وابستگیهای سعودی-آمریکایی
نویسنده: Anthony H. Cordesman
مترجم: مریم رضایی
منبع: CSIS
عربستان سعودی سالها است که از نزدیکترین و البته پردردسرترین متحدان آمریکا بوده است. عربستان در کنترل جریان نفت و گاز و اثر آن بر اقتصاد جهانی با آمریکا همراه بوده، اما همزمان کشوری است که فرهنگ آن ارزشهای بسیار متفاوتی با آمریکا دارد. در نتیجه هر یک از روسایجمهور آمریکا از زمان فرانکلین روزولت مجبور بوده چگونگی رویارویی با این متحد متفاوت را بداند.
مقابله با سیگنالهایی درهم
دونالد ترامپ در اولین سفر خارجی خود بهدنبال منافع مشخصی است.
نویسنده: Anthony H. Cordesman
مترجم: مریم رضایی
منبع: CSIS
عربستان سعودی سالها است که از نزدیکترین و البته پردردسرترین متحدان آمریکا بوده است. عربستان در کنترل جریان نفت و گاز و اثر آن بر اقتصاد جهانی با آمریکا همراه بوده، اما همزمان کشوری است که فرهنگ آن ارزشهای بسیار متفاوتی با آمریکا دارد. در نتیجه هر یک از روسایجمهور آمریکا از زمان فرانکلین روزولت مجبور بوده چگونگی رویارویی با این متحد متفاوت را بداند.
مقابله با سیگنالهایی درهم
دونالد ترامپ در اولین سفر خارجی خود بهدنبال منافع مشخصی است. عربستان عملکرد دولت اوباما را که عمدتا بر اختلاف دو کشور حول مسائلی همچون حقوق بشر متمرکز شده بود، در تامین امنیتش ضعیف میدانست. سعودیها به درستی یا به اشتباه، در مورد تعهد اوباما به حضور پرقدرت در خلیج فارس تردید داشتند و میخواستند آمریکا قاطعانه در مورد سوریه تصمیم بگیرد. آنها همچنین در مورد حمایت اوباما از جنگ به رهبری عربستان و امارات در یمن مطمئن نبودند. حالا آنها با پرسشهای زیادی در مورد رئیسجمهور جدید مواجه شدهاند و معتقدند او بیشتر از اوباما بر مسائل امنیتی متمرکز است.
رئیسجمهور جدید آمریکا اما سیگنالهای درهمی به سعودیها فرستاده است. تیلرسون، ماتیس و ژنرال مکمستر همگی شخصیتهایی هستند که سعودیها آنها را میشناسند و به آنها اطمینان دارند.؛ اما قسمتی از تیم مستقر در کاخ سفید اظهاراتی داشته مبنیبر اینکه تلاشهای خارجی آمریکا در مورد امنیت ملی باید کاهش یابد و «خود آمریکا» اولویت است. ترامپ به شدت تاکید داشته که متحدان آمریکا باید بیشتر بار مشارکتهای امنیتی را به دوش بکشند و در این زمینه تلاشهای عربستان را مورد انتقاد قرار داده است. برخی شخصیتهای اطراف ترامپ در شورای امنیت ملی، بیش از آن که ضدتروریسم باشند، ضداسلام هستند و سعودیها هنوز نگران تلاشهای آمریکا در جهت کاهش ارسال سلاح در واکنش به جنگ یمن یا گزارشهای ضدسعودی در حادثه ۱۱ سپتامبر هستند. با اینکه سیاست مهاجرتی ترامپ، عربستان را هدف نگرفته بود، اما بسیاری از سعودیها و دیگر کشورهای عربی از سیاستهای ضدعربی و ضداسلامی دولت جدید آمریکا هراس دارند.
همه اینها به تعامل شخصی دونالد ترامپ با اعضای ارشد خانواده سلطنتی و دیگر رهبران سعودی بستگی دارد و اینکه چقدر نسبت به تعهدات آمریکا به عربستان تضمین دهد. همچنین به این بستگی دارد که ترامپ بتواند سعودیها را قانع کند همانطور که هستند با آنها روبهرو خواهد شد و بهدنبال ایجاد تغییرات و اعمال رویکردهای شخصی خود نسبت به اسلام نخواهد بود. به هر حال، موفقیت این دیدار به تمایل عربستان برای پاسخ دادن به درخواستهای آمریکا مبنی بر مدرنسازی و تقویت نیروهای نظامی، حمایت از روند صلح عرب-اسراییل، محدود کردن حمایت از جنبشهای تکفیری تندرو و همکاری با آمریکا در دیگر حوزههای امنیت منطقهای نیز بستگی خواهد داشت. آمریکا لیست درخواستهای خودش را دارد و میخواهد از آن مطمئن شود و حالا عربستان بیشتر از مصر و عراق در امنیت محلی و داخلی اهمیت یافته است.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که آمریکا باید مراقب دلسردی دانشجویان و تاجران سعودی که به کشور آنها رفتوآمد میکنند باشد. این دانشجویان و تاجران مدتها فاکتوری کلیدی در حفظ روابط آمریکا بهرغم اختلافاتشان بودهاند. آمارهای اخیر نشان داده سالانه ۶۰ هزار دانشجوی عربستانی در آمریکا تحصیل میکنند. سفر تاجران، دانشمندان و مقامات سعودی نیز به تقویت روابط دو کشور کمک کرده است. البته اینها در شکلدهی و حفظ پیشرفت عربستان به سوی اصلاحات نیز تاثیر داشتهاند؛ بنابراین هر گونه سیاستی که اسلامهراسی را مقدم بر کنترل مناسب ورود به خاک آمریکا کند، میتواند به افزایش تروریسم و افراطگرایی کمک کند.
وابستگی نفتی
رئیسجمهور آمریکا به یک جلسه توجیهی در مورد وابستگی آمریکا به کمک عربستان در تضمین جریان ثابت صادرات نفت و گاز نیاز دارد. واردات مستقیم انرژی به بخش اندکی از کل واردات آمریکا تبدیل شده و اکنون شاید کمتر از ۵ درصد آن را تشکیل دهد. در سال ۱۹۹۰ واردات نفت آمریکا از خلیج فارس ۵/ ۲۴ درصد کل واردات آمریکا را تشکیل میداد، اما تا سال ۲۰۱۳ به ۲۰ درصد کاهش یافت و در سال ۲۰۱۵ تنها ۱۶ درصد بود. اما قرار نیست این روند کاهشی ادامه یابد. آنچه در وابستگی استراتژیک آمریکا بر جریان ثابت نفت خلیج فارس مهم است این است که حجم و هزینه واردات مستقیم انرژی به آمریکا تنها یک فاکتور در سنجش این وابستگی است. سطح وابستگی غیرمستقیم به واردات انرژی به همان اندازه اهمیت دارد. چند فاکتور کلیدی در این میان دخیل هستند. اول اینکه آمریکا در صورت وقوع هر گونه اختلالی در عرضه جهانی انرژی در نتیجه درگیریهای منطقهای، همان قیمت جهانی را پرداخت خواهد کرد.
آمریکا مثل سایر کشورها دیگر در برابر اثرات اقتصادی بحران نفتی ایمن نیست. هزینه خالصی که این موضوع برای اقتصاد آمریکا دارد، توسط بازارهای بینالمللی و تقاضای داخلی مشخص خواهد شد. همانطور که افزایش ناگهانی قیمت در گذشته نشان داده، این اتفاق اثر قابلتوجهی بر اقتصاد آمریکا خواهد داشت. دوم، صادرات کشورهای خلیج فارس برای سلامت و ثبات اقتصاد جهانی که آمریکا هم بخشی از آن است حیاتی است. تقاضای جهانی برای نفت خلیج فارس همچنان بالا است. به خصوص واردکنندگان بزرگ آسیایی نسبت به جریان صادرات خلیج فارس حساس هستند و جایگزین مهمی برای آن وجود ندارد. سوم، وابستگی آمریکا به سلامت اقتصاد جهان هر روز افزایش مییابد و چهارم اینکه تنها جایگزینهای آمریکا برای تامین نیروی نظامی و تسلیحات، روسیه و در نهایت چین هستند. بریتانیا و فرانسه هنوز در منطقه خلیج فارس نقش نظامی دارند، اما قابلیتهای آنها به دلیل کاهش بودجه نظامی بسیار کاهش یافته است.
اگر آمریکا شراکت استراتژیک خود را با کشورهایی همچون عربستان حفظ نکند، بریتانیا و فرانسه نمیتوانند جانشینان مناسبی باشند. روسیه هم که کاملا به صادرات نفت و گاز خود وابسته است، مشخص نیست بهدنبال گرفتن جای آمریکا بهعنوان شریک استراتژیک کشورهای عربی باشد. کاهش تعداد نیروهای نظامی آمریکا یا از دست رفتن شرکای استراتژیکی همچون عربستان اثرات دیگری هم دارد. ماهیت واقعی نفوذ آمریکا در اقیانوس آرام تا حد زیادی ضربه میخورد و تسلط چین بر دیگر اقتصادهای بزرگ آسیا مثل ژاپن و کره جنوبی تا حد زیادی افزایش مییابد و امکان بروز تنش بین چین و هند اثر قابل توجهی بر موازنه قدرت در جنوب آسیا و اقیانوس هند خواهد داشت.
ارسال نظر