برندسازی گردشگری را توسعه میدهد
در دنیای امروز برای راهاندازی کسبوکار ابتدا برند را ثبت میکنند و پس از آن به توسعه برند و ایجاد اشتغال میپردازند. این راه البته یکی از روشهایی است که در حوزه برندسازی به کار گرفته میشود. در حوزه گردشگری نیز به نوعی از این روش بهره میگیرند؛ بهطور مثال برای شهرت یک مقصد گردشگری از طریق برند کردن آن، جذب گردشگر را شکل میدهند. اما به طور تخصصیتر، گفتوگویی را با دکتر عظیم فضلیپور نماینده کلینیک برند سوئیس در ایران به انجام رساندهایم که وی در این باره به توصیههای سازمان تجارت جهانی اشاره دارد.
در دنیای امروز برای راهاندازی کسبوکار ابتدا برند را ثبت میکنند و پس از آن به توسعه برند و ایجاد اشتغال میپردازند. این راه البته یکی از روشهایی است که در حوزه برندسازی به کار گرفته میشود. در حوزه گردشگری نیز به نوعی از این روش بهره میگیرند؛ بهطور مثال برای شهرت یک مقصد گردشگری از طریق برند کردن آن، جذب گردشگر را شکل میدهند. اما به طور تخصصیتر، گفتوگویی را با دکتر عظیم فضلیپور نماینده کلینیک برند سوئیس در ایران به انجام رساندهایم که وی در این باره به توصیههای سازمان تجارت جهانی اشاره دارد. اینکه یکی از مزیتهای ایران حوزه گردشگری است و میتواند جایگزینی مناسب برای درآمد نفتی باشد. وی معتقد است که «برندسازی در هر حوزهای کارکردهای خود را دارد. اما حوزه گردشگری به دلیل اینکه حوزهای بسیار تخصصی است، از این رو فاکتورهای خاص خود را دارد» و با این مثال که برندسازی زعفران و برندسازی هتل هر یک روشهای خاص خود را میطلبد این تفاوتها را تصریح میکند. از سوی دیگر عظیم فضلیپور معتقد است که برندسازی یک مقوله عمومی است و در هر زمینهای چه کالا و چه خدمات قابل تعمیم است. در ادامه گفتوگو را میخوانید:
برندسازی در حوزه گردشگری چه فرقی با سایر حوزهها دارد؟
در برندسازی گردشگری المانهای بسیاری دخیل هستند و هر یک از آنها نیز تعاریف خاص خود را در برندسازی میطلبد. ۳۰ سال قبل وقتی از گردشگری صحبت میشد به مکان گردشگری باز میگشت. اما امروز از مقصد گردشگری حرف به میان میآید. کاری که از همان ۳۰ سال گذشته در بعد ملی باید انجام میشده و امروز از کشور ما تصویر فعلی ساخته شده است. بسیاری از کشورهای دنیا رنگ کشور و شعار ملی خود را دارند و وقتی به طور مثال از فرانسه صحبت به میان میآید رنگ قرمز یا در مورد سوئیس رنگ سبز و شعار ملی این کشور که «یکی برای همه، همه برای یکی» است تداعی میشود. نداشتن برند ملی برجسته یکی از ضعفهای ما در برندسازی ملی بوده که به حوزه گردشگری ما نیز لطمه وارد میکند.
چند سال قبل که بنده عضو کمیته ملی برند بودم بحث برندسازی ملی بهطور جدی مطرح شد، اما به دلایلی نظیر اینکه سلیقه دولتها با هم تفاوت دارد بر سر شعار ملی و سایر نهادها در جهت برندسازی ملی اختلاف بهوجود آمد و بهطور کلی موضوع به حاشیه رفت. این در حالی است که با برند کردن حتی یکی از شهرهای کشور در حقیقت کشور را به برند تبدیل کردهایم. در برندسازی شهری در دنیا دیده میشود که از روشهای متعدد استفاده کردهاند؛ به طور مثال در برندسازی تورنتو مبنا را بر جذب سرمایه قرار دادهاند. در اسپانیا مبنای برندسازی تیم فوتبال بارسلونا قرار گرفته و در چند بعد روی این موضوع کار شده است. میبینیم که در ترکیه و دبی «مالها» و فروشگاهها و مراکز تجاری و خرید بزرگ مبنای جذب گردشگر هستند و از این طریق برندسازی شهری انجام شده است.
چه عاملی سبب میشود که یک مقصد گردشگری در خاطرهها باقی بماند؟
گردشگر در سفر تغییر ذائقه نمیدهد برای همین شما تجربههایی را دیدهاید که اگر کسی به بوشهر سفر میکند توصیه میشود که فلان رستوران برای خوردن ماهی که طبخ خاصی دارد مراجعه کند یا برای خوردن بریونی در اصفهان قطعا گردشگر را به یک مکان معروف و خاص سفارش میکنید و تاکید میکنید که این غذا را در جاهای دیگر امتحان نکنید. اگر به همین جزئیات به خوبی توجه شود خود «غذا» میتواند عامل برندشدن یک شهر و شهر که زیرمجموعه برند ملی است باشد. هنگامی که این توصیهها صورت میگیرد دقیقا به گردشگر جهت میدهید.
به طور مثال شما نمیتوانید به گردشگر وعده بدهید که سوئیس منشأ چشمههای آب گرم است ولی پس از حضور وی در آنجا متوجه شود که خبری از این وعده وجود ندارد. پس جهتدهی، ایفای تعهد و اطمینان هر سه ضلع مثلث برندسازی در گردشگری هستند. وقتی جهتدهی صورت میگیرد باید تعهد و سپس اطمینان ایجاد شود در این صورت گسترش برند شکل میگیرد و دیگر نیازی به تبلیغ نیست. اما اگر خلاف این موضوع باشد به طور مثال وقتی به کرج نزدیک میشوید یک جمله بسیار احساسی میخوانید که به «کرج ایران کوچک خوش آمدید».
در همان لحظه این سوال در ذهن نقش میبندد که آیا واقعا کرج ایران کوچک است؟ آیا اثری از نخلستانهای خوزستان یا نشانههایی از کردستان در این شهر دیده میشود؟
پس این شعار؛ جهتدهی را در بر ندارد.
یعنی در حال حاضر هیچ یک از شهرهای ما در این زمینه فعالیتی به ثبت نرساندهاند؟
هیچ کدام از شهرهای ما برندسازی شهری ندارند. البته زنجان، تبریز و قشم قرار بود که در این زمینه کارهایی را انجام دهند اما هیچ کدام به نتیجه نرسید. جالب اینجا است که قشم به لحاظ غذا، لباس و جاذبههای گردشگری دارای پتانسیل است و در حالی که ۲۰ دقیقه با دبی فاصله دارد اما هیچ اتفاقی برای این جزیره نیفتاده است.
آیا موانعی نظیر برخی مسائل فرهنگی و... سبب نشده تا گردشگران کمتر ایران را انتخاب کنند؟
اتفاقا در این زمینه به هیچ عنوان نیازسنجی نشده است یا به طور کلی اینکه در زمینه جذب گردشگر نیازسنجی صورت نگرفته است. دقیقا در دو مورد اشاره شده من مخالف هستم که جزء موانع باشند. در برخوردی که با یکی از گردشگران داشتم از وی پرسیدم که آیا حجاب و نبود الکل برای شما سخت نیست. جالب اینجاست که پاسخ داد مگر کسی به اجبار من را به کشور شما آورده است هم من و هم همسرم هر دو با مطالعه آمدیم و علاقه زیادی داشتیم که ایران را ببینیم. مقصد و شرایط مقصد را با هم انتخاب کردیم.
نقاط ضعف ما در حوزه گردشگری کدامند؟
ما نیازسنجی نکردهایم، مهمترین مقاصد حتی در سوئیس که امنترین کشورهاست اگر احساس ترس داشته باشیم فورا محیط را ترک میکنیم. پس قبل از هرچیز جستوجو و مطالعه انجام میدهیم اما با نگاهی به سایتهای گردشگری شهرهای مختلف کشور نظیر تبریز، اصفهان، یزد و فارس میبینیم که هیچکدام جهتدهی نمیکنند و مثلا گردشگری که در پاریس نشسته و در حال جستوجو است، سایتهای یاد شده را مملو از اخبار داخلی و به زبان فارسی حتی زمانی که آیکون انگلیسی نیز زده میشود، میبیند. در یوتیوب یک فیلم که نحوه طبخ قرمهسبزی یا جاذبههای گردشگری را در ۵۰ ثانیه به مخاطب نشان دهد، نداریم. اینها کار دولت نیست. اگر من یک رستوران دارم باید بدانم که چگونه رستورانم را معرفی کنیم. به راحتی بخش خصوصی میتواند وارد این سناریو شود. وقتی از برندسازی شهر یا مقصد گردشگری حرف میزنیم ترکیبی از هنر، تاریخ، غذا، ورزش و... است و همه اینها قابلیت تبدیل شدن به آیتمهایی برای جذب گردشگر را دارند. در مقوله ورزش میبینیم که باشگاه استقلال و پرسپولیس که طرفداران بسیاری دارند ولی برندسازی انجام ندادهاند. یک پتانسیل نهفته در این دو باشگاه موجود است.
مثلا فردی که از آبادان به تهران میآید میتواند به باشگاه مراجعه کند و با بازیکن مورد علاقه خود عکس بگیرد. اتفاقی که در باشگاه بارسلونا پس از بازدید از موزه رخ میدهد و شما میتوانید با بازیکنان محبوب خود عکس بگیرید و در روزنامه همان روز به چاپ میرسد و آن را به شما یادگاری میدهند. این خاطره ثبت میشود و هزاران نفر دیگر از طریق صفحات شخصی شما از آن باخبر میشوند. به طور کلی برندسازی یعنی آنچه در دستتان هست را به پول تبدیل کنید. از دیگر مواردی که گردشگر را جذب میکند وقایع و رویدادها هستند. در کشور ما مراسم عاشورا یکی از رویدادهایی است که علاقهمندان بسیاری دارد و بسیار جلب توجه میکند چطور میشود که مراسم عاشورا را در هند تعداد زیادی گردشگر جذب میکند اما مراسم زیبای عاشورای حسینیه اعظم زنجان را برای این امر در نظر نگرفتهایم. در این مراسم گردشگر میتواند با فضا آشنا شود و غذای نذری بخورد. این نیز از پتانسیلهایی است که نادیده گرفته میشود.
پیشنهاد و راهکارهای شما در این زمینه چیست؟
در وهله نخست باید دید که چه توانمندیها و مزیتهای رقابتی وجود دارد که باید روی آنها مطالعه و بررسی انجام داد و سپس استراتژی درخصوص برندسازی در حوزه گردشگری تدوین کرد. در این باره مجموعه دانشنامه برند را که تمام جزئیات، راهکارها و روشها را توضیح دادم، توصیه میکنم. در این مسیر باید حوصله به خرج داد و در نهایت برای نشان تجاری در فروش کالا و ارائه خدمات باید وحدت رویه داشت. این را فراموش نکنیم که برندسازی معادل پول سازی است. اگر در این زمینه هر شهری زیرساختهای لازم را فراهم و به توصیهها توجه کند، زمانی که توریست وارد آن شهر میشود کالا را با یک نشان تجاری حک شده روی آن میخرد که به طور حتم به اقتصاد آن شهر کمک میشود و تفاوتی نمیکند که چه کسی کالا را تولید کرد صرف اینکه کالا مثلا متعلق به شهر تبریز باشد برای گردشگر کفایت میکند. این اطمینان را به وی میدهد که کالای خریداری شده فقط مربوط به صنعت همان شهر است. در نهایت تمام این گفتهها ما را به این سمت سوق میدهد که برندسازی شهر، غذا، کالا و خدمات و... همگی ما را به سمت داشتن برند ملی سوق میدهد و چه خوب است که این اتفاق هر چه زودتر برای توسعه فعالیتهای اقتصادی در کشور و فرامنطقه به نتیجه برسد.
ارسال نظر