«دنیای اقتصاد»، غنیمت روزهای زندان
عمادالدین باقی نخستین تجربه آشنایی جدی با روزنامه «دنیای اقتصاد» برای من از دوره زندان شروع شد. پیشتر از آن روزنامه «دنیای اقتصاد» را به حکم لزوم مطلع بودن از فضای مطبوعاتی کشور میدیدم و بهصورت نامنظم تورق میکردم و البته در تعقیب خبرهای اقتصادیاش هم نبودم و بیشتر برای اطلاع اجمالی از کم و کیف روزنامهها در فضای مطبوعاتی ایران تورق میکردم چون دغدغههای من از نوع دیگری بود و آن را در «دنیای اقتصاد» نمییافتم. خبرهای کوتاه و اندک سیاسی آن را هم در جاهای دیگر به تفصیل میتوانستم ببینم؛ بنابراین دیگر نیاز چندانی به توقف زیاد روی آن نمیدیدم و ابدا تصور نمیکردم همین خصوصیت روزنامه «دنیای اقتصاد» میتواند در شرایطی دیگر برای امثال من چقدر مغتنم و ارزشمند باشد.
عمادالدین باقی نخستین تجربه آشنایی جدی با روزنامه «دنیای اقتصاد» برای من از دوره زندان شروع شد. پیشتر از آن روزنامه «دنیای اقتصاد» را به حکم لزوم مطلع بودن از فضای مطبوعاتی کشور میدیدم و بهصورت نامنظم تورق میکردم و البته در تعقیب خبرهای اقتصادیاش هم نبودم و بیشتر برای اطلاع اجمالی از کم و کیف روزنامهها در فضای مطبوعاتی ایران تورق میکردم چون دغدغههای من از نوع دیگری بود و آن را در «دنیای اقتصاد» نمییافتم. خبرهای کوتاه و اندک سیاسی آن را هم در جاهای دیگر به تفصیل میتوانستم ببینم؛ بنابراین دیگر نیاز چندانی به توقف زیاد روی آن نمیدیدم و ابدا تصور نمیکردم همین خصوصیت روزنامه «دنیای اقتصاد» میتواند در شرایطی دیگر برای امثال من چقدر مغتنم و ارزشمند باشد.
دوره حبس در سلول انفرادی دورهای است که معمولا به خبر و نشریه و کاغذ و کتاب دسترسی وجود ندارد(دست کم برای ما چنین بود) و معلوم است اگر برای خیلی از افراد چنین محرومیتهایی عادی بود، اما برای کسی که از نوجوانی پیشهاش خواندن و نوشتن بوده فقط میتواند با محرومیت از غذا مقایسه شود. اما پس از یک دوره سپری کردن سلول انفرادی که اجازه دسترسی به نشریات داده میشد «دنیای اقتصاد» و آسیا مجاز بود چون حساسیت سیاسی روی آنها وجود نداشت و برای اینکه بهخاطر مجاز بودن برخی نشریات خاص و بداخلاق، متهم به نقض بیطرفی نشوند، اینها را هم کنارش میگذاشتند.
تازه آنجا بود که متوجه شدم در شرایطی که بعضی روزنامههای تندرو که در آن شرایط مثل سوهان روح عمل میکنند روزنامههایی مانند «دنیای اقتصاد» که بیرون زندان به آنها اهمیت نمیدادیم چقدر ارزش دارند و حتی ورق زدن شان یک عامل روحیه بخش است چه رسد به خواندن خبرهایش. تازه فهمیدم چقدر ضروری است برخی از روزنامهها اصولا همین کارکرد را داشته باشند که بتوانند برای چنین شرایطی مجاز شوند.
حالا برخلاف گذشته تمام خبرهایش را میخوردم نه اینکه میخواندم. خبرهای اقتصادیاش هم خواندنی بود و باعث میشد بفهمیم اساسا ریشه بسیاری از رخدادهای سیاسی یا نتیجه آنها کاملا اقتصادی است. حالا یک روزنامه اقتصادی هم معنای تازهای برایم پیدا میکرد. حتی خبرهای سیاسی که بهصورت یک ستون خبرهای کوتاه و در کل روزنامه درصد ناچیزی را تشکیل میداد، خلاصه مهمترین خبرهای سیاسی بود که در آن زمان دسترسی به آنها میسر نبود. گاهی احساس میکردم انگار نویسنده این ستون طوری نوشته که افرادی که در شرایط ما قرار دارند (چون آدمهایی هستند که در زندان هم بهسر نمیبرند، اما از نظر پیگیری کردن خبرهای سیاسی شبیه زندانیها عمل میکنند.) بتوانند حداکثر استفاده را ببرند؛ بنابراین این ستون خیلی خواندنی بود. شبیه آزمایشگاههای علوم انسانی که بهطور مصنوعی متغیرهایی را کنترل یا حذف میکنند تا تاثیر متغیرهای دیگر را بسنجند. حالا انگار از دسترسی به خبرها و نظرهای سیاسی محروم شدهایم تا خبرهای اقتصادی و بینالملل را عمیقتر مورد توجه قرار دهیم، حتی عمیقتر از دورهای که خود سردبیری روزنامهای را داشتم یا درباره مسائل اجتماعی قلم میزدم. این بار «دنیای اقتصاد» اهمیت دیگری برای کسی پیدا میکرد که دورهای از عمر خود را روزنامه نگاری کرده بود.
دموکراسی بدون جامعه مدنی ناپایدار است و در جامعه توده وار، دموکراسی فقط پلکان و فرصت برای قدرت یابی نیروهای غیردموکراتیک است. میتوان گفت بدون فربه شدن بخش خصوصی، تحقق جامعه مدنی قدرتمند ناممکن است و وجود روزنامه بخش خصوصی بهویژه روزنامه اقتصادی، یکی از گامهای مؤثر و ضروری برای فربه ساختن بخش خصوصی است. جامعه مدنی و دموکراسی را فقط نیروهای سیاسی و احزاب نمیسازند؛ بلکه چنین نهادهایی گاه کارآمدتر از آنها هستند.
در دوره محرومیت از دسترسی به اطلاعات؛ خبرها و مصاحبهها و گاه تحلیلهای اقتصادی «دنیای اقتصاد» در نقد شرایط دوره دولتهای نهم و دهم به نظر من همپای سایر بخشهای رسانهای و سیاسی جامعه نقش انکارناپذیری در آگاهی بخشی از اقدامات و تصمیمات غیر کارشناسی و پرهزینه و خطرساز اقتصادی آن دوره داشت که تبعا در اصلاح روند و سیاستگذاریها کارساز میافتاد.
برخورداری از چنین جایگاهی (اثرگذاری رسانه ای) مسوولیتی را متوجه «دنیای اقتصاد» میکند. در جامعهای چون ایران، اولین مسوولیت روزنامه، تدبیر بقا است. برخلاف دیدگاههای رادیکالی که معقدند روزنامه باید حقیقت را بنویسد ولو اینکه توقیف شود وگرنه روزی نامه است و... به گمان من این سخن حاکی از مواجهه آرمانی؛ بلکه وهم آلود و غیرواقعبینانه و غیراثرگذار است و یک روزنامه باید در شرایط خاص جامعه ما اول به بقا بیندیشد (با مسلم داشتن این پیشفرض که بقا به هر قیمتی نامطلوب است و بقا بدون تملق و سرسپردگی هم ممکن است.) مسوولیت بعدی، استفاده از همه ظرفیتهای ممکن و قانونی برای توسعه آگاهی بخشی است و سوم اینکه روزنامه ذاتا پدیدهای مستقل از قدرت، متعلق به جامعه مدنی و بخش روشنفکری بوده و در نتیجه فلسفه وجودیاش با منتقد بودن تعریف میشود.
روزنامه «دنیای اقتصاد» در ماههای اخیر فقط «دنیای اقتصاد» نیست بلکه دنیای سیاست بینالملل هم شده است و اطلاعات و تحلیلهای روزآمد و خواندنی دارد که کنار دادههای اقتصادی ضروری بود.
دنیایتان وسیعتر، پر رونقتر و انسانمدارتر باد
دوره حبس در سلول انفرادی دورهای است که معمولا به خبر و نشریه و کاغذ و کتاب دسترسی وجود ندارد(دست کم برای ما چنین بود) و معلوم است اگر برای خیلی از افراد چنین محرومیتهایی عادی بود، اما برای کسی که از نوجوانی پیشهاش خواندن و نوشتن بوده فقط میتواند با محرومیت از غذا مقایسه شود. اما پس از یک دوره سپری کردن سلول انفرادی که اجازه دسترسی به نشریات داده میشد «دنیای اقتصاد» و آسیا مجاز بود چون حساسیت سیاسی روی آنها وجود نداشت و برای اینکه بهخاطر مجاز بودن برخی نشریات خاص و بداخلاق، متهم به نقض بیطرفی نشوند، اینها را هم کنارش میگذاشتند.
تازه آنجا بود که متوجه شدم در شرایطی که بعضی روزنامههای تندرو که در آن شرایط مثل سوهان روح عمل میکنند روزنامههایی مانند «دنیای اقتصاد» که بیرون زندان به آنها اهمیت نمیدادیم چقدر ارزش دارند و حتی ورق زدن شان یک عامل روحیه بخش است چه رسد به خواندن خبرهایش. تازه فهمیدم چقدر ضروری است برخی از روزنامهها اصولا همین کارکرد را داشته باشند که بتوانند برای چنین شرایطی مجاز شوند.
حالا برخلاف گذشته تمام خبرهایش را میخوردم نه اینکه میخواندم. خبرهای اقتصادیاش هم خواندنی بود و باعث میشد بفهمیم اساسا ریشه بسیاری از رخدادهای سیاسی یا نتیجه آنها کاملا اقتصادی است. حالا یک روزنامه اقتصادی هم معنای تازهای برایم پیدا میکرد. حتی خبرهای سیاسی که بهصورت یک ستون خبرهای کوتاه و در کل روزنامه درصد ناچیزی را تشکیل میداد، خلاصه مهمترین خبرهای سیاسی بود که در آن زمان دسترسی به آنها میسر نبود. گاهی احساس میکردم انگار نویسنده این ستون طوری نوشته که افرادی که در شرایط ما قرار دارند (چون آدمهایی هستند که در زندان هم بهسر نمیبرند، اما از نظر پیگیری کردن خبرهای سیاسی شبیه زندانیها عمل میکنند.) بتوانند حداکثر استفاده را ببرند؛ بنابراین این ستون خیلی خواندنی بود. شبیه آزمایشگاههای علوم انسانی که بهطور مصنوعی متغیرهایی را کنترل یا حذف میکنند تا تاثیر متغیرهای دیگر را بسنجند. حالا انگار از دسترسی به خبرها و نظرهای سیاسی محروم شدهایم تا خبرهای اقتصادی و بینالملل را عمیقتر مورد توجه قرار دهیم، حتی عمیقتر از دورهای که خود سردبیری روزنامهای را داشتم یا درباره مسائل اجتماعی قلم میزدم. این بار «دنیای اقتصاد» اهمیت دیگری برای کسی پیدا میکرد که دورهای از عمر خود را روزنامه نگاری کرده بود.
دموکراسی بدون جامعه مدنی ناپایدار است و در جامعه توده وار، دموکراسی فقط پلکان و فرصت برای قدرت یابی نیروهای غیردموکراتیک است. میتوان گفت بدون فربه شدن بخش خصوصی، تحقق جامعه مدنی قدرتمند ناممکن است و وجود روزنامه بخش خصوصی بهویژه روزنامه اقتصادی، یکی از گامهای مؤثر و ضروری برای فربه ساختن بخش خصوصی است. جامعه مدنی و دموکراسی را فقط نیروهای سیاسی و احزاب نمیسازند؛ بلکه چنین نهادهایی گاه کارآمدتر از آنها هستند.
در دوره محرومیت از دسترسی به اطلاعات؛ خبرها و مصاحبهها و گاه تحلیلهای اقتصادی «دنیای اقتصاد» در نقد شرایط دوره دولتهای نهم و دهم به نظر من همپای سایر بخشهای رسانهای و سیاسی جامعه نقش انکارناپذیری در آگاهی بخشی از اقدامات و تصمیمات غیر کارشناسی و پرهزینه و خطرساز اقتصادی آن دوره داشت که تبعا در اصلاح روند و سیاستگذاریها کارساز میافتاد.
برخورداری از چنین جایگاهی (اثرگذاری رسانه ای) مسوولیتی را متوجه «دنیای اقتصاد» میکند. در جامعهای چون ایران، اولین مسوولیت روزنامه، تدبیر بقا است. برخلاف دیدگاههای رادیکالی که معقدند روزنامه باید حقیقت را بنویسد ولو اینکه توقیف شود وگرنه روزی نامه است و... به گمان من این سخن حاکی از مواجهه آرمانی؛ بلکه وهم آلود و غیرواقعبینانه و غیراثرگذار است و یک روزنامه باید در شرایط خاص جامعه ما اول به بقا بیندیشد (با مسلم داشتن این پیشفرض که بقا به هر قیمتی نامطلوب است و بقا بدون تملق و سرسپردگی هم ممکن است.) مسوولیت بعدی، استفاده از همه ظرفیتهای ممکن و قانونی برای توسعه آگاهی بخشی است و سوم اینکه روزنامه ذاتا پدیدهای مستقل از قدرت، متعلق به جامعه مدنی و بخش روشنفکری بوده و در نتیجه فلسفه وجودیاش با منتقد بودن تعریف میشود.
روزنامه «دنیای اقتصاد» در ماههای اخیر فقط «دنیای اقتصاد» نیست بلکه دنیای سیاست بینالملل هم شده است و اطلاعات و تحلیلهای روزآمد و خواندنی دارد که کنار دادههای اقتصادی ضروری بود.
دنیایتان وسیعتر، پر رونقتر و انسانمدارتر باد
ارسال نظر