نگاهی به تئاتر «مطرب» به کارگردانی بهزاد فراهانی
عشقِ نجاتبخش
محمدرضا ساختمانگر
نمایش «مطرب» به کارگردانی بهزاد فراهانی در روزهای اخیر روی صحنه رفته و با اقبال عمومی روبهرو شده است. بخش مهمی از این نمایش بر پایه موسیقی فولکوریک شکل گرفته است و در آن حدود ۲۰ بازیگر به صحنه میروند و قرار است در پردیس خاوران هم روی صحنه برود. نمایش «مطرب» رنگ و بوی تئاتر ملی دارد و از تکنیک و فرم «تعزیه» و «تختهحوض» بهره گرفته است. تِم داستان همچون نمایشهای سنتی ایران بسیار تلخ است؛ اما این تلخی در لایههای مختلف نمایش گم شده و تماشاگر راضی از سالن تئاتر خارج میشود.
محمدرضا ساختمانگر
نمایش «مطرب» به کارگردانی بهزاد فراهانی در روزهای اخیر روی صحنه رفته و با اقبال عمومی روبهرو شده است. بخش مهمی از این نمایش بر پایه موسیقی فولکوریک شکل گرفته است و در آن حدود ۲۰ بازیگر به صحنه میروند و قرار است در پردیس خاوران هم روی صحنه برود. نمایش «مطرب» رنگ و بوی تئاتر ملی دارد و از تکنیک و فرم «تعزیه» و «تختهحوض» بهره گرفته است. تِم داستان همچون نمایشهای سنتی ایران بسیار تلخ است؛ اما این تلخی در لایههای مختلف نمایش گم شده و تماشاگر راضی از سالن تئاتر خارج میشود. رنگ لباسها، موسیقی، رقص و در نهایت «عشق و وصال» پایانی راضیکننده اما مایوسکننده دارد.
ماجرا در یک روستا رُخ میدهد که برخلاف عرف، گویشهای مختلف درون این قریه، به عمد تلاش دارد تا نمونه کوچکی از یک مملکت و یک جامعه را برای بیننده ترسیم کند. انگار برشی از یک کشور با تمام خصایص فردی و فرهنگی در جلوی چشمان تماشاگر ظاهر میشود. قصه «مطرب» داستان فروپاشی فرهنگی و اخلاقی یک نظام مردسالار، زیر سایه سرمایهداری دولتی است. ظلم و ستم و بیعدالتی که فرودستان این نظامها از جمله زنان را در برمیگیرد. داستان نمایش ماجرای اهدای یک تراکتور بدون خیش ازسوی دولت به فقیرترین شخص یک روستا است. زنی بیوه و مطرب اما شریف که پسری مجنون دارد. «شکوفه» در مجالس زنانه و عروسیها و شادیها مطربی میکند و نانوای روستا نیز هست وکارش خوشهچینی است. این تراکتور که مظهر صنعت و قدرت است برای زنی فقیر که پول تهیه یک «خیش» را ندارد، سرآغاز بدبختیهای این مادر و پسر است. او نه زمین دارد و نه کشاوررزی میداند و نه حتی میتواند تراکتور را براند. تراکتور اهدایی تا ده سال حق فروش ندارد و زن برای تهیه خیش سراغ اهالی روستایی میرود که عمری برایشان زحمت کشیده و در شادیها و غمهایشان برایشان خوانده است.
نگاه دور از احترام اهالی که به چشم «ضعیفه» به او مینگرند زن را وادار میکند تا عصیان کند و حال که نمیتواند تراکتور را بفروشد، به هر زن روستا یک سهم میدهد تا توزیع سرمایه باعث جلب مشارکت عمومی شود. مردسالاری، مظهر ستم جنسی، یکی از از ارکان نظام تولیدی سرمایهداری است که با پیدایش طبقات بهوجود آمد. تفکری که از نظام فئودالی به آن وارد شد و آن را به بخشی غیرقابل تفکیک از خود تبدیل کرد. در «مطرب» به وضوح شاهد هستیم که این نظام سرمایهداری چیزی برای ارائه به طبقه فرودست ندارد...! (نمونه موردی «سهام عدالت») «تراکتور» محصول نظام صنعتی و سرمایهداری برای طبقه «خواص» کاربرد دارد. فرودستان تنها میتوانند بهعنوان نیروی کار در این نظام دوام بیاورند. این هدیه نهتنها باعث خوشحالی شخص نمیشود، بلکه «شکوفه» را غمگینتر هم میکند. اما از همه مهمتر آنکه حتی استقلال زن را نیز گرفته و تسلیم میشود و این غم پنهان نمایش در انتها است. اینکه زن در طول قصه و ماجراهایی که برایش رُخ میدهد، پس از سالها تنهایی، تن به ازدواج با عشقی قدیمی میدهد باز نشان از ظلمی پنهان در جامعهای دارد که به زنی بیپناه جز به چشم نکاح و صیغه نمینگرد. «شکوفه» درمییابد که برای در امان ماندن باید سایه مردی برسرش باشد و چارهای جز زیرپانهادن غرورش نیست. این تصمیم با آنکه انتهای نمایش را راضیکننده میکند اما یأس و غمی بزرگ در دل خود مستتر دارد.
اما مساله عشق در این نمایش نقشی پُررنگ دارد. عشق جامعه را نجات میدهد. «شکوفه» که نقش آن را به صورت نوبتی شقایق فراهانی و سانیا سالاری بازی میکنند، نماد عشق است. هر چند او از لج مردی که سالها پیش به عشق او پشت کرده، همسر مرد دیگری شده و عشق قدیمی خود را در اعماق دلش مدفون کرده، اما با عشق پسرش به دختر همان مرد، این احساس دیرینه سرباز میزند و نقطه اوج داستان را با یک ساختارشکنی رقم میزند. «شکوفه» که سالها پیش همسرش مرده، بارها خواستگاری مجدد مرد را که او هم سالهاست زنش مرده، رد کرده، اینبار برخلاف عرف جامعه، خود از مرد خواستگاری میکند. «یار اسفندیار» - پسر شکوفه - بازنمایی کاراکتر سیاه، تلخک یا غلام در نمایش آئینی تخته حوضی است که با زبانی عریان حقایق را مطرح میکند و چون بیپرده میگوید کسی او را جدی نمیگیرد و به او انگ (شیرین عقلی) میزنند. انگار در جامعهای که از ریا و تزویر مملو شده است هر که زبان حقیقت برآورد از آن رانده میشود. در نمایش «مطرب» تمامی این خصیصهها به طرزی بسیار ساده و روان در کنار هم قرار گرفتهاند و بهزاد فراهانی با بازیگرفتن خوب از بازیگرانش «مطرب» را به آئینه تمام نمای روزگار ما بدل کرده است.
ارسال نظر