نشستی برای کاهش سرعت مرگ زمین
اینروزها بسیار بیش از گذشته از «گرمایش جهانی» اصطلاحی که برای افزایش میانگین درجه حرارت زمین در نزدیکی سطح آن به کار میرود میشنویم و هر روز اخباری از پیامدهای آن را میخوانیم که نشاندهنده جدیتر شدن این بحران و افزایش دغدغه فعالان زیستمحیطی نسبت به این امر است.
رقابت برای رشد بیشتر، بدون در نظر داشتن افتراق معنایی بین رشد و توسعه در جوامع پیشرفته، رنگ شعاری گرفتن مفهوم توسعه پایدار و زدن اتهام «روشنفکران بیدرد» به فعالان محیطزیستی در جوامع در حال توسعه و باطن منفعتگرا و ذهن معیشتاندیش کوته بین آدمی، همگی هیزمهایی برای گرمتر کردن تونِ حمام زمین و سوختی برای سرعت بخشیدن به روند بزرگترین انقراض ۶۵ میلیون سال گذشته در روی زمین است.
رقابت برای رشد بیشتر، بدون در نظر داشتن افتراق معنایی بین رشد و توسعه در جوامع پیشرفته، رنگ شعاری گرفتن مفهوم توسعه پایدار و زدن اتهام «روشنفکران بیدرد» به فعالان محیطزیستی در جوامع در حال توسعه و باطن منفعتگرا و ذهن معیشتاندیش کوته بین آدمی، همگی هیزمهایی برای گرمتر کردن تونِ حمام زمین و سوختی برای سرعت بخشیدن به روند بزرگترین انقراض ۶۵ میلیون سال گذشته در روی زمین است.
اینروزها بسیار بیش از گذشته از «گرمایش جهانی» اصطلاحی که برای افزایش میانگین درجه حرارت زمین در نزدیکی سطح آن به کار میرود میشنویم و هر روز اخباری از پیامدهای آن را میخوانیم که نشاندهنده جدیتر شدن این بحران و افزایش دغدغه فعالان زیستمحیطی نسبت به این امر است.
رقابت برای رشد بیشتر، بدون در نظر داشتن افتراق معنایی بین رشد و توسعه در جوامع پیشرفته، رنگ شعاری گرفتن مفهوم توسعه پایدار و زدن اتهام «روشنفکران بیدرد» به فعالان محیطزیستی در جوامع در حال توسعه و باطن منفعتگرا و ذهن معیشتاندیش کوته بین آدمی، همگی هیزمهایی برای گرمتر کردن تونِ حمام زمین و سوختی برای سرعت بخشیدن به روند بزرگترین انقراض 65 میلیون سال گذشته در روی زمین است.با وجود اینکه نباید از شرایط غیرقابل کنترلی چون توفانهای خورشیدی بهعنوان یکی از علل گرم شدن زمین چشم پوشید ولی دستکم از پنجاه سال گذشته افزایش گازهای گلخانهای در اثر افزایش بهرهبرداری از منابع سوخت فسیلی اصلیترین عامل پیدایش شرایط کنونی است. استیلای فلسفی مدرنیسم بر سنت و تغییر ماهوی رابطه انسان-زمین و اقبال از تفکر سرمایهداری و مصرفگرایی را نیز میتوان از علل ساحت فکری پدیده گرمایش جهانی دانست.
در سال گذشته دولتها و شرکتهای نفتی در حوزه انرژیهای فسیلی ۲۶۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری کردهاند و میزان سرمایهگذاری برای سوختهای پاک در این سال فقط ۵۰ میلیارد دلار بوده است (کمتر از 2 درصد سرمایهگذاری در سوختهای آلاینده و مخرب) و با توجه به اینکه اقتصاد جهانی و نظام سرمایهداری سازوکار خود را دارد، و تطبیق این سازوکار با شرایط زیستمحیطی زمین نه فقط از عهده رهبران کنونی جهان بر نمیآید، بلکه شاید تا دهههای دور هم ناممکن باشد.اگر چه مکررا گفته میشود تغییر اقلیم درد مشترک همه کشورهای جهان است، اما واقعیت این است که عاملان و قربانیان این درد متفاوتند یا دست کم اینکه همه کشورها به یک اندازه در درد و رنج این پدیده سهیم نیستند.کشورهای نیمکرهشمالی و کشورهای توسعه یافته معتقدند آسیبپذیری کشورهای در حال توسعه و جهان سومی در برابر تغییر اقلیم ناشی از زیرساختهای نامناسب اقتصادی و اجتماعی این کشورها است و مشارکت در طرحهای کنترل گرمایش جهانی راهی برای بهبود این ساختارها است و کمکهای خود را لطفهای سخاوتمندانهای میدانند که لازم است کشورهای در حال توسعه بیشتر آن اقدامات را انجام دهند.
در مقابل کشورهای کمتر توسعهیافته و جهان سومی هم معتقدند عمده گازهای گلخانهای موجود در جو یا انباشت شده در ژرفای اقیانوسها توسط کشورهای صنعتی منتشر شده است و به همین خاطر هزینههای کنترل گرمایش جهانی را هم باید همانها بپردازند و چون نتایج این تصمیمات کنترلکننده در بلندمدت نمود پیدا میکند، اتخاذ آنها برای اکثر رهبران کشورها هزینه سیاسی صرف محسوب میشود. به عبارت دیگر کشورها باید هم اکنون، بر خود سخت بگیرند و هزینههای زیادی به خود تحمیل کنند، برای مشکلاتی که در حال حاضر چندان با آن درگیر نیستند و نتایج مثبت آن بیشتر نصیب نسلهای آینده خواهد شد. امید است بعد از پیمان توکیو و اجلاس بینتیجه کپنهاک، نظام سرمایهداری در همان سیستم هزینه-فایده خود به این نتیجه برسد که نسلهای بعدی هم حق زندگی در زمین را دارند.
رقابت برای رشد بیشتر، بدون در نظر داشتن افتراق معنایی بین رشد و توسعه در جوامع پیشرفته، رنگ شعاری گرفتن مفهوم توسعه پایدار و زدن اتهام «روشنفکران بیدرد» به فعالان محیطزیستی در جوامع در حال توسعه و باطن منفعتگرا و ذهن معیشتاندیش کوته بین آدمی، همگی هیزمهایی برای گرمتر کردن تونِ حمام زمین و سوختی برای سرعت بخشیدن به روند بزرگترین انقراض 65 میلیون سال گذشته در روی زمین است.با وجود اینکه نباید از شرایط غیرقابل کنترلی چون توفانهای خورشیدی بهعنوان یکی از علل گرم شدن زمین چشم پوشید ولی دستکم از پنجاه سال گذشته افزایش گازهای گلخانهای در اثر افزایش بهرهبرداری از منابع سوخت فسیلی اصلیترین عامل پیدایش شرایط کنونی است. استیلای فلسفی مدرنیسم بر سنت و تغییر ماهوی رابطه انسان-زمین و اقبال از تفکر سرمایهداری و مصرفگرایی را نیز میتوان از علل ساحت فکری پدیده گرمایش جهانی دانست.
در سال گذشته دولتها و شرکتهای نفتی در حوزه انرژیهای فسیلی ۲۶۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری کردهاند و میزان سرمایهگذاری برای سوختهای پاک در این سال فقط ۵۰ میلیارد دلار بوده است (کمتر از 2 درصد سرمایهگذاری در سوختهای آلاینده و مخرب) و با توجه به اینکه اقتصاد جهانی و نظام سرمایهداری سازوکار خود را دارد، و تطبیق این سازوکار با شرایط زیستمحیطی زمین نه فقط از عهده رهبران کنونی جهان بر نمیآید، بلکه شاید تا دهههای دور هم ناممکن باشد.اگر چه مکررا گفته میشود تغییر اقلیم درد مشترک همه کشورهای جهان است، اما واقعیت این است که عاملان و قربانیان این درد متفاوتند یا دست کم اینکه همه کشورها به یک اندازه در درد و رنج این پدیده سهیم نیستند.کشورهای نیمکرهشمالی و کشورهای توسعه یافته معتقدند آسیبپذیری کشورهای در حال توسعه و جهان سومی در برابر تغییر اقلیم ناشی از زیرساختهای نامناسب اقتصادی و اجتماعی این کشورها است و مشارکت در طرحهای کنترل گرمایش جهانی راهی برای بهبود این ساختارها است و کمکهای خود را لطفهای سخاوتمندانهای میدانند که لازم است کشورهای در حال توسعه بیشتر آن اقدامات را انجام دهند.
در مقابل کشورهای کمتر توسعهیافته و جهان سومی هم معتقدند عمده گازهای گلخانهای موجود در جو یا انباشت شده در ژرفای اقیانوسها توسط کشورهای صنعتی منتشر شده است و به همین خاطر هزینههای کنترل گرمایش جهانی را هم باید همانها بپردازند و چون نتایج این تصمیمات کنترلکننده در بلندمدت نمود پیدا میکند، اتخاذ آنها برای اکثر رهبران کشورها هزینه سیاسی صرف محسوب میشود. به عبارت دیگر کشورها باید هم اکنون، بر خود سخت بگیرند و هزینههای زیادی به خود تحمیل کنند، برای مشکلاتی که در حال حاضر چندان با آن درگیر نیستند و نتایج مثبت آن بیشتر نصیب نسلهای آینده خواهد شد. امید است بعد از پیمان توکیو و اجلاس بینتیجه کپنهاک، نظام سرمایهداری در همان سیستم هزینه-فایده خود به این نتیجه برسد که نسلهای بعدی هم حق زندگی در زمین را دارند.
میثم سالاری
فعال محیط زیست
ارسال نظر