معماری با بستر بالندگی اقتصاد و فرهنگ– قسمت آخر
مزدا نوبری*
با گذر از تعاریف بنیادینی درخصوص معماری بهعنوان پدیدهای فرهنگی که مناسبترین زمینه برای بالندگی همزمان با اقتصاد قلمداد میشود، این بستر را در گستره های معماری تاریخی ، معماری فضاهای عمومی و مسکونی در بخشهای قبلی این نوشتار بررسی کرده و اینبار به فرآیند تولید و اجرای آن و تاثیراتش در همان رابطه تعریف شده میپردازیم.
گستره چهارم: فنآوری تولید معماری
تنها راه تحقق و تولید معماری و عینی شدن کالبد آن و گذر از نگرشهای هنرمندانهاش، وجود قابلیتهای عملیاتی در تبدیل انگارهها و طراحی معماری به تولید و اجرای فنی- مهندسی آن است.
با گذر از تعاریف بنیادینی درخصوص معماری بهعنوان پدیدهای فرهنگی که مناسبترین زمینه برای بالندگی همزمان با اقتصاد قلمداد میشود، این بستر را در گستره های معماری تاریخی ، معماری فضاهای عمومی و مسکونی در بخشهای قبلی این نوشتار بررسی کرده و اینبار به فرآیند تولید و اجرای آن و تاثیراتش در همان رابطه تعریف شده میپردازیم.
گستره چهارم: فنآوری تولید معماری
تنها راه تحقق و تولید معماری و عینی شدن کالبد آن و گذر از نگرشهای هنرمندانهاش، وجود قابلیتهای عملیاتی در تبدیل انگارهها و طراحی معماری به تولید و اجرای فنی- مهندسی آن است.
مزدا نوبری*
با گذر از تعاریف بنیادینی درخصوص معماری بهعنوان پدیدهای فرهنگی که مناسبترین زمینه برای بالندگی همزمان با اقتصاد قلمداد میشود، این بستر را در گستره های معماری تاریخی ، معماری فضاهای عمومی و مسکونی در بخشهای قبلی این نوشتار بررسی کرده و اینبار به فرآیند تولید و اجرای آن و تاثیراتش در همان رابطه تعریف شده میپردازیم.
گستره چهارم: فنآوری تولید معماری
تنها راه تحقق و تولید معماری و عینی شدن کالبد آن و گذر از نگرشهای هنرمندانهاش، وجود قابلیتهای عملیاتی در تبدیل انگارهها و طراحی معماری به تولید و اجرای فنی- مهندسی آن است. بیشک معماری اگر در دامنه تخیلهای فضایی صرف محدود مانده و معماران بیخبر از قواعد و قابلیتهای تکنولوژیکی اجرا، تنها به صورتهایی از فرم و تصوراتی از فضا بسنده کنند، معماری تنها روی کاغذ نقش میبندد و هیچگاه تبدیل به موجودیتی قابل اندازهگیری و ادراک نخواهد شد و معماری را از تعریف و ورود به پهنههای پدیداری خود بازمیدارد.
شاید یکی از تهدیدهای انتقال صرف ایدههای معماری از دنیای غربی به سرزمین ما که استعداد و توان تولیدی و اجرایی متفاوتی را با هم داریم، همین نکته باشد که تقلیدهای بدون پشتوانه از تکنولوژی تولید، ایدههایی خیالانگیز و غیرواقعی را در میان ذهن برخی معماران پرورانده و در نهایت فاصله بسیار هولناکی میان طراحی معماری تا آنچه اجرا میشود و قابلادراک است را، بهوجود آورده و معماری امروز ما را در برزخی از نارضایتی و ناکارآمدی تنها گذاشته که از یک سو منابع قابلتوجهی را مصروف داشته اما از سوی دیگر کمترین بازده موردنظر طراحان را پدید نیاورده است.
آگاهی معماران از شیوههای تولید و اجرای ساختمان از بدو تولد انگارههای معماری، امری ضروری و غیرقابل تفکیک از فرآیند طراحی است که یک سررشته آن بیهیچ شک و شبهه در گستره مباحث اقتصادی ریشه دارد.
باید بپذیریم که تولید ساختمان به لحاظ مصرف سرمایه، سهم جدی و درشتی از منابع کشور را به خود اختصاص میدهد و لذا تصرف این میزان از منابع باید در بهینهترین روشها تعریف گردد تا پویایی و گردش اقتصاد را به دنبال داشته باشد.
آگاهی از شیوههای بهینه اجرا که کمترین حد مصالح را در بیشترین میزان بازدهی فضای معماری مصروف نماید در این زمینه نکتهای جدی است، امروزه در عرصه تولید روزمره معماری، همچنان با تکنیکهای اتصال اجزای معماری بهوسیله انبوه تودهای مصالح چسباننده روبهرو هستیم که فارغ از ایجاد سنگینی و وزن زیاد ساختمان، پایداری زمانی مناسبی نیز نداشته و مصرف سرمایهای زیادی را به دنبال دارد. نکتهای که در میزان و چگونگی بهرهمندی از تزئینات معماری نیز گاه فارغ از اغراق، ولنگاری و نشانههای بارزی از مفهوم اسراف در منابع مالی و سرمایهای کشور را نشان میدهد.
نگاهی به گذشته معماری ایران که عنصر تزئینی خود بخشی از ساختار اصلی ساختمان بود و با شناخت کامل از اقلیم، محیط و فنآوری میدانی معماری، بهکار گرفته میشد، در این راستا درسهای بسیاری برای آموختن دارد. درسی که امروز با بحران منابع انرژی زمین، لزوم توجه به استفاده بهینه از مصرف انرژی را نه به عنوان یک عامل روبنایی و متصل به ساختمان، بلکه بهعنوان اصلی مورد توجه از لحظه تولد ایدههای طراحی باید مورد نظر قرار گیرد.
بخش دیگری از تولید معماری در بهرهوری هرچه بیشتر اقتصادی را باید در نحوه طراحی بهینه و در حد دقیق مصرف و نیاز دانست. مطالعهای گذرا در شهر مشهد طی پنج سال گذشته نشان داد که بیش از 20 درصد فضاهای طراحی شده در ساختمانها بدون مصرف و نیاز و به عبارت مصطلح «پرت» بودهاند و کافی است همین میزان را در آمار مشخص و روشن متراژهای ساخته شده طی تنها یکسال ضرب نموده و ببینیم که حتی با واحد ارزش ریالی حداقل برای تولید هر مترمربع ساختمان، چه میزان منابع سرمایهای در این زمینه به هدر رفته است .
در دامنهای دیگر ساختار بهرهگیری بیرویه و نامناسب از نیروی انسانی نه بهعنوان یک متخصص بلکه بهعنوان نیروی فعل و عمل صرف، نه تنها قدرت و قوای تفکری انسانی را به مخاطره میبرد، بلکه به ازاء حقالزحمهای بسیار عظیم در فرآیند تولید ساختمان باعث افزایش هزینه ساخت و بدون بازگشت پویایی اقتصادی شده و همین عدم ایجاد تحرک و چالاکی اقتصادی، به اجبار ساختمان را از کالایی برای مصرف پایدار، به پدیدهای سرمایهای تبدیل نموده که خارج از نظامات مدیریت حاکمیتی است و با بلعیدن سهم زیاد از منابع ملی، گاه میبینیم که چه تاثیرات جدی را در ساختارهای اقتصادی و عوارض رکودی آن شاهد خواهیم بود .
تسلط و توان تکنولوژیکی و اجرایی در ذهن و دست معماران به هنگام طراحی و تولد انگارههای نخستین فضایی، امری است ضروری و قطعی و اجتنابناپذیر تا مصرف بهینه سرمایه، نیروی انسانی، منابع انرژی و مواد و مصالح را به دنبال داشته باشد و از همین رهگذر با مصرف منابع مالی متناسب با بهرهوری فضای تعریف شده، سرمایهگذاری در این عرصه را به پایداری در گردش اقتصادی بدل نموده و از این رهگذر رابطه بالنده فرهنگ معماری با اقتصاد را برقرار و بردوام سازد.
*نایب رئیس گروه معماری سازمان نظام مهندسی
با گذر از تعاریف بنیادینی درخصوص معماری بهعنوان پدیدهای فرهنگی که مناسبترین زمینه برای بالندگی همزمان با اقتصاد قلمداد میشود، این بستر را در گستره های معماری تاریخی ، معماری فضاهای عمومی و مسکونی در بخشهای قبلی این نوشتار بررسی کرده و اینبار به فرآیند تولید و اجرای آن و تاثیراتش در همان رابطه تعریف شده میپردازیم.
گستره چهارم: فنآوری تولید معماری
تنها راه تحقق و تولید معماری و عینی شدن کالبد آن و گذر از نگرشهای هنرمندانهاش، وجود قابلیتهای عملیاتی در تبدیل انگارهها و طراحی معماری به تولید و اجرای فنی- مهندسی آن است. بیشک معماری اگر در دامنه تخیلهای فضایی صرف محدود مانده و معماران بیخبر از قواعد و قابلیتهای تکنولوژیکی اجرا، تنها به صورتهایی از فرم و تصوراتی از فضا بسنده کنند، معماری تنها روی کاغذ نقش میبندد و هیچگاه تبدیل به موجودیتی قابل اندازهگیری و ادراک نخواهد شد و معماری را از تعریف و ورود به پهنههای پدیداری خود بازمیدارد.
شاید یکی از تهدیدهای انتقال صرف ایدههای معماری از دنیای غربی به سرزمین ما که استعداد و توان تولیدی و اجرایی متفاوتی را با هم داریم، همین نکته باشد که تقلیدهای بدون پشتوانه از تکنولوژی تولید، ایدههایی خیالانگیز و غیرواقعی را در میان ذهن برخی معماران پرورانده و در نهایت فاصله بسیار هولناکی میان طراحی معماری تا آنچه اجرا میشود و قابلادراک است را، بهوجود آورده و معماری امروز ما را در برزخی از نارضایتی و ناکارآمدی تنها گذاشته که از یک سو منابع قابلتوجهی را مصروف داشته اما از سوی دیگر کمترین بازده موردنظر طراحان را پدید نیاورده است.
آگاهی معماران از شیوههای تولید و اجرای ساختمان از بدو تولد انگارههای معماری، امری ضروری و غیرقابل تفکیک از فرآیند طراحی است که یک سررشته آن بیهیچ شک و شبهه در گستره مباحث اقتصادی ریشه دارد.
باید بپذیریم که تولید ساختمان به لحاظ مصرف سرمایه، سهم جدی و درشتی از منابع کشور را به خود اختصاص میدهد و لذا تصرف این میزان از منابع باید در بهینهترین روشها تعریف گردد تا پویایی و گردش اقتصاد را به دنبال داشته باشد.
آگاهی از شیوههای بهینه اجرا که کمترین حد مصالح را در بیشترین میزان بازدهی فضای معماری مصروف نماید در این زمینه نکتهای جدی است، امروزه در عرصه تولید روزمره معماری، همچنان با تکنیکهای اتصال اجزای معماری بهوسیله انبوه تودهای مصالح چسباننده روبهرو هستیم که فارغ از ایجاد سنگینی و وزن زیاد ساختمان، پایداری زمانی مناسبی نیز نداشته و مصرف سرمایهای زیادی را به دنبال دارد. نکتهای که در میزان و چگونگی بهرهمندی از تزئینات معماری نیز گاه فارغ از اغراق، ولنگاری و نشانههای بارزی از مفهوم اسراف در منابع مالی و سرمایهای کشور را نشان میدهد.
نگاهی به گذشته معماری ایران که عنصر تزئینی خود بخشی از ساختار اصلی ساختمان بود و با شناخت کامل از اقلیم، محیط و فنآوری میدانی معماری، بهکار گرفته میشد، در این راستا درسهای بسیاری برای آموختن دارد. درسی که امروز با بحران منابع انرژی زمین، لزوم توجه به استفاده بهینه از مصرف انرژی را نه به عنوان یک عامل روبنایی و متصل به ساختمان، بلکه بهعنوان اصلی مورد توجه از لحظه تولد ایدههای طراحی باید مورد نظر قرار گیرد.
بخش دیگری از تولید معماری در بهرهوری هرچه بیشتر اقتصادی را باید در نحوه طراحی بهینه و در حد دقیق مصرف و نیاز دانست. مطالعهای گذرا در شهر مشهد طی پنج سال گذشته نشان داد که بیش از 20 درصد فضاهای طراحی شده در ساختمانها بدون مصرف و نیاز و به عبارت مصطلح «پرت» بودهاند و کافی است همین میزان را در آمار مشخص و روشن متراژهای ساخته شده طی تنها یکسال ضرب نموده و ببینیم که حتی با واحد ارزش ریالی حداقل برای تولید هر مترمربع ساختمان، چه میزان منابع سرمایهای در این زمینه به هدر رفته است .
در دامنهای دیگر ساختار بهرهگیری بیرویه و نامناسب از نیروی انسانی نه بهعنوان یک متخصص بلکه بهعنوان نیروی فعل و عمل صرف، نه تنها قدرت و قوای تفکری انسانی را به مخاطره میبرد، بلکه به ازاء حقالزحمهای بسیار عظیم در فرآیند تولید ساختمان باعث افزایش هزینه ساخت و بدون بازگشت پویایی اقتصادی شده و همین عدم ایجاد تحرک و چالاکی اقتصادی، به اجبار ساختمان را از کالایی برای مصرف پایدار، به پدیدهای سرمایهای تبدیل نموده که خارج از نظامات مدیریت حاکمیتی است و با بلعیدن سهم زیاد از منابع ملی، گاه میبینیم که چه تاثیرات جدی را در ساختارهای اقتصادی و عوارض رکودی آن شاهد خواهیم بود .
تسلط و توان تکنولوژیکی و اجرایی در ذهن و دست معماران به هنگام طراحی و تولد انگارههای نخستین فضایی، امری است ضروری و قطعی و اجتنابناپذیر تا مصرف بهینه سرمایه، نیروی انسانی، منابع انرژی و مواد و مصالح را به دنبال داشته باشد و از همین رهگذر با مصرف منابع مالی متناسب با بهرهوری فضای تعریف شده، سرمایهگذاری در این عرصه را به پایداری در گردش اقتصادی بدل نموده و از این رهگذر رابطه بالنده فرهنگ معماری با اقتصاد را برقرار و بردوام سازد.
*نایب رئیس گروه معماری سازمان نظام مهندسی
ارسال نظر