مترجم: مریم رضایی در بهار 2011 جاشوا رسینکوف، روی تز دکترای مهندسی پزشکی خود کار می‌کرد و همسرش کار تهیه و فروش «کیمچی» را (نوعی کلم ترش که غذای مخصوص‌ کره‌ای است) دنبال می‌کرد. رسینکوف می‌گوید که به دلیل کار همسرش «همیشه در خانه ما تعداد زیادی از شیشه‌های کنسروی شرکت میسون وجود داشت و من از این شیشه‌ها برای نوشیدن قهوه در صبح استفاده می‌کردم.»
این شیشه‌ها نشکن و غیرسمی هستند و تمیز کردن آنها آسان است، اما نمی‌توان به راحتی چیزی را از درون آن نوشید. رسینکوف می‌گوید: «روزی در ماشین نشسته بودیم و من قهوه را هنگام نوشیدن روی خودم ریختم. در این موقع همسرم گفت کاش یک نفر درب مناسبی برای این شیشه‌ها درست می‌کرد. این حرف او باعث شد در اینترنت برای یافتن چنین چیزی جست‌وجو کنم، اما هیچ مدل مشابهی پیدا نکردم.» بعد از آن، رسینکوف این مساله را با دوستش، آرون پارون که طراح مهندسی پزشکی بود در میان گذاشت. پارون گفت که این کار خیلی آسان است و تا فردا درب مناسبی برای شیشه درست می‌کند. اما اضافه کرد: «این کار احمقانه است و هیچ کس چنین چیزی را نمی‌خرد.»
در اکتبر ۲۰۱۱ رسینکوف تصمیم گرفت طرح دکترایش را رها کند و در نتیجه زمان بیشتری برای کارهایش داشت. او که به یک پروژه نیاز داشت، با پارون همراه شد و کار روی ساخت درب شیشه‌ها را شروع کرند.
در ابتدا آنها قصد نداشتند یک بنگاه تجاری راه‌اندازی کنند، اما تلاش و وقت زیادی را صرف طراحی و تحقیق در مورد این محصول کردند. رسینکوف گفته: «شرایط ما اقتضا می‌کرد که این کار را درست انجام دهیم و برای این کار زمان کافی اختصاص دهیم.» آنها با در دست داشتن نمونه اولیه، به کارگاهی مراجعه کردند که این نمونه‌ها را خیلی سریع به محصول واقعی تبدیل می‌کرد و قبل از اینکه به طراحی نهایی مطلوب خود برسند، دو مدل طراحی دیگر را پشت سر گذاشتند؛ چرا که باید ضخامت روزنه هوا و چند تغییر کوچک دیگر را هم در نظر می‌گرفتند. این تلاش‌ها در نهایت به ساخت محصولی به نام «کاپاو» منجر شد. این دو شریک تا آن مرحله چند صد دلار و وقت زیادی صرف کرده بودند و به این نتیجه رسیدند که آمادگی راه‌اندازی یک کسب‌وکار جدید را دارند. رسینکوف می‌گوید: «نقطه شروع کار ما این سوال بود که حاضریم چقدر سرمایه از دست بدهیم؟» اما بعد از آنالیز کردن اعداد و ارقام، به این نتیجه رسیدند که اگر تعداد ۵۰۰ درب شیشه بسازند و هر کدام را ۸ دلار بفروشند، می‌توانند چند صد دلار سود به دست آورند. در نهایت،‌ هریک از آنها برای اولین خط تولید که در دسامبر ۲۰۱۱ آغاز شد، ۱۶۰۰ دلار سهم گذاشتند. در قدم بعدی، این دو شریک دوستان دیگری پیدا کردند که کار طراحی وب‌سایت کاپاو و ساخت یک ویدئوی تبلیغاتی را بر عهده گرفتند و به آنها گفته شد زمانی که شرکت به سودآوری برسد، دستمزد کافی به آنها پرداخت خواهد شد. وقتی درب شیشه‌های کاپاو در ژانویه ۲۰۱۲ برای فروش وارد بازار شد، کل ۵۰۰ درب ظرف ۷۲ ساعت به فروش رفت. اما داستان به اینجا ختم نشد. به گفته رسینکوف: «ما یک حساب آنلاین ایجاد کرده بودیم که بدون اطلاع ما سفارش دریافت می‌کرد و طی پنج روز بیش از ۳۰۰۰ سفارش برای کاپاو در این حساب ثبت شده بود. من مجبور شدم ایمیلی فوری به همه دوستان همکارم ارسال کنم و به آنها بگویم چه اتفاقی افتاده است.» شرکا همه پولی را که از فروش اولیه محصول به دست آورده بودند، برای خرید مواد اولیه و راه‌اندازی خط تولیدهای بعدی به کار بردند. پنج ماه بعد، آنها توانستند حجم انبوهی کاپاو را تولید کنند،‌ به طوری که در کل سال ۲۰۱۲ بیش از ۱۴۰ هزار درب شیشه به فروش رفت. به‌رغم این موفقیت زودهنگام، رسینکوف اذعان می‌کند که آنها می‌توانستند فروش بیشتری داشته باشند: «هیچ گاه نتوانستیم از زیر بار بدهی بیرون بیاییم که این نشان می‌دهد بسیار کندتر از تقاضای موجود حرکت می‌کردیم. و چون هیچ یک از ما به این کار به عنوان منبع درآمد نگاه نمی‌کردیم، دیوانه‌وار نسبت به آن متعهد بودیم. همچنین در مقابل شرکت‌های بزرگی که تلاش می‌کردند ما را مجاب کنند درب شیشه‌ها را به قیمت پایین‌تر عمده‌فروشی به آنها بفروشیم مقاومت می‌کردیم، چون هدفمان این بود که قیمت شیشه‌هایی که به دست مصرف‌کننده می‌رسد، برای همه یکسان باشد. ما می‌خواهیم یک واحد شغلی مستقل باشیم و با پایین نگه داشتن قیمت‌ها خرده فروشی فیزیکی داشته باشیم،‌ نه مجازی.»pic۱
به هر حال، امسال این دو شریک اولین کارمند خود را استخدام کردند تا در کنار کسب‌وکار موفق کاپاو، به مشاغل اصلی خود در کار مهندسی بپردازند.



خطوط راه
رسینکوف قبل از دریافت سفارش اولین خط تولید درب‌های مخصوص برای شیشه‌های میسون، با شریک تجاری خود در مورد جزئیات ارزش‌های شرکت گفت‌وگو کرد و در این گفت‌وگو آنها لیستی از کارهایی که باید یا نباید انجام دهند، نحوه عملکرد و برنامه‌ریزی رشد را تهیه کردند. توصیه او در این رابطه این است که «ارزش‌های خود را روی کاغذ بیاورید. ممکن است این ارزش‌ها مثل یک معامله تجاری بزرگ به نظر نرسند، اما اگر محصولتان با موفقیت روبه‌رو شود، فشارهای زیادی به سوی شما سرازیر می‌شود. در سخت‌ترین شرایط، رجوع به ارزش‌های کسب‌وکار که قبلا ثبت کرده بودید، به شما کمک می‌کند که تصمیم درست بگیرید.»