کیمیای رانتخواری
نیما هوشمندزاده تیم ملی فوتبال که به جامجهانی صعود کرد، مسوولان تصمیم گرفتند که به عنوان پاداش، به آنها «اجازه واردات خودرو» بدهند؛ یعنی فوتبالیستها حق دارند با ارز مرجع، ماشین وارد کنند و آنگاه در بازار آن را فروخته و سودش را در جیبشان بگذارند و احتمالا هم نیاز به پرداخت گمرکی با قواعد خاص آن نخواهند داشت. نمیدانم از این خبر، چه حالی به شنونده دست میدهد؛ تصمیم بینظیر مسوولان در اعطای علنی رانت به عنوان پاداش خود گویاتر از هر توضیحی است که نگارنده توان بیان آن را دارد، اما هدف این یادداشت، به پرسش کشیدن مسوولان برای این کار نیست.
نیما هوشمندزاده تیم ملی فوتبال که به جامجهانی صعود کرد، مسوولان تصمیم گرفتند که به عنوان پاداش، به آنها «اجازه واردات خودرو» بدهند؛ یعنی فوتبالیستها حق دارند با ارز مرجع، ماشین وارد کنند و آنگاه در بازار آن را فروخته و سودش را در جیبشان بگذارند و احتمالا هم نیاز به پرداخت گمرکی با قواعد خاص آن نخواهند داشت. نمیدانم از این خبر، چه حالی به شنونده دست میدهد؛ تصمیم بینظیر مسوولان در اعطای علنی رانت به عنوان پاداش خود گویاتر از هر توضیحی است که نگارنده توان بیان آن را دارد، اما هدف این یادداشت، به پرسش کشیدن مسوولان برای این کار نیست. سالهاست که دولتهای مختلف در ایران، با مداخلههای کوچک و بزرگ در بازار عملا مفهوم تعادل را برای آن بیمعنی کردهاند. در شرایطی که با انتخاب روحانی، امید به پیمودن گامهای توسعه مجددا شعلهور شده است، باید دید که تا چه حد دولت وی مقید به بسترسازی اقتصادی برای تجارت آزاد است. بدیهی است که توسعه از آسمان نمیآید و تا مردم کشوری خودشان نخواهند، اتفاقی نمیافتد. وقتی ساعتهای مفید کاری اینقدر پایین باشد، صحبت از توسعه مثل صحبت از گوشیهای جدید موبایل در عصر قاجار است، اما از
طرفی، بستری لازم است که در آن این خواست مردم، امکان تحقق داشته باشد. اخلاق اقتصادی رانتخوارانه یک دیوار جدی در برابر این امکان است. اما این خبر عجیب سویهای دیگر نیز داشت. اگر یک قدم کوتاه در خیابانهای شهرهای بزرگ کشور بزنید، حجم زیاد ماشینهای گرانقیمت توجهتان را جلب خواهد کرد. اینکه پاداش فوتبالیستها، اجازه واردات خودرو باشد، حکایت از این دارد که گویا خرید و فروش ماشینهای لوکس سود بسیاری دارد. با این وضعیت عجیب نیست که با شرایطی که اغلب مردم درگیر بحران اقتصادی هستند، ایران در جمع چهار کشور اول واردکننده خودرویی مثل پورشه قرار بگیرد، البته نگارنده به هیچ وجه قصد محدودیت انتخاب کسی یا توصیههای اخلاقی را ندارد و بدتر از آن، به هیچ وجه نمیخواهد بگوید که دارندگان این خودروها همگی از راههای غیرمتعارف به تحصیل ثروت پرداختهاند؛ اما این پرسش بر سر جای خود باقی است که این نوع اخلاق اقتصادی که البته باز هم دولت متولی آن بوده، چه پیامدی دارد؟ به جای شرح و بسط اضافی، تصور کنید که برآیند احساسی دهکهای زیر خط فقر جامعه - که اتفاقا اصلا هم کمتعداد نیستند- نسبت به دیدن مداوم این خودروها چیست. آنها هر چقدر هم
که خودداری اخلاقی به خرج دهند، درونشان تبدیل به زمینهای مساعد برای رشد کینه از ثروتمندان خواهد شد. آن وقت نباید ناراحت بود که یک فرد با وعده توزیع فقر و نه توزیع ثروت و ادبیات نامطلوب به عنوان فرد مردمی بتواند رای آنها را برای خود بردارد و آن وقت کاری کند که دودش هم به چشم فقیر برود و هم غنی. با این اوصاف، شاید نیاز به عدم مداخله دولت آینده در برخی از حوزهها یا جبران مداخلههای بیدلیل پیشینی، بسیار واجبتر از مداخله در حوزههای جدید باشد. شاید اگر دولت تصمیم بگیرد که دست طفل تازه متولد شده امید توسعه اقتصادی را بگیرد، دیگر نیاز نباشد که مدام بخواهد به جای آن، کارهایش را انجام بدهد. اگر به جای کنترل و چونوچرای مدام این طفل، تنها به نظارت بر آن و دخالتهای بسیار حداقلی بسنده شود، آنگاه در زمانی کوتاه بزرگ میشود و میتواند منشا خیر و برکات زیادی باشد.
ارسال نظر