نشست علمی با عنوان «دین در شهر» در محل پژوهشکده نوین شهر معنوی ثامن
گفتوگوی دین و هنر لازمه تبدیل لامکانها به مکانی برای زیست مشترک شهری
دکتر سارا شریعتی*
البته من بر روی شهر کار نکردهام و به دنبال مسائل خودم هستم و از این میان نسبتی با شهر برقرار میکنم. درواقع شهر از طریق مفهوم مکان وارد مطالعات جامعهشناسی میشود. در مقابل مکان مفهوم لامکان یا ناکجاآباد را داریم که به تمام نقاط از مکانها و نقاط شهر میگویند که تنها محل عبور ماست چه این عبور خیابانها باشد و چه راهروی خانهها. بحثی داریم به نام مکانهای حافظه در جریان. در واقع در غرب و فرانسه که من سالها زندگی کردم جای جای کنار جادهها و خیابانهای شهر ابژههای حافظه وجود دارند که حافظه تاریخی آن شهرند.
البته من بر روی شهر کار نکردهام و به دنبال مسائل خودم هستم و از این میان نسبتی با شهر برقرار میکنم. درواقع شهر از طریق مفهوم مکان وارد مطالعات جامعهشناسی میشود. در مقابل مکان مفهوم لامکان یا ناکجاآباد را داریم که به تمام نقاط از مکانها و نقاط شهر میگویند که تنها محل عبور ماست چه این عبور خیابانها باشد و چه راهروی خانهها. بحثی داریم به نام مکانهای حافظه در جریان. در واقع در غرب و فرانسه که من سالها زندگی کردم جای جای کنار جادهها و خیابانهای شهر ابژههای حافظه وجود دارند که حافظه تاریخی آن شهرند.
دکتر سارا شریعتی*
البته من بر روی شهر کار نکردهام و به دنبال مسائل خودم هستم و از این میان نسبتی با شهر برقرار میکنم. درواقع شهر از طریق مفهوم مکان وارد مطالعات جامعهشناسی میشود. در مقابل مکان مفهوم لامکان یا ناکجاآباد را داریم که به تمام نقاط از مکانها و نقاط شهر میگویند که تنها محل عبور ماست چه این عبور خیابانها باشد و چه راهروی خانهها. بحثی داریم به نام مکانهای حافظه در جریان. در واقع در غرب و فرانسه که من سالها زندگی کردم جای جای کنار جادهها و خیابانهای شهر ابژههای حافظه وجود دارند که حافظه تاریخی آن شهرند. میلههائی در بخش بخش پاریس نصب شده که در نقطهای است که یک فرانسوی شهید شده و در کنارش یک دسته گل گذاشته شده به یادبود آن شهید، تا شهر به یک مکان حافظه تبدیل شود. آنچه در مورد شهر مهم است، اینست که چگونه میشود مکانها را قابل زیست کنیم؟ در پاسخ باید گفت باید به سراغ ابژهها و المانهائی رفت تا باعث شوند که لامکانها را در شهرها قابلزیست کنیم.
مثلا متروی تهران یا راهآهنهای ما لامکان هستند چون ما آنجا متوقف نمیشویم و درحال گذر هستیم و خود آن مکان برایمان موضوعیت ندارد. البته میتوان این لامکانها را تبدیل به مکان زیست کرد و از لامکان درآورد.
آنچه آندره مالرو، نویسنده منتقد ادبی و وزیر فرهنگ دوگل در رابطه با شهر مطرح کرد دموکراتیزاسیون فرهنگ در شهر بود. به این معنا که باید تمام شهر را به نحوی فرهنگی کرد تا آن کسی که حتی در خانواده فرهنگی بهدنیا نیامده با این فرآیند به فرهنگ رو بیاورد. ما در شهرهایمان باید همین سیاست را در پیش بگیریم.
حالا بحث در اینجاست که نقش هنر و دین در تبدیل این لامکانها در شهر به مکانی برای زیست شهری چه میتواند باشد؟
تازمانیکه بین هنر و دین در کشور ما رد متقابل است راه به جائی نمیبریم. من در کارهای مطالعاتی جامعهشناسی تشیع که از پروژههای مطالعاتی من است بسیار به قم سفر میکنم و به مدارس علمیه رفتوآمد و با طلاب و حوزویان ارتباط دارم. اساسا وقتی شما به مدرسه فیضیه میروید یک جهان میبینید و وقتی به یک کافی شاپ بسیار مدرن در بالای تهران میروید به جهان دیگری میروید که این دو جهان هیچ نسبتی نتوانستند با هم برقرار کنند. تا زمانیکه این دو زیست جهان در ایران نتوانند با هم گفتوگو کنند ما قادر نیستیم لامکانها را به مکانی برای زیست مشترک تبدیل کنیم.
اینکه مثلا تمام مشهد را حریم حرم کنند، اتفاقا زیر سوال بردن قدسی بودن حرم است. چون حریم قدسی یعنی نقطهای که تقدس و امر مقدس در آن به تعبیر میرچا الیاده کشف میشود نه اینکه امر مقدس را بشود احداث کرد و ساخت و به کل یک شهر تعمیم داد. ببینید باید بین فضاهای زندگی معنوی و قدسی و زندگی روزمره و به تعبیر دورکیم زندگی استثنائی یک تضاد و کنتراستی باشد. وقتی همهجا را مقدس کنیم دیگر هیچ جا مقدس نیست و حریمها از بین میرود و مرز این تقدس و حریم آن نامعلوم میشود. در نتیجه دین و غیردین غیرقابل تشخیص میشود.
*جامعهشناس دین و هنر
عضو هیأت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه تهران
البته من بر روی شهر کار نکردهام و به دنبال مسائل خودم هستم و از این میان نسبتی با شهر برقرار میکنم. درواقع شهر از طریق مفهوم مکان وارد مطالعات جامعهشناسی میشود. در مقابل مکان مفهوم لامکان یا ناکجاآباد را داریم که به تمام نقاط از مکانها و نقاط شهر میگویند که تنها محل عبور ماست چه این عبور خیابانها باشد و چه راهروی خانهها. بحثی داریم به نام مکانهای حافظه در جریان. در واقع در غرب و فرانسه که من سالها زندگی کردم جای جای کنار جادهها و خیابانهای شهر ابژههای حافظه وجود دارند که حافظه تاریخی آن شهرند. میلههائی در بخش بخش پاریس نصب شده که در نقطهای است که یک فرانسوی شهید شده و در کنارش یک دسته گل گذاشته شده به یادبود آن شهید، تا شهر به یک مکان حافظه تبدیل شود. آنچه در مورد شهر مهم است، اینست که چگونه میشود مکانها را قابل زیست کنیم؟ در پاسخ باید گفت باید به سراغ ابژهها و المانهائی رفت تا باعث شوند که لامکانها را در شهرها قابلزیست کنیم.
مثلا متروی تهران یا راهآهنهای ما لامکان هستند چون ما آنجا متوقف نمیشویم و درحال گذر هستیم و خود آن مکان برایمان موضوعیت ندارد. البته میتوان این لامکانها را تبدیل به مکان زیست کرد و از لامکان درآورد.
آنچه آندره مالرو، نویسنده منتقد ادبی و وزیر فرهنگ دوگل در رابطه با شهر مطرح کرد دموکراتیزاسیون فرهنگ در شهر بود. به این معنا که باید تمام شهر را به نحوی فرهنگی کرد تا آن کسی که حتی در خانواده فرهنگی بهدنیا نیامده با این فرآیند به فرهنگ رو بیاورد. ما در شهرهایمان باید همین سیاست را در پیش بگیریم.
حالا بحث در اینجاست که نقش هنر و دین در تبدیل این لامکانها در شهر به مکانی برای زیست شهری چه میتواند باشد؟
تازمانیکه بین هنر و دین در کشور ما رد متقابل است راه به جائی نمیبریم. من در کارهای مطالعاتی جامعهشناسی تشیع که از پروژههای مطالعاتی من است بسیار به قم سفر میکنم و به مدارس علمیه رفتوآمد و با طلاب و حوزویان ارتباط دارم. اساسا وقتی شما به مدرسه فیضیه میروید یک جهان میبینید و وقتی به یک کافی شاپ بسیار مدرن در بالای تهران میروید به جهان دیگری میروید که این دو جهان هیچ نسبتی نتوانستند با هم برقرار کنند. تا زمانیکه این دو زیست جهان در ایران نتوانند با هم گفتوگو کنند ما قادر نیستیم لامکانها را به مکانی برای زیست مشترک تبدیل کنیم.
اینکه مثلا تمام مشهد را حریم حرم کنند، اتفاقا زیر سوال بردن قدسی بودن حرم است. چون حریم قدسی یعنی نقطهای که تقدس و امر مقدس در آن به تعبیر میرچا الیاده کشف میشود نه اینکه امر مقدس را بشود احداث کرد و ساخت و به کل یک شهر تعمیم داد. ببینید باید بین فضاهای زندگی معنوی و قدسی و زندگی روزمره و به تعبیر دورکیم زندگی استثنائی یک تضاد و کنتراستی باشد. وقتی همهجا را مقدس کنیم دیگر هیچ جا مقدس نیست و حریمها از بین میرود و مرز این تقدس و حریم آن نامعلوم میشود. در نتیجه دین و غیردین غیرقابل تشخیص میشود.
*جامعهشناس دین و هنر
عضو هیأت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه تهران
ارسال نظر