هر کودک بازمانده یک فرصت ازدست رفته است
حبیبالله مسعودی فرید
معاوناموراجتماعی سازمان بهزیستی
نیازهای اساسی کودکان تا زمانی که در برنامه بودجه منعکس نمیشود، به ناچار محرومیتها تشدید و اجرایی شدن برنامهها به تاخیر میافتد. در این شرایط حتی برای تهیه شیر بچهها هم با مشکل مواجه هستیم. بودجه صندوقی که قرار است اعتبارات را تامین کند، کم برآورد میشود. در این مسیر جای خالی همکاری مشترک وزارت آموزش و پرورش، وزارت رفاه و وزارت بهداشت و درمان به شدت احساس میشود.
برخورد با نیازهای کودکان نیازمند یک نگاه کلنگر است و داشتن یک نگاه سیستمی در طراحی برنامهها دارای اهمیت بسیاری است.
حبیبالله مسعودی فرید
معاوناموراجتماعی سازمان بهزیستی
نیازهای اساسی کودکان تا زمانی که در برنامه بودجه منعکس نمیشود، به ناچار محرومیتها تشدید و اجرایی شدن برنامهها به تاخیر میافتد. در این شرایط حتی برای تهیه شیر بچهها هم با مشکل مواجه هستیم. بودجه صندوقی که قرار است اعتبارات را تامین کند، کم برآورد میشود. در این مسیر جای خالی همکاری مشترک وزارت آموزش و پرورش، وزارت رفاه و وزارت بهداشت و درمان به شدت احساس میشود.
برخورد با نیازهای کودکان نیازمند یک نگاه کلنگر است و داشتن یک نگاه سیستمی در طراحی برنامهها دارای اهمیت بسیاری است. موضوع رفاه کودکان یکی از مباحث مهم است البته با تاکید بر این سوال که هزینه و ما به ازای فقر در کودکان چیست؟ امروز تمامی کودکان در هر جای کشور و در هر دهکی که باشند باید شامل برنامه رفاه و کاهش هزینه فقر شوند. در واقع باید اینگونه تحلیل کنیم که هر کودک بازمانده، یک فرصت از دست رفته است و به این نکته توجه کرد که سرمایهگذاری در آموزش و مهارتآموزی از طریق مدارس خیلی مهم است؛ چراکه هم با اهداف توسعه هم راستا است و هم اینکه میتواند به نهادینهسازی مکانیزم مشارکت کودکان و نوجوانان مثل آموزش مهارتهای زندگی و کار تیمی منجر شود. در اینجا لازم است که تمرکز بیشتری روی کودکان در معرض آسیب و دهکهای پایین درآمدی داشته باشیم. اخیرا در مقالهای از دانشگاه تگزاس، میزان گنجینه لغات کودکان در پایان سه سالگی مورد بررسی قرار گرفته بود. بر اساس نتایج این مقاله کودکانی که در مراکز شبه خانواده یا مراکز نگهداری کودکان، مراقبت و نگهداری میشوند، در پایان سه سالگی ۲۷۰ کلمه یاد گرفتهاند. در یک خانواده که والدین تحصیلات معمولی دارند ۶۰۰ کلمه در گنجینه لغات خود ذخیره کردهاند و در خانوادهای که والدین تحصیلات بالایی دارند کودکان در پایان سه سالگی ۱۲۰۰ کلمه آموختهاند. احتمالا در پی این روند، در سن ۱۶-۱۵ سالگی تفاوت آنها بسیار معنادارتر خواهد شد. وظیفه دولتها این است که با رویکردهایی که در برنامهریزیها دارند، این تفاوت بین کودکان را کاهش بدهند.
موضوع بحث این است که باید به گروههای در حال آسیب و دهکهای پایین درآمدی توجه بیشتری کنیم و قطعا این موضوع نیازمند تغییر نگاهها به حوزه آموزش و پرورش است. وقتی ما راجع به موضوع کودکان صحبت میکنیم، فقط آموزش مطرح نیست، بلکه رفاه کودکان موضوعی فراتر از آموزش است که هم بهداشت و هم دسترسی به خدمات سلامت را برای کودکان مطرح میکند. به همین دلیل مناسب است تا یک نگاه کل نگر سیستماتیک در طراحی برنامه رفاه برای کودکان حاکم شود. برای مثال در پژوهشکده متابولیسم دانشگاه شهید بهشتی تهران، مطالعاتی انجام دادهاند که مشاهده کردند در ۱۵-۱۰ سال گذشته، به خاطر کم بودن فضا و امکانات ورزشی، ظرفیت رشد و نمو در بین دختران دبیرستانی،۱۰ تا ۱۱ درصد کاهش پیدا کرده است که با توسعه روند آپارتماننشینی، این موضوع قطعا میتواند در پسران هم تسری پیدا کند. برای برنامهریزی در این زمینه نیاز به اقدامات عملی داریم. بسیاری از کشورها مانند دانمارک ۲/ ۱ درصد تولید ناخالص داخلی را صرف رشد و نمو ابتدای کودکی یعنی ۰ تا ۸ سالگی میکنند یا سوئد ۲ درصد از این شاخص را به این موضوع اختصاص میدهد، اما کشورهای حوزه آفریقا و آسیا چیزی حدود ۲/ ۰ تا ۴/ ۰ درصد تولید ناخالص داخلی شان را به این مهم اختصاص میدهند؛ بنابراین باید برای افزایش اعتبارات مالی، سازمانها و نهادهای متعددی تلاش کنند. پیشنهادی که ما برای برنامه ششم در حوزه کودکان دادیم این بود که حداقل یک درصد تولید ناخالص داخلی برای رشد و تکامل یکپارچه کودکان اختصاص پیدا کند تا ما بتوانیم برنامههای متعددی راکه برای کودکان داریم، عملی کنیم. درواقع اختصاص همین حداقل هزینه از برنامه ششم به کودکان منجر به یک سرمایهگذاری عظیمی برای آینده کودکان این سرزمین میشود.
در نهایت باید توجه داشت که فقر کودکان و هزینهای که فقر کودکان دارد، فقط منحصر به عباراتی که ما از فقر کودکان به نظرمان میآید، نمیشود، بلکه در زندگی آینده آنها و شغل و بهرهوری آنها و نائل شدن به ظرفیتهایی که دارند، میتواند تاثیرگذار باشد و قطعا برنامهریزیهاییکه ما امروز میتوانیم برای آنها انجام دهیم، بسیار کمککننده است. برای پرداختن به حوزه کودکان، کشورهای دیگر، مدلهای مختلفی دارند که میتوان از آنها نیز بهرهمند شد. یکی از این مدلها موسوم به چهار اچ یعنی(Heart, Hand, Head, Health) به معنای قلب و دست و سر و سلامت است. این مدل حدود ۳۳ یا ۳۴ حوزه را برای فعالیت کودکان مشخص میکند و نهایتا مولد نگاهی کل نگر است که به وسیله آن ما میتوانیم به کودکانمان کمک کنیم تا زندگی بهتری داشته باشند.
ارسال نظر