا حدودی میتوان گفت که جرائم باندی سیاسی و براندازی سازمانیافته را که ممکن است از سوی گروههای تجزیهطلب شبه نظامی شکل گیرد میتوان در قالب جرائم سازمان یافته گنجاند. وی در این تعریف عنوان میکند که «جرم سازمانیافته، جرمی است که شاخص تدارک و ارتکاب آن، تشکیلاتی روشمند است که اغلب برای مرتکبان آن امکانات معاش (اعم از سیاسی و اقتصادی) فراهم میکند.» بنابراین اگر نگاهی به گروههای شبه نظامی و تجزیهطلب در سراسر جهان بیندازیم، میتوان آنها را در سطوح مختلف جرائم سازمانیافته مورد نظر داشت.زمانی که نام این گروهها به میان میآید، اذهان عمومی سریعا از داعش و تروریستهای تکفیری حاضر در خاورمیانه یاد میکنند. اما واقعیت این است که گروههای تروریستی - تکفیری مقداری با دیگر گروههای مسلح جداییطلب تفاوت دارند. برای مثال
باید به گروه تجزیهطلب «فارک» اشاره کرد که در منطقه آمریکای جنوبی دست به مبارزه مسلحانه علیه دولت کلمبیا زده است.در دهه ۸۰ میلادی شواهدی از سوی رسانهها و مقامهای کلمبیا منتشر شد که نشان میداد اعضای فارک در صادرات و بازاریابی مواد مخدر خصوصا کوکائین کلمبیایی دست داشتهاند و همین موضوع باعث شد تا این گروه رسما از حزب کمونیست کلمبیا جدا شود. بنابر اعلام سرویس اطلاعاتی کلمبیا، گروه فارک بالغ بر ۱۰ هزار عضو دارد که یکی از مقرهای این گروه در جنگلهای جنوب این کشور بنا شده است.قطعا حضور چنین گروهی آن هم در آمریکای لاتین و در کشوری مانند کلمبیا که معادن عظیم نفت به همراه تجارت مواد مخدر حرف اول و آخر را از لحاظ اقتصادی میزند، دلایلی فراتر از اعلام موجودیت سیاسی دارد. به گونهای که حیاط خلوت آمریکا یعنی آمریکای لاتین از منظر اقتصادی و ژئو انرژی یکی از مناطقی است که ساکنان کاخ سفید و مغزهای متفکر سیاسی آن همیشه به آن چشم طمع داشتهاند ولی کمتر پیش آمده که در آنجا حضور فیزیکی داشته باشند و تا حد زیادی از طریق منابع اطلاعاتی سیاستهای خود را پیش بردهاند.در اینجا باید به کتاب «سیا و جعل اسناد» نوشته «فیلیپ اگی»
اشاره کرد. وی که خود یکی از افسران اطلاعاتی سرویس جاسوسی ایالات متحده بوده است، در این کتاب به افشاگری پرداخته و مسائلی از این دست را افشا میکند. در این کتاب به حضور و عملیاتهای سیا در اکوادور، کوبا، پرو، مونته ویدئو و اروگوئه اشاره میشود و در جایی از این کتاب آمده است که نیروهای امنیتی و پلیسهای محلی در دهه ۵۰ میلادی حاضر بودند تنها در قبال دریافت ۱۰ دلار دست به هر کاری بزنند و همین موضوع مقدمهای شد برای حضور سیا در آمریکای لاتین. به طوری که رابطان و سر پلهای اطلاعاتی در کلمبیا با اعطای پول، آموزش و هدایای ناچیز، اطلاعات افرادی را که قرار بود توسط سیا و تنها بهدلیل مبارزه با امپریالیسم ترور شوند به دست میآوردند. البته رفته رفته رویکرد و استراتژی غربیها تغییر پیدا کرد و این بار رهبران گروههای تجزیهطلب را در کنار شیوع افکار استقلالطلبی، مجبور به تولید و فروش مواد مخدر میکردند که این موضوع تاکنون ادامه دارد. موضوع دیگر که در خصوص گروههای جداییطلب باید به آن اشاره کرد، این است که مخالفان کاسترو در کوبا به اسم «آلفا ۶۶» و «اف ۴» معروف بودند، که البته مقر اصلی برای حضور فعلی آنها ایالت میامی آمریکا
است. این گروهها هم برای به چالش کشیدن کاسترو و ضربه زدن به افکار وی توسط سازمان سیا به شدت حمایت شدند. به گونهای که انفجار هتل در هاوانا که در سال ۱۹۹۲ رخ داد، از اقدامهای این گروه بود.
به هر ترتیب موضوع تجزیهطلبی نه تنها در کوبا یا کلمبیا خسارات جانی و مالی فراوانی را به بار آورده، بلکه در ونزوئلا نیز دولت مادورو را با مشکل مواجه کرده است. همچنین در بولیوی و حتی برزیل هم این گروهها به ظاهر به دنبال استقلالخواهی و تجزیهطلبی سیاسی هستند که باید گفت در بطن کار موضوعات مختلفی که عمدتا جنبه اقتصادی دارد، مورد نظر است.
به عنوان مثال «ارتش آزادیبخش ملی» در کلمبیا از سال ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۳ میلادی حدود هزار مرتبه اقدام به تخریب و انجام عملیاتهای خرابکارانه علیه لولههای صدور نفت در استان «اروکا» واقع در کلمبیا کرد که بلافاصله جورج بوش با سفر خود به کلمبیا که در سال ۲۰۰۴ میلادی انجام گرفت، رقمی بالغ بر ۸۴۰ میلیون دلار کمک نظامی و تسلیحاتی برای مبارزه با گروههای تجزیهطلب به دولت کلمبیا پرداخت کرد و به موازات آن هم ۱۰۰ میلیون دلار برای حفاظت از خطوط لوله صادرات نفت توسط آمریکا به دولت کلمبیا پرداخته شد که همگی این موارد حکایت از عمق نفوذ سیاسی و اطلاعاتی آمریکا در این مناطق دارد.
منبع: دیلی بیست
به هر ترتیب موضوع تجزیهطلبی نه تنها در کوبا یا کلمبیا خسارات جانی و مالی فراوانی را به بار آورده، بلکه در ونزوئلا نیز دولت مادورو را با مشکل مواجه کرده است. همچنین در بولیوی و حتی برزیل هم این گروهها به ظاهر به دنبال استقلالخواهی و تجزیهطلبی سیاسی هستند که باید گفت در بطن کار موضوعات مختلفی که عمدتا جنبه اقتصادی دارد، مورد نظر است.
به عنوان مثال «ارتش آزادیبخش ملی» در کلمبیا از سال ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۳ میلادی حدود هزار مرتبه اقدام به تخریب و انجام عملیاتهای خرابکارانه علیه لولههای صدور نفت در استان «اروکا» واقع در کلمبیا کرد که بلافاصله جورج بوش با سفر خود به کلمبیا که در سال ۲۰۰۴ میلادی انجام گرفت، رقمی بالغ بر ۸۴۰ میلیون دلار کمک نظامی و تسلیحاتی برای مبارزه با گروههای تجزیهطلب به دولت کلمبیا پرداخت کرد و به موازات آن هم ۱۰۰ میلیون دلار برای حفاظت از خطوط لوله صادرات نفت توسط آمریکا به دولت کلمبیا پرداخته شد که همگی این موارد حکایت از عمق نفوذ سیاسی و اطلاعاتی آمریکا در این مناطق دارد.
منبع: دیلی بیست
ارسال نظر