یاسین نمکچیان موسیقی ایران در سال‌های اخیر هنرمندانی را از دست داد که هرکدامشان ستون‌های موسیقی ایرانی به شمار می‌آمدند و در سیر تحول این هنر اصیل، نقش قابل توجهی ایفا می‌کردند. مرگ موسیقیدان ها در این سال‌ها زنگ خطر را به صدا در آورده و عرصه از حضور چهره‌های مهم و تاثیرگذاری خالی شده است. چهره‌هایی که حضور هر کدام آنها می‌توانست پشتوانه‌ای باشد برای آینده. می‌توانستند شاگردان بیشتری تربیت کنند و آثار بیشتری را به یادگار بگذارند و نقش تاریخی خود را پررنگ‌تر به تصویر بکشانند. حالا اما فقط دریغ مانده است و افسوس. ما هرگز قدر آنهایی را که داریم نمی‌دانیم و برای آنهایی که رفته‌اند حسرت می‌خوریم. 1- پرویز مشکاتیان
مرگ چهره‌های مهم عرصه موسیقی در سال‌های گذشته با خاموشی ناگهانی پرویز مشکاتیان آغاز شد. ۲۹ شهریور سال ۱۳۸۸ بود که خبر مرگ آهنگساز صاحب سبک ایران در کمتر از یک ساعت به دورترین نقاط کشور رسید و علاقه‌مندان موسیقی را در بهت و حیرت فرو برد. مرگ پرویز مشکاتیان دور از تصور بود و هیچ‌کس باور نمی‌کرد نارسایی قلبی یکی از مهم‌ترین چهره های موسیقی اصیل را در سن ۵۴ سالگی تسلیم مرگ کرده است. تشییع جنازه مشکاتیان باشکوه برگزار شد و علاقه‌مندانش از نقاط مختلف خودشان را به تهران رسانده بودند تا خاطره ساز به یادماندنی را بدرقه کنند. آن روزها تهران در التهاب به سر می‌برد و حوادث بعد از انتخابات ادامه داشت. همین نکته بهانه‌ای بود تا تشییع جنازه با حاشیه‌های زیادی برگزار شود. پیکر مشکاتیان را به نیشابور انتقال دادند تا در زادگاهش به خاک سپرده شود. روز ۴ مهر جمعیتی نزدیک به ۱۵ هزار نفر خودشان را رسانده بودند و در این میان حسین علیزاده، محمدرضا درویشی، همایون شجریان، کیوان ساکت، حمیدرضا نوربخش و خیلی‌های دیگر هم رفته بودند تا رفیق دیرینه را همراهی کنند. pic۱


2- جلال ذوالفنون
اسفندماه سال ۱۳۹۰ نوبت به یکی از شیرین‌نوازترین موسیقیدانان ایران رسید. جلال ذوالفنون آهنگساز و نوازنده در واپسین ساعت‌های زمستان به مرگ لبخند زد و هیچ روزنامه‌ای فرصت نکرد عکسش را در صفحه اول کار کند. او یکی از بی‌حاشیه‌ترین موسیقیدانان ایرانی بود که در گوشه‌ای کز کرده بود و کار خودش را می‌کرد. او متولد سال ۱۳۱۶ در آباده بود که از کودکی به همراه خانواده‌اش به تهران آمده بود. ذوالفنون فراگیری موسیقی را در ۱۰ سالگی شروع کرد و برای ادامه تحصیل به هنرستان موسیقی ملی رفت و در آنجا با تار و ویلن آشنا شد. ویلن را نزد برادرش محمود ذوالفنون آموزش دید و در هنرستان با شاگردی موسی معروفی تکنیک‌های سه‌تار را آموخت. همزمان با تاسیس رشته موسیقی در دانشکده هنرهای زیبا، به آنجا رفت. آشنایی با شخصیت‌های موسیقی ملی ایران از جمله نورعلی خان برومند و دکتر داریوش صفوت، شناخت تازه‌ای از موسیقی اصیل ایران و امکانات وسیع سه‌تار برای وی به ارمغان آورد و از سال ۱۳۴۶ فعالیت خود را روی سه‌تار متمرکز کرد. این هنرمند آثار نوشتاری و صوتی فراوانی در زمینه موسیقی ایرانی به یادگار گذاشت که آلبوم‌های گل صدبرگ و آتش در نیستان با صدای شهرام ناظری مشهورترین آنها بودند. آنهایی که ذوالفنون را از نزدیک می‌شناختند نقل می‌کردند که او تا چه اندازه آزاد و رها بود و به هیچ چیز تعلق خاطر نداشت. شاید همین ویژگی باعث شد مرگ این هنرمند در نخستین ساعت‌های روزهای پایانی آن سال رقم بخورد تا مراسم بدرقه‌اش دور از هیجان رسانه‌ها وغیبت چهره‌های مشهور برگزار شود. . pic۲


3- حسن کسایی
مرگ حسن کسایی را باید به نوعی مرگ نی‌نوازی ایران دانست. هرچند شاگردان زیادی در محضر این هنرمند برجسته آموزش دیده‌اند اما صدای نی کسایی برای آنهایی که موسیقی را می‌شناسند چیز دیگری است. آخرین روزهای خرداد ۱۳۹۱ بود که خبرمرگ این هنرمند بعد از دو ماه که در کما به سر می‌برد خیلی‌ها را سیاه‌پوش کرد. حسن کسایی جزو معدود هنرمندانی بود که مخالف نداشت ویژگی‌های اخلاقی‌اش زندگی هنری او را به شکلی رقم زده بود که مشهورترین هنرمندان این مملکت هم در مقابلش سر تعظیم فرود می‌آوردند. او به گفته خودش ۳ مهر ۱۳۰۷ در اصفهان به دنیا آمده بود و نوازندگی را از دوران کودکی آغاز کرده بود و در سن سیزده سالگی به مکتب استاد نوایی رفته بود و بعدها در محضر استاد صبا به نواختن ردیف‌ها پرداخت. او در سن ۲۰ سالگی نخستین اجرای تکنوازی‌اش را در دستگاه همایون در تئاتر اصفهان به صحنه برد و یک سال بعد قطعه معروف «سلام» را در دستگاه چهارگاه ساخت که هنوز هم از معروف‌ترین قطعات موسیقی ایرانی به شمار می‌رود. جایگاه هنری حسن کسایی به گونه‌ای بود که باعث شد بسیاری از هنرمندان و علاقه‌مندان موسیقی ایرانی برای تشییع پیکر این هنرمند خودشان را به اصفهان برسانند امااتفاق عجیبی شکل گرفت. اتفاقی که هرگز سابقه نداشت و هیچ‌کس هم دلیل آن را متوجه نشد. درحالی که خیلی‌ها خودشان را به اصفهان رسانده بودند تا در مراسم حضور داشته باشند اما اعلام شد پیکر این هنرمند برجسته در در بی اطلاعی و سکوت خبری، نیمه شب ۲۴ خرداد در آرامگاه تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد. pic۳


4- همایون خرم
۲۸ دی ماه سال ۱۳۹۱ مردم مرگ کسی را به سوگ نشستند که با آهنگ‌هایش خاطره‌های رنگارنگی داشتند. همایون خرم جزو چند چهره ماندگار موسیقی ایران بود که بسیاری از ساخته‌هایش در قلب مردم جا خوش کرده بود و وقت و بی وقت آن آهنگ‌ها را زمزمه می‌کردند. امشب در سر شوری دارم و تو ای پری کجایی و رسوای زمانه منم و ده‌ها آهنگ دیگر کافی بود تا فردای مرگش، تیتر تمام روزنامه‌ها از آثارش الهام گرفته شود. خرم هنرمندی بود که زندگی را با تاروپود غم‌ها و شادی‌های مردم گره می‌زد. متولد سال ۱۳۰۹ بوشهر بود و تحصیلکرده دانشگاه در رشته مهندسی برق. اواخر عمر به بیماری سرطان روده مبتلا شده بود و تحت شیمی‌درمانی قرار داشت که در نهایت روز پنجشنبه ۲۸ دی ماه
سال ۱۳۹۱ ساعت یازده شب در سن ۸۲ سالگی در بیمارستان دی سازهایش را تنها گذاشت. این‌گونه بود که یکم بهمن ماه سال 91 خیلی‌ها از شهرهای مختلف به تهران آمده بودند تا از یک عمر فعالیت هنری آهنگساز محبوبشان قدردانی کنند. چهره‌‌های مشهور هم آمده بودند. از هنرمندان جوان عرصه موسیقی گرفته تا پیشکسوت‌ها. سنتی خوان‌ها تا پاپ خوان‌ها در مراسم حضور داشتند و جزو معدود دفعاتی بود که محمدرضا شجریان و محمد اصفهانی و علیرضا قربانی در یک برنامه کنار هم قرار ‌گرفتند و به بهانه خاموشی هنرمندی، آواز خواندند. بغض آدم‌ها حکایت از این نکته داشت که خرم را همه دوست داشتند. آن روز همشهریانش هم از بوشهر خودشان را رسانده بودند و با سنج و دمام عزاداری می‌کردند. pic4


۵- جلیل شهناز
27 خردا 1392 یکی از تلخ ترین روزهای موسیقی ایران بود.استاد جلیل شهناز بعد از یک دوره بیماری برای همیشه خاموش شد و نت های سیاه را به صدا درآورد. او سال ۱۳۰۰ در اصفهان به دنیا آمد و از کودکی به موسیقی علاقه‌مند شد و نواختن تار را نزد عبدالحسین شهنازی و برادر بزرگ خود حسین شهناز که به خوبی ساز می‌نواخت، آغاز کرد.او در دهه ۱۳۶۰ همراه با فرامرز پایور (سنتور)، علی اصغر بهاری (کمانچه)، محمد اسماعیلی (تنبک) و محمد موسوی (نی) «گروه اساتید» را تشکیل داد و با این گروه، مسافرت‌های متعددی به کشورهای اروپایی، آسیایی و آمریکا داشت.. سال ۱۳۸۳ به عنوان چهره ماندگار هنر و موسیقی برگزیده شد و در ۲۷ تیر سال ۱۳۸۳، مدرک درجه یک هنری (معادل دکترا) برای تجلیل از یک عمر فعالیت هنری به او اهدا شد.
در سال ۱۳۸۷، محمدرضا شجریان، گروهی را که با آن کار می‌کرد به افتخار جلیل شهناز، گروه شهناز نام گذاشت. جلیل شهناز، علاوه برنواختن تار، که ساز اختصاصی اوست، با نواختن ویولون، سنتور و تمبک و آواز و سه تار نیز آشنایی کامل داشت.
استاد بی همتلای تار ایران بعد از یک دوره بیماری صبح روز دوشنبه ٢٧ خرداد ١٣٩٢ در بیمارستان آراد درگذشت.pic5


۶- محمد رضا لطفی
هنوززمان زیادی از مرگ او نگذشته و حافظه نه‌چندان خوب ما چیزی را فراموش نکرده است. هنوز خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها از جای خالی‌اش می‌نویسند و نبودنش را حسرت می‌خورند. با همه این حرف‌ها زیاد طول نخواهد کشید. استاد کم نظیر موسیقی ایرانی هم به خاطره‌ها خواهد پیوست و خاصیت زندگی همین است. می‌گویند خاک سرد است و درست هم می‌گویند که اگر نبود آدمی تمام عمرش را باید در لابه‌لای حسرت‌ها و دریغ‌ها و افسوس‌ها می‌گذراند. این خاصیت زندگی است. تا چند وقت دیگر که تب برپایی بزرگداشت‌ها و انتشار ویژه‌نامه‌ها فروکش کند دیگر کسی به یادش نمی‌آید که اردیبهشت سال 93 موسیقی ایران یکی دیگر از ستون‌های اصلی‌اش را از دست داد. pic6