چگونه شریک تجاری خود را انتخاب کنیم؟
مترجم : مینا افروزی گروهی از مدیران عامل شرکتهای استارت آپ از افراد عضو در انجمنی اینترنتی سوالی با این عنوان را مطرح کردند که چه زمانی درمییابید که میتوانید با یک فرد شرکتی را تأسیس کنید؟ نیمی از افرادی که در این بحث شرکت کردند عقاید مشابهی داشتند:
با شخصی شروع کنید که برای چند سال یا دست کم چندین ماه با او آشنایی دارید.
با شخصی شروع کنید که تاکنون تجربه کاری با او را داشتهاید.
به شخصه، هر دو نظر را نقض میکنم. موسسه علوم زیستی Nanoly (موسسهای که با تولید مادهای شیمیایی به واکسنها این امکان را میدهد که بدون قرار گرفتن در یخچالهای مخصوص قابل استفاده باشند.
با شخصی شروع کنید که برای چند سال یا دست کم چندین ماه با او آشنایی دارید.
با شخصی شروع کنید که تاکنون تجربه کاری با او را داشتهاید.
به شخصه، هر دو نظر را نقض میکنم. موسسه علوم زیستی Nanoly (موسسهای که با تولید مادهای شیمیایی به واکسنها این امکان را میدهد که بدون قرار گرفتن در یخچالهای مخصوص قابل استفاده باشند.
مترجم : مینا افروزی گروهی از مدیران عامل شرکتهای استارت آپ از افراد عضو در انجمنی اینترنتی سوالی با این عنوان را مطرح کردند که چه زمانی درمییابید که میتوانید با یک فرد شرکتی را تأسیس کنید؟ نیمی از افرادی که در این بحث شرکت کردند عقاید مشابهی داشتند:
با شخصی شروع کنید که برای چند سال یا دست کم چندین ماه با او آشنایی دارید.
با شخصی شروع کنید که تاکنون تجربه کاری با او را داشتهاید.
به شخصه، هر دو نظر را نقض میکنم. موسسه علوم زیستی Nanoly (موسسهای که با تولید مادهای شیمیایی به واکسنها این امکان را میدهد که بدون قرار گرفتن در یخچالهای مخصوص قابل استفاده باشند.) در یکی از گوشه کنارهای دانشگاهی کار خود را آغاز کرد. من، با شریکم «Balaji Sridhar»، خیلی اتفاقی آشنا شدم و از روز بعد باهم شروع به کار کردیم. آن موقع سال ۲۰۱۱ بود، و حالا پس از گذشت سه سال بیش از پیش در حال رشد و پیشرفت هستیم.
شرکت بزرگ فناوری Enplug که محصولش نرمافزارهایی است که اهداف صنعتی دارد و در مراکز خرید، رستورانها، خردهفروشیها و... کاربرد دارد، توسط پنج نفر که همگی باهم غریبه بودیم تأسیس شد. یک هفته پس از آنکه با یکدیگر آشنا شدیم در آپارتمانی کوچک شروع به کار کردیم. دو سال بعد تعداد افراد تیممان به 35 نفر رسید و شرکت خود را از آپارتمانی ساده به ساختمانی مجهز در لسآنجلس تغییر دادیم.
به جای اینکه ماهها وقت خود را صرف آشنایی بیشتر با یکدیگر تلف کنیم، سعی کردیم همراه با شرکایم روند پیدا کردن این مشترکات را از طریق همکاری با یکدیگر تسریع کنیم. در اینجا به پنج مورد اساسی که در انتخاب شریک خود باید در نظر داشته باشید، میپردازیم.
1-تحسین مشترک. این یک مورد بسیار مهم است. بین من و شرکایم یک حس تحسین همیشگی و احترام نسبت به یکدیگر وجود داشت. من همیشه Balaji را برای فارغالتحصیل شدن از دانشکده MIT، داشتن مدرک پزشکی و دکترا و سلیس حرف زدن به پنج زبان دنیا تحسین میکردم. در عوض او هم همین حس را نسبت به تشکیل شرکتهای کوچکی که من در دوران دانشگاه انجام داده بودم داشت. من همچنین همین حس را نسبت به پیشرفتهای تیم Enplug داشتم. همه ما به یکدیگر به برابری نگاه میکردیم و هیچ یک به تایید دیگران نیازی نداشتیم. اگر از اینکه شریک جدید خود را با دیگران سهیم شوید افتخار میکنید، این نشانه خوبی است.
۲- طبقه اجتماعی مشترک. در Enplug، اینکه همه ما کار خود را در آپارتمانی کوچک آغاز کنیم اعتراضی نداشتیم، نشان میداد که طبقه اجتماعی ما با طرز نگاه ما به زندگی و شغل، همسو و کنترل شده بود. من از برخی موسسان شرکتهای تازه تاسیس شده شنیدهام که یکی از شرکا شب تا دیروقت کار میکند و دیگری زودهنگام در خانهاش است و کودکانش را میخواباند. این مساله باعث ایجاد تعارضهای اساسی بین انتظارات آنها میشود. آیا شما و شرکایتان با این قضیه که آخر هفتهها و شبها تا دیروقت کار کنید میتوانید کنار بیایید؟ اگر نه، مساله مهمی نیست، اما نسبت به تعهدات خود روراست باشید.
3-داشتن موقعیت مالی مشابه. هم در Enplug و هم در Nanoly از روز اول تا سالها بعد تصمیم بین من و شرکایم بر آن شد که توافق بر هر حقوقی را مقدم بر هرچیز دیگری بشماریم. ما همگی زیر سایه پسانداز زندگی میکردیم. بسیار مهم بود که بدهی پرداخت نشدهای وجود نداشته باشد تا مجبور نشویم بهخاطرش شغل پاره وقت دیگری داشته باشیم.
آیا کسی که میخواهید با او یک شرکت را تاسیس کنید، حقوق ثابتی از شرکتی دیگر دارد و تنها قصدش ساختن چیزهای جدید است یا اینکه شرایط متفاوتتری دارد و نمیتواند در جایی استخدام شود و هدفش بیش از ساخت چیزهای جدید است و به دنبال راهی برای پرداخت قبضهایش است؟ در هر دو صورت میتوان تصور کرد که شرکتهای موفقی خواهید داشت ولی مسلما راههای متفاوتی را طی خواهید کرد تا به آنجا برسید. اینکه هدف یکسانی برای درآمد حاصل از تشکیلات خود داشته باشید کمک میکند که پایه و اساس شایستهای ایجاد کنید.
4- داشتن مهارتهای مکمل. موسسهای با پنج بنیانگذار بسیار کمیاب است. ما به این علت توانستیم در کنار یکدیگر دوام بیاوریم چون هر یک از ما در ساخت بخش جداگانهای از راهاندازی شرکت متمرکز شده بودیم: طراحی، سختافزار، قسمت مالی، عملیات، نرمافزار. من معتقدم کشمکش زمانی بیشتر جلوه میکند که شرکا وظایف یکسانی را اختیار کنند که این امر باعث میشود بخواهند نظرات یکدیگر را به هم تحمیل کنند.
۵- ارزشهای مشترک. با اینکه ما تخصصهای متفاوتی از یکدیگر داریم ولی ارزشهای یکسانی را با یکدیگر تقسیم میکنیم. این ارزشها شامل احترام گذاشتن به یکدیگر در هر شرایطی، حتی زمانی که تعارض شدیدی وجود دارد و صادقانه رفتار کردن هستند. ما فکر میکنیم که ریسک کردن بهترین راه برای آموختن است. ما ذاتا مثبتنگر هستیم و معتقدیم که برای هر چالشی راه حلی وجود دارد. ما با این امکان که تکنولوژی به وجود آوریم که شرایط را تغییر دهد انگیزه مییابیم. ارزشهای مشترک به این دلیل مهم هستند که چگونگی ساخته شدن بخشهای کسبوکار شما و به نتیجه رسیدنشان را شکل میدهند.
یافتن شریک شایسته، نیازی به علم مخصوصی ندارد. با اینکه من و شرکایم با یکدیگر کمتر از یک هفته بود که آشنا شده بودیم، ولی باهم متعهد شدیم که در هنگام خوشی و ناخوشی در کار جدی باشیم و با یکدیگر همکاری کنیم.
منبع : Forbes.com
با شخصی شروع کنید که برای چند سال یا دست کم چندین ماه با او آشنایی دارید.
با شخصی شروع کنید که تاکنون تجربه کاری با او را داشتهاید.
به شخصه، هر دو نظر را نقض میکنم. موسسه علوم زیستی Nanoly (موسسهای که با تولید مادهای شیمیایی به واکسنها این امکان را میدهد که بدون قرار گرفتن در یخچالهای مخصوص قابل استفاده باشند.) در یکی از گوشه کنارهای دانشگاهی کار خود را آغاز کرد. من، با شریکم «Balaji Sridhar»، خیلی اتفاقی آشنا شدم و از روز بعد باهم شروع به کار کردیم. آن موقع سال ۲۰۱۱ بود، و حالا پس از گذشت سه سال بیش از پیش در حال رشد و پیشرفت هستیم.
شرکت بزرگ فناوری Enplug که محصولش نرمافزارهایی است که اهداف صنعتی دارد و در مراکز خرید، رستورانها، خردهفروشیها و... کاربرد دارد، توسط پنج نفر که همگی باهم غریبه بودیم تأسیس شد. یک هفته پس از آنکه با یکدیگر آشنا شدیم در آپارتمانی کوچک شروع به کار کردیم. دو سال بعد تعداد افراد تیممان به 35 نفر رسید و شرکت خود را از آپارتمانی ساده به ساختمانی مجهز در لسآنجلس تغییر دادیم.
به جای اینکه ماهها وقت خود را صرف آشنایی بیشتر با یکدیگر تلف کنیم، سعی کردیم همراه با شرکایم روند پیدا کردن این مشترکات را از طریق همکاری با یکدیگر تسریع کنیم. در اینجا به پنج مورد اساسی که در انتخاب شریک خود باید در نظر داشته باشید، میپردازیم.
1-تحسین مشترک. این یک مورد بسیار مهم است. بین من و شرکایم یک حس تحسین همیشگی و احترام نسبت به یکدیگر وجود داشت. من همیشه Balaji را برای فارغالتحصیل شدن از دانشکده MIT، داشتن مدرک پزشکی و دکترا و سلیس حرف زدن به پنج زبان دنیا تحسین میکردم. در عوض او هم همین حس را نسبت به تشکیل شرکتهای کوچکی که من در دوران دانشگاه انجام داده بودم داشت. من همچنین همین حس را نسبت به پیشرفتهای تیم Enplug داشتم. همه ما به یکدیگر به برابری نگاه میکردیم و هیچ یک به تایید دیگران نیازی نداشتیم. اگر از اینکه شریک جدید خود را با دیگران سهیم شوید افتخار میکنید، این نشانه خوبی است.
۲- طبقه اجتماعی مشترک. در Enplug، اینکه همه ما کار خود را در آپارتمانی کوچک آغاز کنیم اعتراضی نداشتیم، نشان میداد که طبقه اجتماعی ما با طرز نگاه ما به زندگی و شغل، همسو و کنترل شده بود. من از برخی موسسان شرکتهای تازه تاسیس شده شنیدهام که یکی از شرکا شب تا دیروقت کار میکند و دیگری زودهنگام در خانهاش است و کودکانش را میخواباند. این مساله باعث ایجاد تعارضهای اساسی بین انتظارات آنها میشود. آیا شما و شرکایتان با این قضیه که آخر هفتهها و شبها تا دیروقت کار کنید میتوانید کنار بیایید؟ اگر نه، مساله مهمی نیست، اما نسبت به تعهدات خود روراست باشید.
3-داشتن موقعیت مالی مشابه. هم در Enplug و هم در Nanoly از روز اول تا سالها بعد تصمیم بین من و شرکایم بر آن شد که توافق بر هر حقوقی را مقدم بر هرچیز دیگری بشماریم. ما همگی زیر سایه پسانداز زندگی میکردیم. بسیار مهم بود که بدهی پرداخت نشدهای وجود نداشته باشد تا مجبور نشویم بهخاطرش شغل پاره وقت دیگری داشته باشیم.
آیا کسی که میخواهید با او یک شرکت را تاسیس کنید، حقوق ثابتی از شرکتی دیگر دارد و تنها قصدش ساختن چیزهای جدید است یا اینکه شرایط متفاوتتری دارد و نمیتواند در جایی استخدام شود و هدفش بیش از ساخت چیزهای جدید است و به دنبال راهی برای پرداخت قبضهایش است؟ در هر دو صورت میتوان تصور کرد که شرکتهای موفقی خواهید داشت ولی مسلما راههای متفاوتی را طی خواهید کرد تا به آنجا برسید. اینکه هدف یکسانی برای درآمد حاصل از تشکیلات خود داشته باشید کمک میکند که پایه و اساس شایستهای ایجاد کنید.
4- داشتن مهارتهای مکمل. موسسهای با پنج بنیانگذار بسیار کمیاب است. ما به این علت توانستیم در کنار یکدیگر دوام بیاوریم چون هر یک از ما در ساخت بخش جداگانهای از راهاندازی شرکت متمرکز شده بودیم: طراحی، سختافزار، قسمت مالی، عملیات، نرمافزار. من معتقدم کشمکش زمانی بیشتر جلوه میکند که شرکا وظایف یکسانی را اختیار کنند که این امر باعث میشود بخواهند نظرات یکدیگر را به هم تحمیل کنند.
۵- ارزشهای مشترک. با اینکه ما تخصصهای متفاوتی از یکدیگر داریم ولی ارزشهای یکسانی را با یکدیگر تقسیم میکنیم. این ارزشها شامل احترام گذاشتن به یکدیگر در هر شرایطی، حتی زمانی که تعارض شدیدی وجود دارد و صادقانه رفتار کردن هستند. ما فکر میکنیم که ریسک کردن بهترین راه برای آموختن است. ما ذاتا مثبتنگر هستیم و معتقدیم که برای هر چالشی راه حلی وجود دارد. ما با این امکان که تکنولوژی به وجود آوریم که شرایط را تغییر دهد انگیزه مییابیم. ارزشهای مشترک به این دلیل مهم هستند که چگونگی ساخته شدن بخشهای کسبوکار شما و به نتیجه رسیدنشان را شکل میدهند.
یافتن شریک شایسته، نیازی به علم مخصوصی ندارد. با اینکه من و شرکایم با یکدیگر کمتر از یک هفته بود که آشنا شده بودیم، ولی باهم متعهد شدیم که در هنگام خوشی و ناخوشی در کار جدی باشیم و با یکدیگر همکاری کنیم.
منبع : Forbes.com
ارسال نظر