درباره قویترین سری ۷ استاندارد دنیا
نجیبزاده باواریایی در لباس رزم
اغلب خودروسازان مطرح دنیا برای پوشش بازار جوانپسند خود، دست به تولید محصولات تقویتشده با ظاهری اسپرتتر میزنند. این اقدام را معمولا زیرمجموعه موتوراسپرت یا تیونرهای طرف قرارداد شرکت انجام میدهد. مانند کاری که مرسدسبنز با ای. ام. جی، بیامو با امپاور، آئودی با اِس گروپ، فیات با آبارث، نیسان با نیسمو و فراری با اسکودریا میکند. اما وقتی پای جنون قدرت به وسط کشیده میشود، چارچوب این زیرمجموعهها دیگر جوابگو نیست. مثلا مرسدسیها سراغ برابوس میروند، فراری خود را به نوویتک میسپارد و بیامو با آلپینا وارد مذاکره میشود.
اغلب خودروسازان مطرح دنیا برای پوشش بازار جوانپسند خود، دست به تولید محصولات تقویتشده با ظاهری اسپرتتر میزنند. این اقدام را معمولا زیرمجموعه موتوراسپرت یا تیونرهای طرف قرارداد شرکت انجام میدهد. مانند کاری که مرسدسبنز با ای.ام.جی، بیامو با امپاور، آئودی با اِس گروپ، فیات با آبارث، نیسان با نیسمو و فراری با اسکودریا میکند. اما وقتی پای جنون قدرت به وسط کشیده میشود، چارچوب این زیرمجموعهها دیگر جوابگو نیست. مثلا مرسدسیها سراغ برابوس میروند، فراری خود را به نوویتک میسپارد و بیامو با آلپینا وارد مذاکره میشود. در مورد گزینه آخر حرف و حدیثهای بسیاری مطرح است. آلپینا کاری با باواریاییها کرده است که در دنیای فوق لوکسهای اَبراسپرت، یکهتاز باشد. همان دنیایی که بنز با Sکلاس و آئودی با اس۸ به خیال خود عنان بازی را دست خود گرفته بودند. تیون کردن یک سواری کوپه که حتی ظاهرش هم جوانپسند است، کار عجیبی نیست. اما دستکاری مهندسی یک خودروی تجملی به گونهای که بتوان از آن در مسابقات سرعت استفاده کرد، یک شاهکار است. دلیل دیگر این اهمیت آن است که بیامو تا این لحظه تمایلی برای عرضه ۷ M(نسخه امپاور سری ۷) از خود نشان نداده است. آلپینا نیز با استفاده از همین خلأ، آتشبازی چشمگیری به راه انداخته است.
سری ۷، سری باکلاسها
قانون نانوشتهای میگوید که هرچه آلمانها میسازند، اساسا ویژگیهای تجملگرایانه و لوکس دارد. حتی پورشه که ذاتا یک اسپرتساز است هم المانهای پرزرق و برق را فراموش نمیکند. مرسدسبنز و آئودی بهعنوان صاحبان سبک در این حوزه سالهاست که مشتریان پر و پا قرصی را برای خود فراهم کردهاند. اما داستان بیامو با بقیه فرق دارد. این خودروساز باواریایی از اواخر دهه جریان مدرنی را در دنیای لوکسها استارت زد. این شرکت برای اولینبار یک سدان فولسایز تجملی را با خواص اسپرت رونمایی کرد؛ سری 7. خودرویی که سریعا تبدیل به پرچمدار محصولات بیامو شد. اولین نسل سری7 که در سال 1977 وارد بازار شد، چهرهای مانند سری5 در همان ایام داشت. با این تفاوت که طول، عرض و ارتفاع آن بیشتر و آپشنهایش نیز فراگیرتر شده بود. استفاده از انژکتورهای تازه اختراع شده «جی ترونیک» بوش، اولین تفاوت این خودرو با رقبای هموطن در آلمان و مهمترین هماوردش در آمریکا یعنی کادیلاک بود. اواخر عمر نسل یک یعنی حدود سال 85 میلادی بود که پیشرانههای 4/ 3 لیتری توربو نیز به لیست اضافه شد و ویژگی اسپرت این لوکس را دوچندان کرد. نسل دوم ناگهان با معرفی پیشرانههای 12 سیلندر Vشکل توجه دنیا را به خودش جلب کرد. خودرویی منحصر به فرد با چراغهای زنون و رکورد سرعت نهایی 300 کیلومتر در ساعت. آن زمان حتی اسپرتهای سایز کوچک تیونشده هم نمیتوانستند به چنین سرعتهایی دست پیدا کنند. اما بیامو مایل نبود سری7 را به یک اسپرت تنومند و کشیده تبدیل کند. بنا بر این خیلی زود به مسیر اصلی بازگشت و با استفاده از المانهایی چون تریم چرم و چوب دوباره کلاس کاری سطح بالای خود را حفظ کرد. تا پایان سال 94 و به انتها رسیدن نسل دوم بیش از 310 هزار دستگاه از این خودرو فروش رفت. رکوردی رویایی برای یک آلمانی تقریبا گران. نسل سوم با طراحی مستقل، به خوبی خودش را از شر انتقادات رها کرد. این دوره از تولید سری7 همزمان با خریداری شدن رولزرویس (ابرلوکسساز انگلیسی) توسط بیامو بود. نقطه عطفی برای هر دو شرکت. بیامو از تجربه 100 ساله رولزرویس برای تجملگرایی بهره میبرد و انگلیسیها هم از دانش فنی طرف آلمانی. حضور درخشان این خودرو در فیلم «فردا هرگز نمیمیرد» جیمزباند، به معروفیت آن کمک شایانی کرد. با آغاز سال 2001 و عرضه نسل چهار، سری7 عملا جنگ با مرسدسبنز Sکلاس را آغاز کرد. خودروی جدید با بهرهگیری از یک لیست بلندبالا از آپشنها و توانمندیها، رقیب اشتوتگارتی خود را به سخره گرفت. بیامو در این دوره یکی از مجهزترین و ایمنترین خودروهای جهان را ساخته بود. محصولی که تنها برای معرفی آپشنهایش یک دفترچه جداگانه ارائه میشد. سپتامبر سال 2008 با رونمایی پنجمین نسل سری7 آغاز شد. خودرویی که بهعنوان اولین محصول دوران جدید طراحیهای بیامو شناخته میشد. باواریاییها با این خودرو ثابت کردند میتوان خودروی لوکسی ساخت که در اوج وقار، چهرهای هیجانانگیز نیز داشته باشد. حضور جعبهدندههای 8 سرعته با این نسل استارت خورد. دست آخر ششمین نسل از سری7 با ظاهر و باطنی خیرهکننده در سال 2015 رونمایی شد تا کار برای باقی رقبا سخت و نفسگیر شود. خودرویی که گفته میشود، دانش فنی به کار رفته در آن از مجموع 5 نسل قبلی نیز بیشتر است.
آلیپنا؛ همشهری بیاعصاب
اوایل دهه ۶۰ میلادی بود که برای اولینبار نام Alpina در دنیای اتومبیل مطرح شد. شرکتی آلمانی که دفتر اصلیاش در همان ایالت باواریا که کارخانه اصلی بیامو قرار داشت، تاسیس شده بود. اولین پروژه آلپینا، تقویت کاربراتورهای بیامو ۱۵۰۰ برای حضور در مسابقات سرعت بود. اقدامی که با بازخورد فوقالعاده مدیران بیامو روبهرو شد. بعد از دستکاری کاربراتور، اقدام بعدی طراحی سرسیلندر، سیستم اگزوز و خنککاری پیشرانه بود. از ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۷ میلادی بیامو با همکاری آلپینا مقامهای خوبی در رقابتهای تورینگ اروپا، ۲۴ ساعته اسپا و هیلکلایمب آلمان به دست آورد. در حقیقت میتوان اینطور مطرح کرد که این دو همشهری، زبان همدیگر را خوب میفهمیدند ولی بیامو همچنان با گارانتی کردن خودروهایی که آلپینا تقویت میکرد، مشکل داشت. سال ۱۹۸۳ اداره فدرال حمل و نقل آلمان به این شرکت اجازه داد تا خودروهای مستقلی با لوگوی خود راهی خیابانها کند. محصولاتی که با گارانتی خود آلپینا عرضه میشدند. از این تاریخ به بعد رنگ بنفش و سبز و همچنین رینگهای ۲۰ پره تبدیل به امضای رسمی این تیونر شدند. بیامو شدیدا مراقب بود تا آلپینا آسیبی به اعتبار بخش امپاور خود وارد نکند اما از سویی دیگر میدید مشتری استقبال خوبی از تولیدات آنها میکند. آلپینا اولین شرکتی بود که این جرات را پیدا کرده بود تا روی پیشرانهها سوپرشارژ نصب کند. دقت و کیفیت تولیدات این تیونر آنقدر بالا بود که بیامو مجاب شد تا بخشی از خط تولید خود را برای کمک به آنها واگذار کند. آلپینا کار رسمی خود کنار غولساز باواریایی را از اوج شروع کرد. انتخاب سری ۷ بهعنوان یک ابرلوکس که در آینده قرار بود تبدیل به یک فوقلوکس شود، کار سختی بود. دشمنانی همچون مرسدسبنز اس۶۳ ای.ام.جی، آئودی اس۸ کواترو، بنتلی کانتیننتال و جگوار ایکس.جی منتظر کوچکترین لغزش این شرکت و آن خودرو بودند اما آلپینا با خیالی راحت کار را پیش میبرد چراکه سری۷ آنها قرار بود تنها در بازار آمریکا عرضه شود. جایی که بقیه نه فرصت حضور را داشتند و نه توانایی آن را. از سویی دیگر بیامو بنا به دلایل مدیریتی تمایلی برای عرضه این سری از تولیداتش با تیونینگ امپاور نداشت بنا بر این خیلی هم بدش نمیآمد تا جور این زحمت را همشهریاش بکشد. طبق آمار این آلپینا بود که برای اولینبار از پیشرانههای ۲توربو روی سری۷ استفاده کرد. اگرچه کیفیت و کمیت مهندسی بیامو در جایگاه بالایی قرار داشت ولی آلپینا با تلفیق شیطنت به ذات این خودرو، آن را تبدیل به یک نمونه منحصربهفرد در تاریخ کرد؛ خودرویی با کد معروف B۷.
بی۷؛ جوش شیرین
بهترین روش برای درک توانایی بی7، مقایسه آن با برادر ناتنیاش است یعنی همان مدل معروف 750Li. خودرویی که درون سینهاش یک پیشرانه 4/ 4 لیتری هشت سیلندر Vشکل قرار گرفته که به لطف وجود 2 توربوشارژ میتواند 451 اسببخار نیرو و 651 نیوتنمتر گشتاور تولید کند. اما آنچه آلپینا ساخته، خودرویی است که از همین حجم و آرایش پیشرانه 547 اسببخار نیرو و 730 نیوتنمترگشتاور بیرون میکشد. طول سری7 استاندارد 5248 میلیمتر شده است. اما جالب آنجاست که طول آلپینا با کمی کاهش 5232 میلیمتر شده است، از آن جالبتر کاهش فضای داخلی نسخه استاندارد از 24/ 3 مترمکعب به 22/ 3 مترمکعب در نسخه تیونشده است. اما آلپینا با در نظر گرفتن نیاز پیشرانه جدید حجم باک را از 75 لیتر به 80 لیتر افزایش داد. تمام این تغییرات باعث افزایش وزن آن شد بهطوری که جرم یک 750 ای.آی چیزی حدود 2091 کیلوگرم و جرم یک بی7 نزدیک به 2300 کیلوگرم شده است. شاید کمی عجیب و نامتعارف به نظر بیاید ولی جعبهدنده هر دو خودرو بهصورت یکسان 8 سرعته اتوماتیک با قابلیت استپترونیک از ZF آلمان است. نیروگاه قدرتمندتر آلپینا این امکان را برایش به ارمغان آورد که بتواند به سرعت نهایی بیشتر و شتاب کمتر دست پیدا کند. این یعنی بی7 صفر تا صد را در 4/ 4 ثانیه، صفر تا 160 را در 8/ 9، صفر تا 200 را در 7/ 15 و صفر تا 300 کیلومتر در ساعت را در 84 ثانیه میپیماید اما در مقابل سری7 استاندارد صفر تا صد را در 6/ 4 ثانیه، صفر تا 160 را در 7/ 10 و صفر تا 200 را در 6/ 17 ثانیه میپیماید. اطلاعاتی درباره شتاب صفر تا 300 کیلومتر در ساعت موجود نیست چراکه سرعت نهایی این خودرو 250 کیلومتر در ساعت است و سرعت نهایی آلپینا 320 کیلومتر در ساعت. بی7 مسافت یکچهارم مایل یا 400 متر را 5/ 12 ثانیه میپیماید. طی کردن یک کیلومتر نیز برایش 6/ 22 ثانیه زمان میبرد. عجیب اینجاست که در این قسمت بیامو استاندارد آنقدرها هم که فکرش را میکردیم، عقب نیست چراکه یکچهارم مایل با این خودرو 8/ 12 ثانیه طول میکشد و پیمایش یک کیلومتر هم فقط 4/ 23 ثانیه زمان میطلبد. یک 750 ال.آی در هر 100 کیلومتر نیاز به 4/ 12 لیتر سوخت دارد. در حالی که یک آلپینا بی7 در هر 100 کیلومتر کمتر از 14 لیتر بنزین نمیسوزاند.
پرده پنجم؛ نظر دیگران
CAR AND DRIVER
هرچقدر بیامو در تولید M7 تاخیر میکند، به همان نسبت B7 رشد میکند. شاید تمام اینها برنامهریزی باشد. پروسه هوشمندانهای که طی آن تمام ریزهکاریها و ایرادهای احتمالی ام7 معلوم شود. هرچه هست آلپینا ایام خوبی در کنار بیامو تجربه میکند. حالا سوال مهم این است که آیا این ماه عسل ادامه پیدا میکند یا اینکه ناگهان قطع میشود. ولی باید قبول کرد که مرسدسبنز به شدت دنبال پیدا کردن یک تیونر معتمد بدون اینکه دنبال سهمخواهی باشد، است. راستش را بخواهید برابوس زیادی کهکشانی است.
MOTOR TREND
شاید اگر سایه بیامو روی سر بی۷ نبود، نمیتوانست به چنین موفقیتی دست پیدا کند. آلپینا تنها مسیری نیمه طیشده سری۷ را تکمیل کرده است. با این حال جاذبه عجیبی دارد. به طرز قابل قبولی حس و حال اسپرتگرایی را درونش میبینیم. حس قرارگیری روی صندلیهای مخصوص ریس درون یک تجملی، چیزی است که شما هیچوقت با هیچ خودروی دیگری تجربه نمیکنید. البته یادتان باشد قرار نیست با این محصول راهی مسابقات درگ شوید. بی۷ همان پیرمردی است که تیشرت پوشیده بود.
CAR MAGAZINE
معرفی کردن بی۷ بدون در نظر گرفتن سری۷، مفهومی ندارد. اما واقعیت آن است که پروژه فوق چیزی بیش از یک طراحی بیرونی و یک دستکاری معمولی است. آلپینا با تمام جسارت تغییراتی روی پرچمدار بیامو ایجاد کرده است که توسط تیونرهای دیگر در بهترین حالت تبدیل به یک لوکس به دردنخور زشت میشود. بزرگترین مزیت بی۷ نسبت به ۷۵۰ال.آی این است که ذات بیروح و کسل آنها را بیدار کرده است. در مقابل بزرگترین ایراد این خودرو نیز دور کردن بیامو از همان ذات بیروح ولی بسیار باوقارش است.
ارسال نظر