عزلت طلب کیست؟!
میترافرینژادفتحی
محقق،نویسنده، مربی خودشناسی
Farinezhad_mitra@yahoo. com
عزلت طلبها افرادی هستند که از با دیگران بودن و در جمع بودن اجتناب میکنند زیرا از معاشرت با دیگران نوعی هراس و حتی تنفر دارند. هر چند که نوعی بیگانگی و انزجار از دیگران در هر سه تیپ شخصیتی مهر طلب، برتری طلب و عزلت طلب وجود دارد اما مردم گریزی در تیپ شخصیتی عزلت طلب بیش از دو تیپ شخصیتی دیگر است، البته این به آن معنی نیست که این حالت در این تیپ شخصیتی شدیدتر باشد، بلکه فقط واضحتر از سایرین است.
میترافرینژادفتحی
محقق،نویسنده، مربی خودشناسی
Farinezhad_mitra@yahoo.com
عزلت طلبها افرادی هستند که از با دیگران بودن و در جمع بودن اجتناب میکنند زیرا از معاشرت با دیگران نوعی هراس و حتی تنفر دارند. هر چند که نوعی بیگانگی و انزجار از دیگران در هر سه تیپ شخصیتی مهر طلب، برتری طلب و عزلت طلب وجود دارد اما مردم گریزی در تیپ شخصیتی عزلت طلب بیش از دو تیپ شخصیتی دیگر است، البته این به آن معنی نیست که این حالت در این تیپ شخصیتی شدیدتر باشد، بلکه فقط واضحتر از سایرین است. این افراد گویی دنیا را ترک میکنند و در گوشهای آرام و به دور از جمعها اوقات خود را میگذرانند.
یکی دیگر از دلایل فاصله گرفتن عزلت طلبها از جمع «تمایل به برتریطلبی و ممتاز دیدن خود» است. در اینصورت، مواجه شدن آنها با جمع در واقع به دو دلیل زیر بر عصبانیت آنها میافزاید:
۱- بهدلیل اینکه ممکن است خود را پایینتر از دیگران ببینند.
۲- بهدلیل اینکه با خود واقعیشان مواجه و متوجه میشوند آنقدرها هم خاص نیستند.
این گروه از افراد نوعی بی حسی و بی تفاوتی را تجربه میکنند و همیشه به دنبال ایجاد فاصلهای میان خود و دیگران هستند. این افراد نمیدانند از زندگی چه میخواهند؛ برای هیچ چیز تلاش نمیکنند و هیچ چیزی در نظر آنها مفهوم خاصی ندارد. نه میل دارند با دیگران در آمیزند و همکاری کنند و نه میل دارند در جنگ و ستیز شرکت کنند و بهطور کلی از هر چیزی که با تحرک همراه باشد اجتناب میکنند. عزلت طلبها هراس زیادی از بههم خوردن تنهایی خود دارند و نزدیک شدن هر کسی به حریم خود را برابر با بر هم خوردن تنهاییشان میدانند. بنابراین، یا هر کاری انجام میدهند که نیازی به دیگران و به معاشرت با آنها نداشته باشند تا خلوتشان بههم نخورد یا اینکه از بسیاری از نیازهای خود چشم پوشی میکنند و در این توهم فرو میروند که به چیزی نیاز ندارند، تنها برای اینکه ارتباط چندانی با دیگران نداشته باشند. برای چنین شخصیتهایی هیچچیزی نباید آنقدر مهم باشد که نتوانند بدون آن زندگی کنند. این افراد دنیا را ترک میکنند و در گوشهای آرام و به دور از جمعها اوقات خود را میگذرانند. نه تلاشی میکنند و نه آرزویی دارند و بهطور کل از «خواستن» که به «تلاش کردن» منجر میشود گریزان هستند. نه برنامهای برای آینده دارند و نه هدفی. از دیدن استعدادهای خود و تشویق شدن توسط دیگران آشفته و هراسان میشوند. از جاه طلبی فاصله میگیرند و تلاشی برای پیشرفت نمیکنند. سوال همیشگیشان این است که «چه ارزشی دارد؟» «که چه بشود؟»
عزلت طلبها در عشق و روابط خود چگونه هستند؟
عزلتطلبها در روابط خود وابستگیشان را پنهان میکنند و اغلب از ترس وابستگی رابطه را زودتر از اینکه به اتمام برسد، قطع میکنند یا اینکه اصلا وارد رابطهای نمیشوند تا مبادا وابسته شوند! این افراد هم محبت میخواهند و هم از قید و بند و آنچه خلوتشان را برهم زند فراری هستند. پس کلا از محبت و قهر دست میکشند و آن را بیاهمیت تلقی میکنند. آنها نسبت به هر نوع توقع دیگران واکنش نشان میدهند زیرا از تلاش و تغییر بیزار هستند و ترجیح میدهند که همه چیز همانطوری که هست باقی بماند. عزلت طلبها درخواست کمک از سوی دیگران را میپذیرند اما فراموش میکنند که خواستهشان را برآورده کنند، یعنی شاید قول دهند که به شما کمک کنند اما احتمال اینکه این قول را فراموش کنند و کاری انجام ندهند هم زیاد است! آنها غالبا از سر دلزدگی و ناامیدی، توقع هیچ پاداشی در قبال کارهایشان ندارند، همچنین هر نوع اجبار بر ایشان منجر به بیعلاقگیشان نسبت به آن کار میشود. این افراد در معاشرتهایشان از صحبتهای جدی خودداری میکنند زیرا همانطور که گفتیم نه اهل جدال هستند و نه اهل صمیمیت. عزلت طلبها با نفی ارزشها سعی در تظاهر به روشنفکری دارند اما این روشنفکری پوچ و بیهویت است و صرفا از روی تیپ شخصیتی عصبی آنها، یعنی همان عزلت طلبی است. همچنین، آنها به مرور ابتکار و فعالیتشان کمتر از قبل میشود و به نوعی به شخصیت اسکیزوئید و افسرده نزدیکتر شده و خود را از لذتها محروم میکنند. رابطه جنسی برای عزلت طلبها بسیار مهم است زیرا تنها ارتباطی است که میتوانند با دیگری و در سکوت همیشگیشان داشته باشند! اما در عین حال، اگر میل به رابطه جنسی در ایشان شدید باشد، برای دوری از نیاز به دیگری و وابستگی به او، از رابطه جنسی هم دوری میکنند.
مکالمات ذهنی عزلتطلبها
عزلتطلبها چند مکالمه ذهنی همیشگی دارند که در اینجا به چند مورد اصلی آنها اشاره میکنیم:
«کسی نباید خلوت مرا بههم بزند. حوصله هیچکسی را ندارم.»
«غالبا مردم خلوت مرا بههم میزنند، پس باید از آنها دوری کنم.»
«مردم مخل آسایش و تنهایی من هستند.»
«احتیاج به دیگران یعنی وابستگی به آنها، پس من نیازی نداشته باشم بهتر است تا اینکه به دیگران وابسته باشم و آنها مخل تنهایی من شوند!»
چند عاملی که عزلتطلبی را در فرد تقویت میکنند:
- وجود اجبار و فشار بر فرد از دوران کودکی،
- عدم توجه و فقط تظاهر به دوست داشتن فرد،
- یک روز علاقهمند بودن و روز دیگر قهر بودن با او،
- دوستداشتنها و محبتهای نادرستی که در فرد احساس تنفر ایجاد کند.
ارسال نظر