مهدی برزین

"هنر برتر از گوهر آمد پدید" را یادمان هست، آن روزها هنرمندی، رندی و رند، بَلا کِش بود. اگر کسی دستی به هنر داشت، یا باید محبوب دلی هنردوست می‌شد، خودش یا هنرش وگرنه به هجر معشوقی مبتلا به گوشه ای و در خفا، سنگی به تیشه می‌زد یا شعری از سوز جان می سرود.هنر آنقدر قدر داشت و در اوج بود که به خیال مردمان نمی رسید که حالا هنرمند و هنرش قرار نیست همه اش روی طاقچه دل ها باشند و اگر آدمی بخواهد برای خودش تجارت و دفتر و حجره خواهد داشت.غافل که همین نقش استاد قلمزن یا نقاشی صورتگر که بر انفیه دان و کوزه و امثالهم زده و کشیده شده، هنرمند و خالق دارد، یکی از آن اشرفی ها از کیسه مبارک هم برای همان هنر است هر چند که قدرش بیشتر از این حرفهاست.امروز است که قدر گره‌های چوبی و گچ بری‌های سحر انگیز دانسته می شود یا اگر معماری، طرحی چون گنبد مراغه، بدیع و افسانه ای از خشت و آجر در افکند بر صدر می نشیند.می گویند قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری، ولی قدر هنر را همه می‌توانند بدانند و هر کجا که به کاری رود منزلتش را بیشتر کند.ورود ما به هنرهای معاصر اما معیوب بود، آنچه در مغرب زمین گذشت تا به ما رسید فقط قسمت آسانش خوشایندمان شد. یعنی دولت حمایت کند تا کسی هنر بورزد، گفت بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است، امروز هم حمایت دولت گاه هست و گاه نیست.

اگر قرار باشد چرخه اقتصاد هنر بچرخد، چرخ هنر و هنرمند هم بچرخد، این بخش خصوصی است که می تواند و می‌خواهد و نیاز هم دارد.

برای مثال "نمایشگاه هفت نگاه" در سال های ۸۵ و ۸۶ در تهران با حضور هفت گالری بخش خصوصی توانست آثار همه ۴۳ هنرمند دور اول خود را بفروشد و دور دوم ۱۸۰ اثر را که ۱۲۰ تایش از آن هنرمندان نوسفر بود.حالا بگذارید در کنار اکسپوهای مجسمه و عکس که با حمایت‌های دولتی و عمومی در آبان ۸۷ دست خالی بازگشتند.رد پای هنر در همه جا هست، از گوشی همراه تا فرم دستگیره در اتاق خواب، در طراحی خانه و ماشین تا نقشی که بر پارچه لباس زده شده، جدا نمی شود هنر از جان صنعت و خدمات چون که نیازهایشان متقابل است.هر مجموعه اقتصادی که محصول یا خدمات تولید می کند، در مراحل گوناگون به هنرمند یا به قولی آرتیست نیاز دارد، و اینجاست که باید فضایی برای بروز خلاقیت او فراهم شود، تا ایده ساخته و پرداخته شود.ارایه کردن محصول هم دست هنر را می بوسد، چیزی که پیش ترها خیالش هم نبود، در مورد بسته بندی و معرفی کردن آن برای مخاطب عام و خاص باید از هنرمند و هنرش استفاده کرد. در این رابطه دوسویه است که هنر برای صاحبش، شغل می شود، این شغل می تواند طراحی جلوه های یک وب سایت فروش کالا یا خدمات باشد یا مشاور هنری یک مجموعه اقتصادی مثل سیتی سنتر.

از سوی دیگر بخش خصوصی می تواند با برنامه ریزی صحیح و رعایت استانداردهای مود نظر جامعه هنری، گروه های گردشگر و علاقه مند به رویدادهای هنری را برای سفر به ایران ترغیب کند و در کنار آن به سمت برگزاری نمایشگاه ها یا دو سالانه هایی در مورد انواع رشته های هنری حرکت کند.برگزاری چنین رویدادهایی موجب آشنایی دیگر مردمان با هنرمندان یا آثارشان می شود، و می تواند زمینه را برای همکاری ای بین المللی یا منطقه های فراهم آورد.غلامحسین نامی مولف کتاب مبانی هنرهای تجسمی می گوید: برگزاری موفق حراج هایی مثل حراج تهران و فروش قابل توجه آن در یک روز، نشان دهنده انگیزه بالای بخش خصوصی در برگزاری چنین بازارهایی است. وی علت این موفقیت را شناخت بهتر فعالان بخش خصوصی از بازار هنر، انگیزه های قوی‌تر و نیز دوری از بوروکراسی اداری عنوان کرد و گفت: هرچه فعالیت بخش خصوصی در عرصه هنر پررنگ تر شود ، اقتصاد هنررونق بیشتری می یابد

گالری‌ها می توانند با خروج از پیله فعلی که تنها فروش و نمایش را هدف گرفته، با استفاده از هنرمندان خلاق زمینه را برای همکاری در قالب قراردادهای طراحی و اجرای ایده های هنرمندانه در ارتباط با فضای شهری یا آنچه زیبا سازی نامیده می شود، فراهم کند.

شکل گیری کانون های تبلیغاتی با حضور هنرمندان رشته های مختلف با حمایت بخش خصوصی می تواند به بالا بردن سطح کار تبلیغات کالا و خدمات برای داخل و خارج کشور بیانجامد.

نیاز بخش خصوصی اقتصاد کشور به برند سازی یکی از مسائل مهم مورد بحث در شکل گیری چرخه پایدار اقتصادی است. یک نگاه به نشان های تجاری معروف یا محصولات آنها در دنیا بیندازید! خواهید دید که پشت سر هر کدام،یک تیم از آرتیست های مختلف و متخصصان ارتباطات و علوم اجتماعی در حال ایده پردازی، طراحی و رصد فضای عرضه هستند.

از سوی دیگر، اجتماع هنرمندان باید یاد بگیرند تا چگونه اثر و ایده خود را برای مخاطب معرفی کنند و البته مخاطب سازی هم بکنند، خود را از جریان های هنری در دنیا دور ندانند و نیاز مخاطب را بشناسند.هرچند مرز باریکی بین سفارشی سازی و سفارش گرفتن وجود دارد اما اگر هنرمند خود را در حصار تکرار اسیر نکند می تواند برای ایده خود سفارش بگیرد و نه بر موج یک موفقیت نسبی در جایی دیگر، سوار شود و سفارشی بسازد.امروز بخش زیادی از آثار هنری که توسط هنرمندان گمنام خلق شده اند و در گوشه انبارها خاک می خورند، واجد ارزش های هنری والایی هستند، اینان به واسطه دوری از اقتصاد یا نبود زمینه و مکانی برای معرفی اثر از چرخه اقتصاد هنر دور مانده اند.گالری دارها و کار شناسان هنری می توانند با بیرون آوردن این آثار از پستوها و بازشناسی آنها به مخاطبان، حراج های داخلی یا خارجی را سرشار از هنر و جیب هنرمند را پربار سازند.حضور بخش خصوصی در ارتباط با هنر و هنرمند به صورت سامان یافته و مبتنی بر رابطه دو سویه موجبات رونق بسیاری از کسب و کارها، بالا رفتن سلیقه مخاطب و ایجاد گفتمان ها و راه حل های تازه در توسعه شهری می شود.برای مثال امروز نقاشی دیواری در بیشتر دنیا پذیرفته شده، و آنجا که هنرمندی خلاق، ایده ای ناب را تصویر کشیده، می بینیم که محبوب گردشگران شده است، اگر چه شاید از کسی برای دیدن یک نقاشی معروف و دیدنی پولی نگیرند اما رفتن و آمدن گردشگر برای خودش چرخه اقتصادی اقتصادی و تولید شغل می کند، نمونه های آن را می توان در لندن و پاریس به چشم دید.هنر البته بازی تقلید نیست بلکه از جنس خلق است، برای همین است که برتر از گوهر است یا به مفهمومی همان گوهر است.