گزارشی از اهمیت پاسخ دادن به نیاز اجتماعی لایههای مختلف جامعه به شادی عمومی و خیابانی
طفلی به نام شادی...
«طفلی به نام شادی، دیری است گم شده است. . . » شاید این جمله را بارها در کانالهای تلگرامی، شبکههای اجتماعی و. . . دیده و باخواندنش دچار نوعی حس افسوس و حسرت شده باشیم. این جمله سطر آغازین شعری از استاد محمدرضا شفیعیکدکنی است، شعری که یک مساله مهم و بنیادین جامعه شناختی را در جامعه ایرانی بازنمایی میکند؛ «فقدان شادی!».
وقتی در مقیاس کلان از شادی حرف میزنیم منظورمان نشاط عمومی و شادیهای خیابانی است. اینکه جوامع چگونه نیاز خود را به شادی در فضای عمومی با یکدیگر قسمت میکنند.
«طفلی به نام شادی، دیری است گم شده است...» شاید این جمله را بارها در کانالهای تلگرامی، شبکههای اجتماعی و... دیده و باخواندنش دچار نوعی حس افسوس و حسرت شده باشیم. این جمله سطر آغازین شعری از استاد محمدرضا شفیعیکدکنی است، شعری که یک مساله مهم و بنیادین جامعه شناختی را در جامعه ایرانی بازنمایی میکند؛ «فقدان شادی!».
وقتی در مقیاس کلان از شادی حرف میزنیم منظورمان نشاط عمومی و شادیهای خیابانی است. اینکه جوامع چگونه نیاز خود را به شادی در فضای عمومی با یکدیگر قسمت میکنند. معمولا اعیاد، مراسم ملی، مذهبی، برخی مناسبتهای سیاسی و ورزشی و... ریشه شکلگیری شادیهای خیابانی و نشاط عمومی در کشورها است. یکی از معروفترین شادیهای خیابانی در ایران شادی پس از برد تیم ملی فوتبال ایران در مقابل استرالیا در بازیهای مقدماتی جام جهان فوتبال ۹۸ بود. بازی نفسگیر و دراماتیک این دو تیم سرانجام با نتیجه ۲بر۲ و با صعود تیم ایران به آخر رسید. بعضی دیگر از اتفاقها نیز زمینهساز شادی عمومی مردم بودهاند. پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری سال ١٣٩٢ و همچنین ۹۶، موفقیت تیم مذاکرهکننده هستهای ایران و توافق لوزان و... نمونههایی از رویدادهای همراه با پیروزی در ایران هستند که مردم را به خیابانها و شادیهای خیابانی کشاندند.
در چند سال اخیر، به بیان دقیقتر در یک دهه گذشته، نیاز به گردهمایی و شادی در فضای عمومی بیش از گذشته حس شده است. رونق شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای موبایلی در این چند سال موجب رغبت بیشتر گروههای اجتماعی مختلف برای حضور در گردهماییهای جشن مانند شده است؛ از تجمع نوجوانان دبیرستانی برای شادی روز پایانی امتحانات در سال گذشته بگیرید تا گروهنوازی برخی از هنرمندان موسیقی در خیابانها و... حتی میتوان رگههایی از تمایل به شادی کردن و دور شدن از فضای جدی و رسمی سازمان اجتماعی را در نامگذاری مغازهها، شیوه چیدمان فروشگاهها، محتوای فیلمهای سینمایی و... مشاهده کرد. نادیده گرفتن این نیاز بسیار مهم اجتماعی میتواند پیامدهای بسیار نگرانکنندهای بهدنبال داشته باشد. آنچه بیش از هر چیزی در این موضوع نمود دارد، مطالبه شادی خیابانی و شادیهای جمعی در فضای عمومی است. گرچه در مقابل به نظر میرسد ساختارهای حقوقی، هنجاری و شهری جامعه ما هنوز با این مطالبه اجتماعی هماهنگ نشده است.
برخی از ملزومات شادی جمعی ایجاد امنیت، به رسمیت شناختن حضور شبانه درشهر گسترش امکانات شهری و رفاهی در طول شبانهروز و... است. اخیرا در خیابان سیتیر تهران، امکانی ایجاد شده است که مردم میتوانند تا ساعاتی از نیمه شب ضمن صرف غذا، شنیدن موسیقیهای خیابانی و قدم زدن در پارک و... به زندگی شبانه بپردازند. استقبال بسیار گسترده و تراکم زیاد جمعیت در ساعات پس از نیمه شب، نشاندهنده نیاز جامعه به اهمیت دادن و به رسمیت شناختن زندگی شبانه، تجمعهای شاد و تفریحی و شادیهای خیابانی است. اهمیت این موضوع در جامعه معاصر ایرانی بسیاری از جامعهشناسان و فعالان اجتماعی را متوجه امر کرده و به پژوهش و ابراز نظر درباره این نیاز مهم اجتماعی واداشته است.
نظر جامعهشناسان درباره شادیهای عمومی
دکتر محمدامین قانعیراد، جامعهشناس و عضو هیات علمی ایران که ریاست انجمن جامعهشناسی ایران را نیز در کارنامه دارد، میگوید: مردم به شادیهای ملی نیاز دارند. من روی واژه ملی تاکید دارم یعنی جایی که مردم یک احساس دستهجمعی مشترکی دارند و احساس غرور و پیروزی در یک رقابت، مسابقه و جریان را دارند و رفتارها و شادیهای خیابانی بهوجود میآید و بروز میکند. این دست شادیها در تجدید و بازتولید انرژی اجتماعی بسیار تاثیر دارد. در این موقعیتها سرمایه اجتماعی بهوجود میآید. بهطور مثال مشاهده میشود هنگامی که مردم برای شادی کردن پس از چنین پیروزیهایی به خیابانها میآیند حتی کسانی که همدیگر را نمیشناسند به همدیگر لبخند میزنند و حاضرند اگر چیزی دارند با دیگران به اشتراک بگذارند؛ مردمی که تا دیروز شاید در خیابانها با حالت اخمآلود از کنار همدیگر گذر میکردند.
در این شرایط یک روح جمعی، بهوجود میآید. همیشه احساس روح جمعی خود همراه با نوعی شادی است و دیگر حالت فردگرایانه در این شرایط ذوب میشود. معمولا وقتی افراد دچار احساس انزوای اجتماعی هستند نوعی افسردگی، فناطلبی و بیهنجاری به وجود میآید. افراد هنگامی که خیلی تنها هستند حتی در تشخیص ارزشها و خوبیها و بدیها دچار مشکل میشوند و نمیتوانند محیط اطراف خود را درک کنند اما زمانی که احساس روح جمعی بهوجود میآید نوعی انرژی عاطفی نیز ایجاد میشود. همچون وقتی که چندباتری به یکدیگر متصل میشوند یک انرژی مضاعفی به وجود میآید.
فردین علیخواه نیز در این باره معتقد است: به هر حال جامعه ایرانی، این روزها جامعهای عصبانی است. جامعهای است که به دلیل مسائل اقتصادی و معیشتی نگران و عصبی است. شما این موضوع را در رفتارهای روزمره میبینید. وجود شادیها [ی عمومی] میتواند زمینه تخلیه تنشهای انباشته شده شود. برای شاد کردن مردم دیگر صرف ساخت سریال و جٌنگ کافی نیست. باید شادیهای خیابانی را تشویق و برای آن برنامهریزی کرد. من میگویم مجال دادن به این شادیها میتواند از میزان قتل، نزاع خیابانی، طلاق و حتی اعتیاد بکاهد. باید مردم در کنار هم و با هم شاد شوند.
شادی در فضای عمومی میتواند نتایج خیلی بزرگی داشته باشد، میتواند انسجام اجتماعی را تقویت کند. بر عکس شادی در فضاهای خصوصی موجب انفکاک اجتماعی خواهد شد. مثلا به جای جلوگیری کردن از برگزاری مراسمی مانند چهارشنبهسوری، بهتر است که در گوشههای مختلف فضاهای شهری، برنامه استقبال از نوروز تعریف شود، گروههای موسیقی سنتی ایرانی بیایند و در فضاهای عمومی تعریف شده، موسیقی بنوازند و مردم تماشا کنند و عدهای نقل بگویند. نمایشگاههای مربوط به موضوع از طرف استانهای مختلف کشور برگزار شود. منظورم نوعی فستیوال است. طبیعتا وقتی که در فضای عمومی قرار است موسیقی نواخته شود ترکاندن ترقه کمتر و فرد خاطی با واکنش عمومی مواجه خواهد شد. به هر حال برای مدیریت موضوع میتوان جلسات کارشناسی داشت و با کمک همه نهادها برنامه مشخصی تعریف کرد.
دکتر امانالله قراییمقدم، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت معلم میگوید: شادکردن و شاد بودن جامعه موجب پیشرفت و توسعه اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و خانوادگی جامعه میشود؛ از بسیاری مسائل و بروز انواع آسیبهای جامعه، جرم و بزهکاری، طلاق، نابسامانی خانوادگی و سایر مسائل جلوگیری به عمل میآید؛ اختلالات روحی در جامعه کمتر میشود و میزان رغبت تحصیلی و دل به کار دادن و تولید، افزایش پیدا میکند. شادی یک نیاز اساسی انسان است، افراد اگر در جامعه خود نتوانند این نیاز را برآورده کنند، روبه جوامع دیگری میبرند، در نتیجه به تدریج از فرهنگ ملی خود دور میشوند، بهتدریج فرهنگ و ارزشهای غربی در جامعه رواج یافته و جامعه مسخ میشود. باید تا آنجا که میتوانیم در برگزاری جشنهای مذهبی و ملی و میهنی چه از طریق رادیو و تلویزیون و مطبوعات و چه از طریق چراغانی کردن معابر و میادین و توزیع هدایا و شیرینی در خیابانها کوشش کنیم. بهتر است همان کاری را که برای اعیاد مذهبی انجام میدهیم، به سایر اعیاد ملی نیز، تعمیم دهیم و به آنچه در رابطه با شادکردن جامعه فکر میکنیم، عمل کنیم چراکه شادی موجب افزایش دلبستگی و علاقه به کشور، فرهنگ، دین و مذهب میشود و انسجام فرهنگی و ملی میهنی افزایش پیدا میکند.
دکتر علیاکبر رحمانی، استاندار سابق تهران نیز پذیرش فرهنگ شادی از سوی مسوولان را ضروریترین عامل تغییر نگرش به جوانان میداند و میافزاید: ما متاسفانه در فضایی که به مساله شادی با دیده تردید و منفی نگریسته میشود به سر میبریم. تلاشهای صورت گرفته برای ایجاد محدودیت در شادی جوانان از قبیل برخوردهای نادرست ناشی از نگاههای منفی نسبت به شادیهای جمعی جوانان است. این در حالی است که نه تنها برای هیجانات جوانی برنامهای مشخص در نظر گرفته نشده، بلکه گاهی اوقات با بدعتهای نابهجا اسلام را دینی عبوس معرفی کردهاند.
دکتر منصور بهرامی، روانشناس و عضو انجمن بینالمللی تحلیل رفتار متقابل نیز از نظرگاه علم روانشناسی در این باره میگوید: از دیدگاه تحلیل رفتار، ساختار جامعه مانند ساختار خانواده است و ساختار خانواده نیز شبیه ساختار فرد است. در نتیجه ساختار جامعه شبیه ساختار فرد است. جامعهای که شاد نیست، درست مانند انسانی است که شاد نیست. در خیلی از جوانها میبینیم که یک حالت دوگانگی بهوجود آمده است. یعنی در بیرون لبخند نمیزنند اما به محض دور شدن از محیط، شروع به خندیدن میکنند. متاسفانه، تفاوت رفتار فرد در محیطهای مختلف مانند مدرسه، اجتماع و خانه آنقدر زیاد است که سبب تزلزل شخصیت او میشود و نهایتا این تزلزل شخصیتی به جامعه نیز سرایت مییابد. ما برای اینکه در سطح جامعه میزان شادی را بالا ببریم، باید از افراد و خانوادهها شروع کنیم. اگر افراد و خانوادهها شاد باشند، نهایتا جامعه شادی نیز خواهیم داشت.
آمار جالبی، شادترین کشور دنیا را هندوستان نشان میدهد. این مساله برای من غیرقابل تصور بود. چون فکر میکردم همه افراد در این کشور مشکل مالی دارند. پس این نشان میدهد داشتهها عامل ایجاد و ابراز شادی نیستند، بلکه بودنها هستند که عامل شادیاند. افرادی که با وجود مشکلات زیاد، همچنان شادیهای خود را ابراز میکنند، کودک درونشان رها است. در حقیقت ترمزهای شادی در چنین جامعهای وجود ندارد و هرکسی شادیهای مخصوص به خود را ابراز میکند. تا هنگامی که کودک درون شادیاش را ابراز کند، افراد، دل زندهاند. دل مردگی ناشی از پنهان شدن کودک درون است. پس برای بالا بردن شادی در سطح جامعه، ابتدا باید خانوادههای شادی داشته باشیم. اگر ما زندگی را یک مثلث تصور کنیم که یک ضلع فعالیت (کار) باشد، ضلع دوم آن تفریح باشد و ضلع دیگر ارتباطات، اگر ما بتوانیم به هر سه این ابعاد به قدر کافی توجه کنیم، آنگاه این مثلث زندگی بهصورت متساویالاضلاع خواهد بود، این مساوی بودن نشاندهنده همان تعادلی است که ما از آن سخن میگوییم.
ارسال نظر