جهان آشوبزده ما
هادی خسروشاهین دبیر گروه بین الملل رئالیستهای روابط بینالملل این روزها کابوس میبیند؛ چراکه دولت ـ ملتشان از شوکت و شکوه افتاده است و به جای آن فروبازیگرانی در عرصه جهانی حضور یافتهاند که نه حاکمیت دارند و نه سرزمینی عیان و آشکار. یک روز در نقطهای از این جغرافیای پهناور ظاهر و در روز دیگر مثل برف آب میشوند تا به شکل جنبشهای زیرزمینی درآیند و اقتدار مرکزی پدیده دولت را به چالش بکشند و ثبات و امنیت را در عرصههای منطقهای و بینالمللی با خطر اضمحلال مواجه کنند. بیگمان سال ۲۰۱۴ از این حیث سال فخرفروشی جنبشهای ضدهژمون و گریز از مرکز بر دولتهای صاحب حاکمیت و قلمرو بود.
هادی خسروشاهین دبیر گروه بین الملل رئالیستهای روابط بینالملل این روزها کابوس میبیند؛ چراکه دولت ـ ملتشان از شوکت و شکوه افتاده است و به جای آن فروبازیگرانی در عرصه جهانی حضور یافتهاند که نه حاکمیت دارند و نه سرزمینی عیان و آشکار. یک روز در نقطهای از این جغرافیای پهناور ظاهر و در روز دیگر مثل برف آب میشوند تا به شکل جنبشهای زیرزمینی درآیند و اقتدار مرکزی پدیده دولت را به چالش بکشند و ثبات و امنیت را در عرصههای منطقهای و بینالمللی با خطر اضمحلال مواجه کنند. بیگمان سال 2014 از این حیث سال فخرفروشی جنبشهای ضدهژمون و گریز از مرکز بر دولتهای صاحب حاکمیت و قلمرو بود. جهان امروز را باید به نوعی عبور از مختصات جهان قدیم دانست. اگر در دنیای دیروز بازیگران دولتی تنها بازیگران عرصه قدرت بودند و نظریهپردازان سیاست بینالمللی برای تضمین صلح و امنیت جهانی از توازن نیروها سخن میگفتند، امروز با حضور نیروهای فراملی نه میتوان از توازن گفت و نه حتی از تضمین صلح و ثبات. نظریه رئالیستها در مورد توازن میان نیروهای همگن و همجنس بود و به همین دلیل هم به امری واقعی میماند و نه انتزاعی و ذهنی. از کنسرت وین تا حق وتو
در شورای امنیت، همگی شواهدی بودند بر اینکه میتوان صلح و آشتی را میان بازیگرانی یکسان و یکجور فراهم کرد و به وسیله اهرمها و ابزارهایی بر تداوم چنین پروسهای تضمین داد. اما جنگ خلافت و دولت و نبرد ارتش و لشکر آنچنان که در طول سال 2014 ادامه داشت؛ با ساخت و بافت منازعات در طول قرن نوزده و بیست تفاوت بنیادین و اساسی دارد. و شاید به همین دلیل هم جهان آشوبزده با شکل و فرم نظام بینالمللی امروز بیشتر همخوان است. به عبارت دیگر ظهور و بروز جنبشهای غیردولتی و در عین حال خشونتآمیز در نظام بینالملل به منزله خروج از وضعیت تعادل است و چنین شرایطی نیز میتواند هرج و مرج و آنارشی بینالمللی را تشدید و افزون کند. فراموش نکنیم که نبود اقتدار مرکزی در نظام بینالملل در طول یک قرن گذشته همه نظریهپردازان روابط بینالملل را بر آن داشته تا با طراحی سیستمی از توازن و تعادل به نوعی به وضعیت آنارشیک بینالمللی سر و سامان دهند و از میزان تنازعات، تضادها و تنشها بکاهند. به نظر میرسد چنین امری در جهان قدیم پدیدهای دستیافتنی و ممکن بود ولی در جهان امروز به دلیل ممزوج شدن گروههای فروملی در کنار بازیگران ملی صلح و آشتی به
پدیدهای ایدهآلیستی و آرمانی تبدیل شده است. افزون بر این ظهور تروریسم و بنیادگرایی رادیکال از آفریقا تا خاورمیانه و از آمریکای لاتین تا شرق آسیای دور بر آنارشی و پیشبینیناپذیر بودن پروسههای کسب، حفظ و افزایش قدرت در سطح نظام بینالملل و همچنین ظهور و بروز بحرانهای جهانی افزوده است. شاید سال 2014 را از این حیث بتوان جهان آشوبزده خواند؛ جهانی که از مرحله بحران عبور کرده است و آشوب و هرج و مرج به یکی از خصلتها و عناصر هویتی آن تبدیل شده است. تداوم چنین وضعیتی در سال2015 میتواند عنصر بیثباتی را هم به جهان آشوبزده ما بیفزاید و کار را برای بازگشت نظام جهانی به مرحله تعادل و توازن دشوارتر از پیش کند.
ارسال نظر