گفتوگو با مجید درخشانی موسیقیدان پیشکسوت:
در موسیقی ایران هرج و مرج شده است
مجید درخشانی از شاگردان محمدرضا لطفی و اعضای اولیه گروه شیدا بود. او آلبوم «بچهها بهار» را با حسین علیزاده و آلبوم «قاصدک» را با صدای مهدی اخوانثالث در دهه ۶۰ منتشر کرد، اما از سال ۱۳۶۳ به آلمان رفت و در شهر کلن ساکن شد. در این مدت به آموزش موسیقی و اجرای موسیقی ایرانی مشغول بود. بعدها در سال ۱۳۷۵، محمد رضا شجریان را بهعنوان آهنگساز و نوازنده تار در آلبوم «در خیال» همراهی کرد. او در سال ۱۳۸۴ پس از ۲۱ سال، به ایران بازگشت و گروه خورشید را بنیان گذاشت و به همراه این گروه ۱۵ کنسرت در تهران و شهرستانها و کشورهایی همچون چین و فرانسه برگزار کرد و در همین مدت آلبومهایی همچون «من طربم»، «بیداردلان»، «فصل باران»، «ترنجستان»، «از بودن و سرودن» و «آسمانه» را هم در دسترس علاقهمندان قرار داد.
مجید درخشانی از شاگردان محمدرضا لطفی و اعضای اولیه گروه شیدا بود. او آلبوم «بچهها بهار» را با حسین علیزاده و آلبوم «قاصدک» را با صدای مهدی اخوانثالث در دهه 60 منتشر کرد، اما از سال ۱۳۶۳ به آلمان رفت و در شهر کلن ساکن شد. در این مدت به آموزش موسیقی و اجرای موسیقی ایرانی مشغول بود. بعدها در سال ۱۳۷۵، محمد رضا شجریان را بهعنوان آهنگساز و نوازنده تار در آلبوم «در خیال» همراهی کرد. او در سال ۱۳۸۴ پس از ۲۱ سال، به ایران بازگشت و گروه خورشید را بنیان گذاشت و به همراه این گروه ۱۵ کنسرت در تهران و شهرستانها و کشورهایی همچون چین و فرانسه برگزار کرد و در همین مدت آلبومهایی همچون «من طربم»، «بیداردلان»، «فصل باران»، «ترنجستان»، «از بودن و سرودن» و «آسمانه» را هم در دسترس علاقهمندان قرار داد.آنچه میخوانید مصاحبهای است با این موسیقیدان و آهنگساز.
فکر میکنید چرا بیشتر اهالی موسیقی سنتی، این روزها ترجیح میدهند در زمینه موسیقی پاپ فعالیت کنند؟
در کارهای پاپ قبل از انقلاب هم خوانندگانی بودند که در آلبومها و کارهای خود از نغمهها و موسیقی ایرانی موفق زمان خودشان استفاده میکردند. چنین چیزی اصلا اهمیت چندانی ندارد و تنها کاری که میکند این است که خواننده و صاحب اثر را به شهرت بیشتری میرساند. خیلی ساز افراد در آن زمان با موسیقی دستگاهی و ردیفی و اصیل ایرانی آشنا بودهاند و حتی برخی از آنها در آن زمینه آموزش دیده بودند. سابق بر این وضعیت موسیقی بسیار خوب بود. مثلا وقتی در هرجای دنیا حتی اگر موسیقی پاپ ایرانی را هم میشنیدند، همه از روی تم، ملودی و آهنگ و حتی تنظیم آنها، متوجه میشدند که آن موسیقی متعلق به سرزمین ایران است و خواننده و آهنگساز آن ایرانی هستند. مثل موسیقی ترکیه که تاکنون تم خود را حفظ کرده است و شما در هرجا که باشید اگر موسیقی ترکیه را بشنوید متوجه میشوید که موسیقی ترکیه است. چون اصالت خود را حفظ کرده است. اما اینکه اهالی موسیقی سنتی به دنبال موسیقی پاپ هستند و اغلب خوانندهها چنین سبکی را استقبال میکنند، دلایلی محیطی دارد و بسته به شرایط موجود جامعه ایجاد شده است.
برخی از قطعات پاپ کنونی چنین المانهایی را حفظ کردهاند و با شنیدن آنها به راحتی میتوان متوجه ایرانی بودن هنر شد.
بله اما تعدادشان کم است. یکسری از خوانندگان و آهنگسازان عرصه موسیقی پاپ هستندکه در موسیقی خود رگههای موسیقی ایرانی و اصالتهای آن را حفظ کردهاند، اما تعدادشان اندک است. گاهی من قطعاتی از آهنگسازان و خوانندگان موسیقی پاپ میشنوم که واقعا از شنیدنشان لذت میبرم. در حالی چنین اتفاقی میافتد که اهالی سنتی گاهی چنین زیباییها را درکارهای خود لحاظ نکردهاند و وقتی کارهای آنها را میشنویم انگار نه انگار موسیقی سنتی است و بدون درنظر گرفتن دستگاهها و ردیفهای موسیقی ایرانی تولید و منتشر شدهاند. من به جرات میتوانم بگویم که طی این چند سال اخیر گاهی کارهایی در زمینه پاپ بهعنوان یک شنونده شنیدهام و متوجه شده ام از کیفیت بسیار بالایی نسبت به برخی آثار سنتی برخوردار هستند و بسیار بهتر از آنها هستند. چنین قطعاتی را با میل و رغبت بیشتری نسبت به برخی از آثار موسیقی گوش میکنم. چون احساس میکنم ارزش موسیقایی بهتر و بالاتری دارند و قابلیت گوش دادن را دارند.
از چه زمانی این اتفاقات ناگوار در عرصه موسیقی سنتی افتاده است؟
درست از زمانی که موسیقی الکترونیک وارد موسیقی ایران شده است، در عرصه موسیقی دچار هرج و مرج شدهایم. فقط جسته و گریخته کارهای خوب شنیدهایم. این به این معنا نیست که همه آثار و سازندگان آنها با چنین معضلی روبهرو باشند، اما آنچه کلیت دارد این است که عرصه موسیقی کنونی درگیر هرج و مرج است و هیچ چیز سرجای خودش نیست. خیلی از کارهای موسیقی که این روزها آنها را میشنویم و بهعنوان آثار تلفیقی از آنها یاد میشود، اصلا ارزش موسیقی سنتی را ندارند و آنچه آزاردهنده است، این است که از موسیقی سنتی در آنها فقط رگههای بسیار کمرنگی دیده میشود و چند ساز ایرانی درتنظیم آنها شنیده میشود و با همانها ادعای سنتی بودنشان میشود. صرف استفاده از چند ساز ایرانی در یک آلبوم و برداشت سطحی از موسیقی سنتی و اجرای آن در یک آلبوم پاپ، آن را تلفیقی نمیکند و نمیتوان مدعی این شد که آلبوم سنتی تولید و منتشر شده است. دقیقا معلوم است که چنین افرادی اصلا بویی از موسیقی سنتی نبردهاند و حتی بلد نیستند در آن عرصه و سبک فعالیت کنند.
برعکس چنین چیزی هم صادق است.
بله! خیلی از فعالان در عرصه سنتی، از ابزار و ادوات موسیقی پاپ در کارهای خود استفاده میکنند. موسیقی سنتی به خودی خود میتواند جای خود را در میان مردم باز کند. مگر تا به حال که موسیقی سنتی جا وجایگاه خود را داشته است، به واسطه تلفیق با موسیقی پاپ بوده است؟ مسلما که اینگونه نبوده است و موسیقی سنتی همیشه جایگاه ویژه خود را دارا بوده است.
چنین تلفیقهایی به نظر شما ایراد دارد؟
ببینید، نمیتوان گفت هر کس هرکاری میکند که رایج نیست، آن کار،کارغلطی است. چنین اتفاقی(مقوله تلفیق موسیقی سنتی و پاپ) ممکن است بهعنوان یک کار ابداعی برای یک یا دوبار کار قابل شنیدن و جذابی باشد ولی وقتی بارها و بارها و به مرور اتفاق میافتد و این اتفاق مدام تکرار میشود، اصلا جذابیتی ندارد و مخاطب از آن استقبال نخواهد کرد.بارها اتفاق افتاده که از سازهای ایرانی در موسیقی پاپ استفاده میشود یا از تحریرهای ایرانی در موسیقی پاپ استفاده شده است، ولی مخلوط کردن هر دو موسیقی با هم به تکرار کار درستی نیست و نتیجه خوب و درخشانی نخواهد داشت. فقط گاهی قابل قبول است باید به اصل هر یک از سبکها احترام گذاشته و اصل آن حفظ شود. گاهی قابل قبول است که به جذب مخاطب کمک کند نه اینکه او مخاطب گریز باشد و او را از شنیدن هر دو سبک عاجز کند. در این صورت هر دو سبک، مخاطبان جدی و حرفهای خود را از دست خواهند داد و دیگر کسی به این نوع از موسیقیها گرایش و جاذبهای نشان نمیدهد.
چرا درست نیست؟
چون به اعتقاد من سطح شنیداری و سلیقه مردم پایین میآید. به جای اینکه سطح آنها را پایین بیاوریم، باید کاری کنیم که آنها شنونده موسیقی خوب باشند وآثار خوب موسیقی را دنبال کنند. درست نیست که هر چیزی را با دیگری مخلوط میکنیم و به خورد مردم میدهیم و نهایتا نام آن را تلفیق بگذاریم. ما میدانیم که مثلا اگر سازگیتار وارد موسیقی ایرانی شود، جواب میدهد ولی در ازای آن اگر ساز گیتار بیس هم وارد شود، خوب است و کنترباس هم همان کار را میکند. برخی از صداهای الکترونیک برای نسل جوان جذاب است. اگر این تلفیقها درست باشد، اصلا منعی ندارد و میتوان به این تلفیقها دامن زد ولی معمولا از تلفیق درستی استفاده نمیشود و به بیراهه میروند. وقتی چنین کاری میتواند به جذب مخاطب برای شنیدن موسیقی ایرانی کمک کند، مانعی ندارد، ولی خیلیها با شنیدن چنین کارهای تلفیقی از موسیقی ایرانی دور میشوند. چرا که شنیدن موسیقی ایرانی فرهنگ میخواهد که هر کسی ندارد.
این فرهنگ باید از بطن خانوادهها شکل بگیرد وگرنه از سوی افراد طرد میشود. ناگفته نماند که چنین کارهایی معمولا ارزش هنری کمتری دارند. مردم به طور روزمره از رادیو و تلویزیون مدام در حال شنیدن این دست از آثار هستند و این خطر بزرگی است که گوش وذائقه شنیداری آنها را تهدید میکند البته برای موسیقی خوب ایرانی بسیار خطرناک است، نه برای نوع مبتذل آن! در دوره گلها، استادانی همچون خالقی، محجوبی و ... کارهایی منتشر میکردند که در سطح عوام نبود ولی تاثیر بسزایی روی موسیقی ایران گذاشت مثلا غزل از روز ازل آمدی ... هم ارزش هنری دارد، هم ادبی و فرهنگی و ... و هم مردم با آن ارتباط برقرار میکنند. این هنر است که هم کاری ارزش هنری داشته باشد و هم مورد توجه عوام قرار بگیرد و از آن استقبال شود. اینکه به کمک موسیقی پاپ و سنتی سعی میکنند به سلیقه مردم نزدیک شوند اصلا کار ارزشی و هنری نیست. ارزش کار سنتی و پاپ باید حفظ شود و بعد در آنها تلفیق صورت بگیرد. در غیر این صورت از ارزش بالایی برخوردار نخواهند بود و کمکی به هنر والای کشورمان ایران نخواهند کرد. اینجاست که میگویم چنین روالی بهعنوان یک تجربه اشکال ندارد، اما وقتی عادت شود، دیگر هیچ ارزشی ندارد و اصل آن موسیقی زیر سوال میرود و به موسیقی حرفه ای، صدمه جدی وارد میشود.
یعنی معتقدید دیگر چنین چیزی نباید اتفاق بیفتد؟
نه اینطور نیست بلکه معتقدم اگر قرار است چنین تلفیقهایی صورت بگیرد، بهتر است از گروهها و ارکسترها نیز کمک گرفته شود. بهعنوان مثل استاد فرهاد فخرالدینی آثاری در این زمینه ساختهاند که قابلیت هنری و شنیداری بالایی دارند. چنین آثاری به طور قطع و یقین ماندگار خواهند شد مثل «اشتیاق» که علیرضا قربانی آن را برای مردم خواند طوری که هم به سلیقه آنها نزدیک بود و هم ارزش هنری و موسیقایی اصل اثر حفظ شد.
پس هر گونه فضای متفاوت میتواند ایجاد لطمه کند؟
به اعتقاد من فضای متفاوت بسیار خوب است، مشروط بر اینکه در مواقع ضرورت ساخته شده باشند. در مواقعی واقعا ضرورت جامعه ایجاب میکند اثری جذب مخاطب کند و بین مردم شنیده شود اگر ادامه داشته باشد، جامعه موسیقی متضرر میشود. وگرنه هر کس مختار است آن طور که سلیقه اش ایجاب میکند و خودش دوست دارد، تاجایی که حرفهایش را بزند، وسطح شنیداری مردم را بالا ببرد، کار متفاوت کند. ممکن است یک نوجوان از شعر حضرت حافظ، لذت ببرد ولی با آن ارتباط برقرار نکند و اشعار او را متوجه نشود در این صورت میتوان با استفاده از تلفیق، آن شعر را برای او سادهتر و شنیدنش را راحتتر کرد، اما گاهی متاسفانه به جایی میرسیم که میبینیم هنرمند برای ارتقای سطح شنیداری مردم جامعه اش هیچ تلاشی نمیکند، در چنین حالتی کار او میتواند بسیار زیانآور باشد.
ارسال نظر