نوزادی را با تریاک کشتند!
سه ماهه‌ من آرام بخواب...برای همیشه آرام...
خاک سرد است، به سردی آغوش مادرت که با خماری و نشئگی، تو را در خیابان‌های این شهر دور می‌داد تا شاید مردم این شهر به کودکی‌ات دل بسوزانند، به بهای سکه‌ای سیاه... به سردی دل‌هایی که تورا ندیدند...
این سردی خاک نیست این سردی قلب من و من‌هاست.
بی‌شک اینجا دنیای تو نبود، دنیای پاکی‌ها با اینجا فاصله دارد ...
بی‌شک آنجا دیگر شیشه خالی از شیرت را به دندان نمی‌گیری و به‌جای آغوش مادر با تریاک تو را آرام نمی‌کنند.
ولی انگار که اصلا نبودی! بی‌هویت به‌دنیا آمدی و بی‌نام ونشان دفن شدی...
و این حقیقت عریان این کوچه‌هاست.
کودکی سه ماهه که با تشنج ناشی از مصرف تریاک به بیمارستان برده می‌شود و جان می‌سپارد و مادر و پدری که آنقدر از خماری این افیون خرابند که پس از چندین روز حتی برای تحویل گرفتن پیکر بی‌جان کودکشان به بیمارستان مراجعه نکردند...
و این معصوم بی‌گناه یکی از هزاران کودکی است که هر روز قربانی فقر و اعتیاد می‌شوند، در کوچه پس‌کوچه‌هایی که من و تو شاید حتی نشانی از آن در کنج ذهنمان هم نداریم. این علی‌اصغرهای کوچک زمان ما... این رقیه‌های کوچک بی‌گناه.