شبهجزیره اسرارآمیز (بخش شانزدهم)
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود).
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانههای دولتی بهعنوان پایتخت انقلاب نشان داده میشود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمهای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کرهشمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمدهباشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصلهایی از کتاب مذکور است میتواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کرهشمالی میگذرد به خواننده ارائه دهد.
جوچه همچنین، حداقل تا پایان دهه ۷۰، مقامهای ارشد را تشویق میکرد که در دورههای اجباریِ کارِ یَدی برای نزدیکتر شدن به مردم شرکت کنند. در مائوئیسم هم وضعیت مشابهی بود با عنوان «غرق شدن» در میان مردم. در دهه ۶۰ و ۷۰ از بیشتر مقامها- به استثنای عالیترین ردهها- انتظار میرفت که یک روز در هفته را به کار یدی در یک مرکز ساختمانی یا مرکزی مشابه اختصاص دهند؛ بنابراین با جدایی بیشتر نخبگان از مردم معمولی و ریشه دواندن امتیازها تا عمق سیستم، این اقدام در عمل اثر خود را از دست داده بود. با این حال، نظریه جوچه در اهمیت دادن به اتحاد سه طبقه کارگران، دهقانان و روشنفکران از مائوئیسم متفاوت بود درحالیکه مائو نقش روشنفکران را کم اهمیت جلوه داده و بر نقش دهقانان و کارگران تاکید کرد (در سالهای اولیه انقلاب، معادل کرهای گولاک پاکسازی شد). این مساله تا حد زیادی واکنش به این واقعیت بود که پس از تاسیس کرهشمالی تعداد زیادی از روشنفکران به سمت کرهجنوبی و ژاپن رفتند و وضعیت «فرار مغزها» و «کمبود متخصص» را به وجود آوردند که از آن زمان تا کنون هرگز پر نشده است.
برای قرنها آن دنیای خارجی که کرهایها میشناختند و تجربهاش کردهاند در وجود چین خلاصه میشد و بهطور طبیعی این کشور از تجربه چین بسیار تقلید کرده است. در رهبری جوچه، نقش «رهبر اعظم» تقدیس میشود: از کیم ایل سونگ با عنوان «فرماندهای با ارادهای آهنین و همیشه پیروز» و «رهبر محترم و محبوبِ بزرگ» همراه با بسیاری دیگر از عناوین افتخاری یاد میشود. صحبت از کیم ایل- سونگ بهعنوان پدر خانواده ملیِ کرهشمالی میتواند راه را برای اعلام اینکه پسرش، کیم جونگ- ایل، در سال ۱۹۸۰ جایگزین او میشود هموار کند. افزون بر این، جنبش بسیج تودهای کولیماییِix کرهشمالی آشکارا بر اساس الگوی «جهش بزرگ به جلوx »ی چین شکل گرفته است. با این وجود، کرهشمالی، با کیش شخصیت مداوم و نظریه خشک و سختِ جوچه، نتوانسته از توانایی کمونیسم چینی برای تجدیدنظر در تصمیمات و سازگاری با شرایط تقلید کند. درحالیکه مائوئیسم قادر به اتخاذ و سپس کنار گذاشتن رقابتها بود- مانند کورههای خانگی ذوب فولاد، در دوره جهش بزرگ به جلو که در نهایت، با وجود کارکردش بهعنوان عامل انسجام جوچه اما اتلاف منابع تلقی شد- مشخصه جوچه اما رویکرد مقاومت در برابر فاجعه بود. خواسته جوچه این بود که کرهشمالی به «برنامهریزی اقتصادی متمرکز» و «کشاورزی اشتراکی» روی آورد، با وجود اینکه این دو، عنصر اصلی در شکست دولت و عامل قحطی بودند. درحالیکه مائو قادر به انجام «باز پویایی»های دورهای به واسطه برداشت خود از انقلاب دائمی یا ثابت بود اما کرهشمالی از این جنبه از مائوئیسم استقبال نکرد. حتی غیر قابل تصورتر، نوعی انکارهای مطلق نظریِ گذشته است که «دنگ» پس از درگذشت مائو توانست انجام دهد.
اگرچه کیش شخصیتِ کیم ایل- سونگ شبیه به کیش شخصیتِ استالین و مائو است اما تفاوت ظریفی هم وجود دارد. درحالیکه مائو و استالین بهعنوان رهبران انقلابی و پشتیبانان ملی احترام میشدند اما در کرهشمالی بحث اساسی جوچه این است که کیم ایل- سونگ یک کشور را به مردم واگذار کرد و اینکه آنها باید خیرخواهی او را با وفاداری بی چون و چرا و از خود گذشتگی جبران کنند. این اساسا یک چرخش انقلابی در ارزش کنفوسیوسیِ «به جا آوردن حق سپاسگزاری» بود. عنصر مائوئیستیِ جوچه اساسا از دورهای در تحول نظریِ مائو در فاصله رهاییِ سال ۱۹۴۹ و اندکی پیش از انقلاب فرهنگی سالهای ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۵ نشأت میگیرد. در سال ۱۹۵۸ مائو برنامه «جهش بزرگ به جلو» را آغاز کرد که پیش از آن (در سال ۱۹۵۷) جنبش «بگذارید صدها گل بشکفد » را به راه انداخت. این دو جنبشِ به هم مرتبط برای کیم بسیار آموزنده بود. هم جنبش «صدها گل» و هم جنبش «جهش بزرگ به جلو» نتیجه تصمیمگیریهای جمعی در ردههای بالای حزب کمونیست نبود بلکه به وضوح محصولات الهامات رویایی خود مائو بود. اصل اساسی جهش بزرگ همانا جبران توسعهنیافتگی (عقبافتادگی) صنعتی و اقتصادی چین با استفاده از منابع انسانی گسترده در کشور بود. مردم با یک فوران گسترده و هماهنگِ شور انقلابی که جبرانکننده کمبودهای فنی در جامعه بود برانگیخته شدند. اساسا جهش بزرگ تلاشی بود برای غلبه بر کمبود منابع مادی با منابع معنوی در عین حالی که حکومت مائو را هم تقویت میکرد. اکنون مائو در کرهشمالی مورد مطالعه قرار نمیگیرد و هر گونه نفوذ چین بر جوچه بهعنوان بخشی از تلاش پیونگ یانگ برای مستقل ماندن رد میشود. علاوهبر این، درخواستهای اولیه از سوی کیم در دهه ۵۰ برای تکرار عملیاتهای اصلاحی به سبک مائو رسما از کتابهای تاریخیِ کرهشمالی حذف شده است. در واقع، از بین بردن دِین به مائوئیسم آنقدر همه جانبه است که بسیاری از مردم حتی در ردههای بالای جامعه کرهشمالی دانش اندکی از مائو و نظریه مائوئیستی دارند. درحالیکه تصاویر مارکس و انگلس در پیونگ یانگ دیده میشود اما تصویر مائو آشکارا غایب است.
ارسال نظر