آرزوهای بزرگ - ۱۱ دی ۹۳
در تاریخ جنبشهای اجتماعی موفق، همیشه مقطعی وجود دارد که استراتژی هماهنگ یک گروه کوچک از افراد متعهد به هدفی خاص، جرقه کمکهای جمعیت بزرگی را که خواهان تغییر هستند، میزند. این اتفاق برای جنبش حقوق مدنی آمریکا در میانههای دهه ۱۹۵۰ که یک دهه بعد منجر به اصلاحات قانونی تاریخی شد، افتاد. این اتفاق در واکنش به آپارتاید در دهه ۱۹۸۰ هم افتاد، وقتی که بایکوت جهانی همراه با افزایش جنبش سیاهان آفریقای جنوبی در نهایت به این نظام سرکوبگر پایان داد و همان دهه وقتی که جهان شروع به مقابله با کمونیسم شوروی کرد نیز این اتفاق تکرار شد.
در تاریخ جنبشهای اجتماعی موفق، همیشه مقطعی وجود دارد که استراتژی هماهنگ یک گروه کوچک از افراد متعهد به هدفی خاص، جرقه کمکهای جمعیت بزرگی را که خواهان تغییر هستند، میزند. این اتفاق برای جنبش حقوق مدنی آمریکا در میانههای دهه 1950 که یک دهه بعد منجر به اصلاحات قانونی تاریخی شد، افتاد. این اتفاق در واکنش به آپارتاید در دهه 1980 هم افتاد، وقتی که بایکوت جهانی همراه با افزایش جنبش سیاهان آفریقای جنوبی در نهایت به این نظام سرکوبگر پایان داد و همان دهه وقتی که جهان شروع به مقابله با کمونیسم شوروی کرد نیز این اتفاق تکرار شد.
جنبشهای موفق در ویژگیهای کلیدی خاصی مشترک هستند: رهبری قابل ملاحظه چند فرد و سازمان آیندهنگر، «لحظه»ای که طنین آگاهی تودهها میشود و انقلابهای سیاسیای که محیطی را خلق میکنند که در آن تغییرات ممکن به نظر میرسند اما شاید مهمترین پیشنیاز جنبش جمعی، «سابقه پیشرفت» باشد که اکثریت را قانع کند تغییر میتواند رخ دهد اگر آنها متعهد به دست یافتن به آن باشند.
سال 2015 میتواند لحظهای باشد که جنگ برای حفظ نجات جان کودکان گرداگرد جهان تبدیل به جنبشی محبوب شود، چراکه جهان سابقه پیشرفتی را دارد که ثابت میکند تغییرات اساسی در دوره زندگی ما ممکن است. وقتی که کودکان مراقبت پزشکی پایه مورد نیاز برای زندگی تا پنجمین سال تولد خود را داشته باشند، وقتی به غذایی دسترسی داشته باشند که تغذیه خوبی را برایشان فراهم میکند و وقتی بتوانند به مدرسه بروند، همه جوامع قدرت بیشتری پیدا خواهند کرد.
موفقیت در میدان توسعه جهانی دههها است که نضج گرفته، اما ما همچنان راه درازی در پیش داریم. روزی برای مردم کشورهای ثروتمند بهطور کورکنندهای آشکار خواهد شد که کودکان کشورهای فقیر تنها بهخاطر جایی که در آن به دنیا آمدهاند ۱۰ تا ۲۵ برابر بیشتر با احتمال مرگ روبهرو هستند، روزی آشکار خواهد شد که این مرگ و میرها قابل پیشگیریاند و روزی نپرداختن فوری به این وضعیت بیش از پیش غیراخلاقی به نظر خواهد آمد.
در میدان توسعه جهانی، به جایی رسیدهایم که جهان به مسائل مهم توجه خواهد کرد زیرا پیشرفت انجام شده ثابت میکند که بیماری و فقر مفرط اجتناب ناپذیر نیستند. در 25 سال گذشته، تعداد کودکانی که میمیرند نصف شده است. در سال 1990، 7/12 میلیون کودک فوت کردند. اگر نرخ مرگ و میر بدون تغییر مانده بود و نرخ رشد جمعیت هم به حساب میآمد، تعداد کودکانی که سال گذشته باید میمردند 17 میلیون مورد میشد. اما تعداد مرگ و میر کودکان در سال 2013 حدود 6 میلیون نفر بوده است. تعداد افراد به شدت فقیر مدام با نرخی یکسان در حال کاهش بوده تا درصد چنین کسانی از سال 1990 به نصف کاهش یابد.
دلایل این پیشرفت نه معجزهگونه و نه رازآلود است. ما دقیقا میدانیم که کودکان چرا در حال نجات پیدا کردن هستند. واکسنهای بیشتر برای بیماریهای بیشتری به نقاط بیشتری ارسال میشود. مبارزه با مالاریا جان میلیونها نفر را نجات داده است. درمان ساده اسهال، کودکان زیادی را از مرگ رهانده است. ما همچنین میدانیم که چرا مردم از فقر فاصله میگیرند: این امر به لطف کشاورزی مولد، دسترسی بهتر به خدمات مالی و گسترش نظامهای سودمند پزشکی است که از اضطرارات درمانی پرهزینه جلوگیری میکنند.
یک دلیل دیگر برای همه این پیشرفتها این است که ما در درک آنچه جواب میدهد، -چگونگی اقدام و چگونگی پیگیری مسیر- بهتر شدهایم. رهبران کشورهای جهان در سال 2000 گرد هم آمدند تا برای نخستین بار بر سر مجموعهای از اهداف روشن برای توسعه توافق کنند. آنها سال 2015 را سالی با افراد فقیر کمتر میدیدند و تا حدی بهخاطر داشتن مجموعهای مشترک از انتظارات موفق شدهاند.
رهبران همه کشورهای جهان در سال ۲۰۱۵گرد هم خواهند آمد تا درباره چگونگی پیش رفتن بر پایه پیشرفتهای قبلی گفتوگو کنند. آنها در ماه سپتامبر در سازمان ملل متحد ملاقات خواهند کرد تا در مورد مجموعه بعدی از اهداف در حوزههای کلیدی توسعه مانند حفظ جان کودکان، کاهش فقر مفرط و فراهم آوردن دسترسی به آب پاک به توافق برسند. این اهداف میتوانند بنیان جهانی باشند که در آن تمام افراد و کشورها شانس واقعی برای خودکفایی داشته باشند.
این نوع گفتوگوها در گذشته در اتاقهای ملاقات رخ میدادند، جایی که کارشناسان توسعه در آن به زبانی سخن میگفتند که برای بیشتر مردم معنی نداشت. ما در سال پیشرو میتوانیم این گفتوگوها را چنان توسعه دهیم که میلیاردها نفر در آن شرکت کنند. مردم بعد میتوانند رهبران خود را برای برگزاری نشست درمورد اهداف مورد نظر آنها پاسخگو کنند.
من خوشبینم. معتقدم هنگامی که مردم درک کنند که میتوانند با تمرکز بر راهحالهایی ساده، شانس زنده ماندن یک کودک را ۱۰ تا ۲۰برابر افزایش دهند، دیگر شکست را نخواهند پذیرفت. مردم، جهان عادلانهتری میخواهند و چنان جهانی بهگونهای کاملا عملی در دسترس است.
جنبشهای موفق در ویژگیهای کلیدی خاصی مشترک هستند: رهبری قابل ملاحظه چند فرد و سازمان آیندهنگر، «لحظه»ای که طنین آگاهی تودهها میشود و انقلابهای سیاسیای که محیطی را خلق میکنند که در آن تغییرات ممکن به نظر میرسند اما شاید مهمترین پیشنیاز جنبش جمعی، «سابقه پیشرفت» باشد که اکثریت را قانع کند تغییر میتواند رخ دهد اگر آنها متعهد به دست یافتن به آن باشند.
سال 2015 میتواند لحظهای باشد که جنگ برای حفظ نجات جان کودکان گرداگرد جهان تبدیل به جنبشی محبوب شود، چراکه جهان سابقه پیشرفتی را دارد که ثابت میکند تغییرات اساسی در دوره زندگی ما ممکن است. وقتی که کودکان مراقبت پزشکی پایه مورد نیاز برای زندگی تا پنجمین سال تولد خود را داشته باشند، وقتی به غذایی دسترسی داشته باشند که تغذیه خوبی را برایشان فراهم میکند و وقتی بتوانند به مدرسه بروند، همه جوامع قدرت بیشتری پیدا خواهند کرد.
موفقیت در میدان توسعه جهانی دههها است که نضج گرفته، اما ما همچنان راه درازی در پیش داریم. روزی برای مردم کشورهای ثروتمند بهطور کورکنندهای آشکار خواهد شد که کودکان کشورهای فقیر تنها بهخاطر جایی که در آن به دنیا آمدهاند ۱۰ تا ۲۵ برابر بیشتر با احتمال مرگ روبهرو هستند، روزی آشکار خواهد شد که این مرگ و میرها قابل پیشگیریاند و روزی نپرداختن فوری به این وضعیت بیش از پیش غیراخلاقی به نظر خواهد آمد.
در میدان توسعه جهانی، به جایی رسیدهایم که جهان به مسائل مهم توجه خواهد کرد زیرا پیشرفت انجام شده ثابت میکند که بیماری و فقر مفرط اجتناب ناپذیر نیستند. در 25 سال گذشته، تعداد کودکانی که میمیرند نصف شده است. در سال 1990، 7/12 میلیون کودک فوت کردند. اگر نرخ مرگ و میر بدون تغییر مانده بود و نرخ رشد جمعیت هم به حساب میآمد، تعداد کودکانی که سال گذشته باید میمردند 17 میلیون مورد میشد. اما تعداد مرگ و میر کودکان در سال 2013 حدود 6 میلیون نفر بوده است. تعداد افراد به شدت فقیر مدام با نرخی یکسان در حال کاهش بوده تا درصد چنین کسانی از سال 1990 به نصف کاهش یابد.
دلایل این پیشرفت نه معجزهگونه و نه رازآلود است. ما دقیقا میدانیم که کودکان چرا در حال نجات پیدا کردن هستند. واکسنهای بیشتر برای بیماریهای بیشتری به نقاط بیشتری ارسال میشود. مبارزه با مالاریا جان میلیونها نفر را نجات داده است. درمان ساده اسهال، کودکان زیادی را از مرگ رهانده است. ما همچنین میدانیم که چرا مردم از فقر فاصله میگیرند: این امر به لطف کشاورزی مولد، دسترسی بهتر به خدمات مالی و گسترش نظامهای سودمند پزشکی است که از اضطرارات درمانی پرهزینه جلوگیری میکنند.
یک دلیل دیگر برای همه این پیشرفتها این است که ما در درک آنچه جواب میدهد، -چگونگی اقدام و چگونگی پیگیری مسیر- بهتر شدهایم. رهبران کشورهای جهان در سال 2000 گرد هم آمدند تا برای نخستین بار بر سر مجموعهای از اهداف روشن برای توسعه توافق کنند. آنها سال 2015 را سالی با افراد فقیر کمتر میدیدند و تا حدی بهخاطر داشتن مجموعهای مشترک از انتظارات موفق شدهاند.
رهبران همه کشورهای جهان در سال ۲۰۱۵گرد هم خواهند آمد تا درباره چگونگی پیش رفتن بر پایه پیشرفتهای قبلی گفتوگو کنند. آنها در ماه سپتامبر در سازمان ملل متحد ملاقات خواهند کرد تا در مورد مجموعه بعدی از اهداف در حوزههای کلیدی توسعه مانند حفظ جان کودکان، کاهش فقر مفرط و فراهم آوردن دسترسی به آب پاک به توافق برسند. این اهداف میتوانند بنیان جهانی باشند که در آن تمام افراد و کشورها شانس واقعی برای خودکفایی داشته باشند.
این نوع گفتوگوها در گذشته در اتاقهای ملاقات رخ میدادند، جایی که کارشناسان توسعه در آن به زبانی سخن میگفتند که برای بیشتر مردم معنی نداشت. ما در سال پیشرو میتوانیم این گفتوگوها را چنان توسعه دهیم که میلیاردها نفر در آن شرکت کنند. مردم بعد میتوانند رهبران خود را برای برگزاری نشست درمورد اهداف مورد نظر آنها پاسخگو کنند.
من خوشبینم. معتقدم هنگامی که مردم درک کنند که میتوانند با تمرکز بر راهحالهایی ساده، شانس زنده ماندن یک کودک را ۱۰ تا ۲۰برابر افزایش دهند، دیگر شکست را نخواهند پذیرفت. مردم، جهان عادلانهتری میخواهند و چنان جهانی بهگونهای کاملا عملی در دسترس است.
ارسال نظر