حال بد،حال خوب
سید حمید طباطبایی* حال بد یعنی اضطراب از نداشتن قول مطمئن برای کمک و همکاری، حال بد یعنی قول گرفتن‌ از مد‌ت‌ها قبل و عمل نشدن در زمانی نزدیک به آغاز جشنواره، حال بد یعنی تلاش بی‌ثمر برای مجاب کردن مسئولان پایتخت‌نشین، یعنی یکی انگاشتن مشهد با شهرهای ... و ... برای میزبانی جشنواره فیلم، حال بد یعنی مشهد با خیل مشتاقان فیلم و سینما، فقط یک سالن اکران داشته باشد و شهر ... هم یک سالن. حال بد یعنی تلاش تو برای ثابت کردن داشته‌هایت و انتخاب سالن اکرانی که هیچ کم ندارد. حال بد یعنی فیلم سروقت نرسد، حال بد یعنی حال مردم در صف انتظار از نرسیدن فیلم بد شود، یعنی
تعطیلی اکران به خاطر نرسیدن فیلم، یعنی احساس کنی همه چیز به هم گره می‌خورد، یعنی فیلم برسد
ولی ایراد داشته باشد، یعنی موقع نمایش، دستگاه‌های سخت‌دل دیجیتالی، با دل تو همراهی نکند و راه نیابد و دل همه را برنجاند و دل تو را از این رنجاندن، دوباره برنجاند. حال بد یعنی اعتراض به اینکه چرا من نیستم؟ چرا من کارت ندارم؟ چرا من بلیت مهمان ندارم؟ حال بد یعنی تلاش و سعی و بی‌خوابی و خستگی، اما بازهم شنیدن گلایه و گلایه و گلایه. حال بد یعنی تو را مقصر دانستن برای آنچه که در اختیارت نبوده، حال بد یعنی اینکه باید جواب همه را بدهی ولی قانع نشوند.
حال خوب یعنی احساس کنی در هوای سرد، هوا گرم می‌گذرد، حال خوب یعنی گرم شدن هوا به واسطه شور و اشتیاق، حال خوب یعنی جمع شدن یک عده دور هم که دوست دارند به حال خوب برسند. یعنی با یاری هم مشکلات را جوری حل کنند که حال همه خوب شود، یعنی همه سعی دارند ایرادها را برطرف کنند، حال خوب، نیمه پر لیوان را دیدن است.
حال خوب یعنی بوی پوستر و بنر جشنواره. حال خوب، دیدن مردم نجیبی است که از صبح‌گاه در هوای سرد، سردرگریبان و دست‌ها در جیب، منتظرند بلیت بخرند تا فیلم ببینند، حال خوب یعنی دیدن صف جلوی سینما، آن هم در سرمای سوزدار. حال خوب یعنی اگر فیلم اکران نشود و اکرانی لغو شود، اعتراضات صمیمانه است، داد و بیدادها دلسوزانه است و غرولندها به قهر از سینما منجر نمی‌شود و باز همان هوا و همان صف، جلوی در سینماست. اگر اینها حال خوب نیست، پس چیست؟!
حال خوب یعنی آنهایی که نمی‌شناسی یا حتی انتظارش را هم نداری، با مهربانی پیش آیند و دست همراهی به سویت دراز کنند، حال خوب یعنی عده‌ای باشور بدوند، پله را پایین و بالا کنند، عکس بگیرند، فیلم بگیرند، گزارش و مصاحبه ضبط کنند، دنبال خبر و سوژه خبری بگردند.
حال خوب یعنی طنازی‌های نوشته شده در دفتر نظرات سینما. یعنی انتقادات خوب نوشته شده در آن دفتر، یعنی اینکه می‌نویسند، چون جشنواره و فیلم و سینما برایشان مهم است و دوستش دارند. حال خوب یعنی اعتراضات را نشانه علاقه دیدن. حال خوب یعنی شناختن آدم‌های جدید، فکرهای جدید، ایده‌های جدید. حال خوب یعنی کف و سوت زدن در سالن پر از جمعیت سینما، یعنی دنبال صندلی خالی در انبوه جمعیت گشتن، یعنی اگر هنرپیشه فیلم، اسم مشهد را بیاورد، سالن برود روی هوا، یعنی اشک‌ها و لبخندهای مردم هنگام تماشای فیلم. حال خوب یعنی فیلم شروع شده و عده‌ای می‌دوند تا خود را برسانند. حال خوب یعنی دیدن لذت مردم از تماشای یک فیلم خوب. حتی یعنی گله کردن از دیدن یک فیلم بد. حال خوب یعنی طعم یک لیوان چای داغ، درون لیوان‌های کاغذی گلدار بعد از یک سرپا بودن طولانی. حال خوب یعنی با همه قول‌های عمل نشده، با همه یک رای بودن مسئولان پایتختی، با همه رنجیدن‌ها، ما یک دوره دیگر جشنواره فیلم فجر را برگزار کردیم، چون در کنار هم بودیم، چون همدیگر را داشتیم، چون با هم همدل شدیم. ما از حال بد به حال خوب رسیدیم، جشنواره برگزار کردیم و برگزار خواهیم کرد، چون اینجا مشهد است. امام رضا (ع) ولی نعمتمان است و اینجا، عشق کم نیست.
*دبیر یازدهمین جشنواره فیلم فجر