گفتوگو با امین منتظری به بهانه برپایی نمایشگاه «ماجرا۲»
در عصر حاضر مرزی وجود ندارد
منیر طهانی
گالری دستان در روزهای گذشته میزبان آثاری از امین منتظری بود با عنوان«ماجرا۲». هنرمند جوانی که آثارش مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و تمامی آثارش در این نمایشگاه به فروش رسید. آثاری که با الهام از داستانها و اسطورهها و. . . شکل گرفته و روایاتی واقعی و خیالی را با دنیای خویش تلفیق کرده است. این هنرمند تاکنون دو نمایشگاه انفرادی برگزار کرده و در بیش از ۱۰نمایشگاه گروهی در داخل و خارج از کشور حضور داشته است که آرت دبی۲۰۱۵ درامارات متحده عربی، نمایشگاه بینالمللی تخصصی طراحی DDessin)) پاریس، چهارمین دوسالانه نقاشی دامون فر و.
گالری دستان در روزهای گذشته میزبان آثاری از امین منتظری بود با عنوان«ماجرا۲». هنرمند جوانی که آثارش مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و تمامی آثارش در این نمایشگاه به فروش رسید. آثاری که با الهام از داستانها و اسطورهها و. . . شکل گرفته و روایاتی واقعی و خیالی را با دنیای خویش تلفیق کرده است. این هنرمند تاکنون دو نمایشگاه انفرادی برگزار کرده و در بیش از ۱۰نمایشگاه گروهی در داخل و خارج از کشور حضور داشته است که آرت دبی۲۰۱۵ درامارات متحده عربی، نمایشگاه بینالمللی تخصصی طراحی DDessin)) پاریس، چهارمین دوسالانه نقاشی دامون فر و.
منیر طهانی
گالری دستان در روزهای گذشته میزبان آثاری از امین منتظری بود با عنوان«ماجرا۲». هنرمند جوانی که آثارش مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و تمامی آثارش در این نمایشگاه به فروش رسید. آثاری که با الهام از داستانها و اسطورهها و... شکل گرفته و روایاتی واقعی و خیالی را با دنیای خویش تلفیق کرده است. این هنرمند تاکنون دو نمایشگاه انفرادی برگزار کرده و در بیش از ۱۰نمایشگاه گروهی در داخل و خارج از کشور حضور داشته است که آرت دبی۲۰۱۵ درامارات متحده عربی، نمایشگاه بینالمللی تخصصی طراحی DDessin)) پاریس، چهارمین دوسالانه نقاشی دامون فر و... از آن دستهاند. آنچه میخوانید گفتوگویی کوتاه است با این هنرمند که میخوانید.
اسم نمایشگاهتان را «ماجرا ۲» گذاشتید، در حالی که اسم نمایشگاه قبلی شما هم ماجرا بود. آیا آثار این دو نمایشگاه بههم مربوط هستند؟
بله صد درصد مربوط هستند. این کارها ادامه نمایشگاه قبل است و مثل اپیزودهای یک فیلم قرار است ادامه پیدا کند و قسمت سوم هم شکل بگیرد.
کمی درباره نمایشگاه اول و دوم خود و یا حتی نمایشگاه آیندهتان بگویید؟
نمایشگاه اول صرفا یک شروع بود و نمایشگاه دوم انگارقسمت اصلی داستان است و یکسری اتفاقات اصلی روایت میشود که کیفیت آن نسبت به نمایشگاه اول بهتر است و نمایشگاه سوم که در آینده برگزار میشود قسمت پایانبندی آنهاست. در کل نمایشگاه اول در مورد قرابت بعضی از داستانها بود با واقعیت. این نمایشگاه هم همینطور است. منتها وجه تکرار در این کارها بیشتر خودش را نشان میدهد.
در صحبتهایتان تاکید زیادی داشتید روی کلمه « تکرار». درباره نقش پررنگ این کلمه توضیح بدهید.
تکرار از نظر وقایع تاریخی و اتفاقات مشابه آن،که در گذشته به وجود آمده اما هیچ درسی از تجربه آن گرفته نشده و باز هم تکرار شده است. اتفاقاتی که از نظر نوع تجربه و باطن قضیه هیچ فرقی با اتفاقات گذشته ندارد و تفاوت آن تنها در شکل و فرم آن است که با شکل جدید تکرار میشود. بهطور مثال با اینکه انسانها میدانند که جنگ تخریبکننده است و باعث از بین رفتن بسیاری از دستاوردها و سرمایهها میشود، اما بارها در طول تاریخ تکرار شده است و در هر زمانی ماهیت جنگ در باطن آن نابودی است. ولی از نظر فرم و شکل و کیفیت آن در طول تاریخ تغییراتی داشته است. مثل جنگ با وسایلی همچون شمشیر و نیزه و یا با توپ و تفنگ. اتفاقا هر چه در این تکرارها شکل و ظاهر آن پیشرفت میکند و بهروزتر میشود از نظر باطن آن بیهودهتر به نظر میرسد، تا جایی که به یک شوخی نزدیک میشود. اگر هم دستاوردی داشته باشد محدود به یک زمان معین میشود و در طول زمان فراموش خواهد شد.
علت اینکه به سراغ این گونه داستانها و روایتها رفتید چیست و چطور آنها را انتخاب میکنید؟
من خیلی به سراغ داستانها میروم تا بتوانم قرابت آنها را با واقعیت و شاید همان تکرار پیدا کنم. وقتی داستان دلخواهم را پیدا میکنم آن را تغییر میدهم و تغییر بر این اساس شکل میگیرد که وجه تکرار را در نظر میگیرم و اینکه اتفاقهای داستان وقتی به روز شوند چه تغییراتی میکند و چه چیزهایی در درونش عوض میشود.
تا حالا از داستانهای ایرانی هم استفاده کردید؟
بله از داستان سیاوش استفاده کردم که در آن بیشتر وجه روایتگری وجود داشت. روایتگری از این جهت که یک حالتی از پردهخوانی مدرن را مجسم میکرد.
چرا داستانهای خارجی بیشتر توانستند شما را جذب کنند؟
در داستانهای ایرانی چیزهایی را که میخواستم پیدا نکردم. به نظرم داستانهای خارجی که پیدا کردم کلیتر و جامعتر بودهاند و در هر نقطهای از دنیا میشود این داستانها را جستوجو کرد. بهطور مثال سیاوش در داستانها وجه روایتگری دارد و مثل شاهنامهخوانی است. از این جهت با این جور کارها فعلا فاصله گرفتم چون نمیخواستم کارم پردهخوانی صرف باشد یا فقط روایتگری شود و نمیتوانستم آن حرفهایی را که میخواستم بزنم. وگرنه اینکه داستان ایرانی باشد یا خارجی و یا شرقی و غربی برای من مطرح نیست، چون من یک کلیت را در نظر میگیرم و هر چیزی که در این کلیت به کار من بیاید و حرفی برای گفتن داشته باشد.
چقدر مطالعه میکنید قبل از اینکه این آثار خلق شوند؟
در مورد داستانها یک مطالعه کلی میکنم از این نظر که اسامی و تاریخ اشتباه نباشد و همچنین روایت کلی داستان درست باشد. به خاطر اینکه من کاری به جزئیات ندارم و کلیت داستان به کار من میآید، به دلیل آن که قرار است تغییر پیدا کند. مثلا توصیفات و جملاتی که بین شخصیتهای داستان رد و بدل میشود به کار من کمکی نمیکند. من به دنبال مفهوم هستم.
کارهای شما بر اساس روایت خلق شده، به همین دلیل مرز بین تصویرسازی و نقاشی را در کارهایتان چطور ارزیابی میکنید؟
در عصر حاضر از نظر من به طور کلی مرزی وجود ندارد ولی در مورد اینکه کارها تصویرسازی هست یا نه، به نظر من اینطور نیست به دلیل اینکه تصویرسازی بر اساس یک متن انجام میشود ولی من متن را بعد از کار مینویسم. در واقع یک ایده کلی وجود داردکه بر اساس آن کار میشود و تغییرات بسیاری در آن ایجاد و از آن نتیجه هم گرفته میشود در صورتی که در تصویرسازی تصویر برای یک متن کشیده میشود.
آیا این کارهایی که انجام میدهید با احوالات درونی خودتان هم در ارتباط است؟
بله، هم از نظر فرم تکنیکی و هم از نظر روایتی به من نزدیک است. من به تاریخ خیلی علاقه دارم و به اینکه بتوانم از آنها نتیجهای بگیرم و همچنین از نظر فرمی هم برای من ترکیبی از چیزهایی است که با آنها برخورد داشتم مثل نقاشیهای بیزانسی یا حتی مینیاتور خودمان و آن ظرافتی که دارد و کاربرد خطی که درونش وجود دارد. البته شلوغیهایی در کارم دیده میشود که همان تکرار را یادآوری میکند ولی اکثر اوقات به خاطر تحولات درونی خودم و همچنین رسیدن به یک دستخط جدید است.
کدام یک از این روایتها را بیشتر دوست دارید یا ارتباط برقرار کردید؟
همه آنها را دوست دارم. من برای همه آنها وقت میگذارم و فکر میکنم. مثلا برای یکی از کارهایم به نام «فاوست» فقط یک ماه اتود میزدم و همچنین برایش مینوشتم تا ببینم چه کار میخواهم انجام دهم یا برای «جنگ کارناوال» صفحات زیادی را نوشته و اتود زده ام. من نهایت سعی ام را میکنم که کاری را که شروع کرده ام، به بهترین صورت تمام کنم و این حس را همیشه دارم که کار بیهوده انجام ندهم.
گالری دستان در روزهای گذشته میزبان آثاری از امین منتظری بود با عنوان«ماجرا۲». هنرمند جوانی که آثارش مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و تمامی آثارش در این نمایشگاه به فروش رسید. آثاری که با الهام از داستانها و اسطورهها و... شکل گرفته و روایاتی واقعی و خیالی را با دنیای خویش تلفیق کرده است. این هنرمند تاکنون دو نمایشگاه انفرادی برگزار کرده و در بیش از ۱۰نمایشگاه گروهی در داخل و خارج از کشور حضور داشته است که آرت دبی۲۰۱۵ درامارات متحده عربی، نمایشگاه بینالمللی تخصصی طراحی DDessin)) پاریس، چهارمین دوسالانه نقاشی دامون فر و... از آن دستهاند. آنچه میخوانید گفتوگویی کوتاه است با این هنرمند که میخوانید.
اسم نمایشگاهتان را «ماجرا ۲» گذاشتید، در حالی که اسم نمایشگاه قبلی شما هم ماجرا بود. آیا آثار این دو نمایشگاه بههم مربوط هستند؟
بله صد درصد مربوط هستند. این کارها ادامه نمایشگاه قبل است و مثل اپیزودهای یک فیلم قرار است ادامه پیدا کند و قسمت سوم هم شکل بگیرد.
کمی درباره نمایشگاه اول و دوم خود و یا حتی نمایشگاه آیندهتان بگویید؟
نمایشگاه اول صرفا یک شروع بود و نمایشگاه دوم انگارقسمت اصلی داستان است و یکسری اتفاقات اصلی روایت میشود که کیفیت آن نسبت به نمایشگاه اول بهتر است و نمایشگاه سوم که در آینده برگزار میشود قسمت پایانبندی آنهاست. در کل نمایشگاه اول در مورد قرابت بعضی از داستانها بود با واقعیت. این نمایشگاه هم همینطور است. منتها وجه تکرار در این کارها بیشتر خودش را نشان میدهد.
در صحبتهایتان تاکید زیادی داشتید روی کلمه « تکرار». درباره نقش پررنگ این کلمه توضیح بدهید.
تکرار از نظر وقایع تاریخی و اتفاقات مشابه آن،که در گذشته به وجود آمده اما هیچ درسی از تجربه آن گرفته نشده و باز هم تکرار شده است. اتفاقاتی که از نظر نوع تجربه و باطن قضیه هیچ فرقی با اتفاقات گذشته ندارد و تفاوت آن تنها در شکل و فرم آن است که با شکل جدید تکرار میشود. بهطور مثال با اینکه انسانها میدانند که جنگ تخریبکننده است و باعث از بین رفتن بسیاری از دستاوردها و سرمایهها میشود، اما بارها در طول تاریخ تکرار شده است و در هر زمانی ماهیت جنگ در باطن آن نابودی است. ولی از نظر فرم و شکل و کیفیت آن در طول تاریخ تغییراتی داشته است. مثل جنگ با وسایلی همچون شمشیر و نیزه و یا با توپ و تفنگ. اتفاقا هر چه در این تکرارها شکل و ظاهر آن پیشرفت میکند و بهروزتر میشود از نظر باطن آن بیهودهتر به نظر میرسد، تا جایی که به یک شوخی نزدیک میشود. اگر هم دستاوردی داشته باشد محدود به یک زمان معین میشود و در طول زمان فراموش خواهد شد.
علت اینکه به سراغ این گونه داستانها و روایتها رفتید چیست و چطور آنها را انتخاب میکنید؟
من خیلی به سراغ داستانها میروم تا بتوانم قرابت آنها را با واقعیت و شاید همان تکرار پیدا کنم. وقتی داستان دلخواهم را پیدا میکنم آن را تغییر میدهم و تغییر بر این اساس شکل میگیرد که وجه تکرار را در نظر میگیرم و اینکه اتفاقهای داستان وقتی به روز شوند چه تغییراتی میکند و چه چیزهایی در درونش عوض میشود.
تا حالا از داستانهای ایرانی هم استفاده کردید؟
بله از داستان سیاوش استفاده کردم که در آن بیشتر وجه روایتگری وجود داشت. روایتگری از این جهت که یک حالتی از پردهخوانی مدرن را مجسم میکرد.
چرا داستانهای خارجی بیشتر توانستند شما را جذب کنند؟
در داستانهای ایرانی چیزهایی را که میخواستم پیدا نکردم. به نظرم داستانهای خارجی که پیدا کردم کلیتر و جامعتر بودهاند و در هر نقطهای از دنیا میشود این داستانها را جستوجو کرد. بهطور مثال سیاوش در داستانها وجه روایتگری دارد و مثل شاهنامهخوانی است. از این جهت با این جور کارها فعلا فاصله گرفتم چون نمیخواستم کارم پردهخوانی صرف باشد یا فقط روایتگری شود و نمیتوانستم آن حرفهایی را که میخواستم بزنم. وگرنه اینکه داستان ایرانی باشد یا خارجی و یا شرقی و غربی برای من مطرح نیست، چون من یک کلیت را در نظر میگیرم و هر چیزی که در این کلیت به کار من بیاید و حرفی برای گفتن داشته باشد.
چقدر مطالعه میکنید قبل از اینکه این آثار خلق شوند؟
در مورد داستانها یک مطالعه کلی میکنم از این نظر که اسامی و تاریخ اشتباه نباشد و همچنین روایت کلی داستان درست باشد. به خاطر اینکه من کاری به جزئیات ندارم و کلیت داستان به کار من میآید، به دلیل آن که قرار است تغییر پیدا کند. مثلا توصیفات و جملاتی که بین شخصیتهای داستان رد و بدل میشود به کار من کمکی نمیکند. من به دنبال مفهوم هستم.
کارهای شما بر اساس روایت خلق شده، به همین دلیل مرز بین تصویرسازی و نقاشی را در کارهایتان چطور ارزیابی میکنید؟
در عصر حاضر از نظر من به طور کلی مرزی وجود ندارد ولی در مورد اینکه کارها تصویرسازی هست یا نه، به نظر من اینطور نیست به دلیل اینکه تصویرسازی بر اساس یک متن انجام میشود ولی من متن را بعد از کار مینویسم. در واقع یک ایده کلی وجود داردکه بر اساس آن کار میشود و تغییرات بسیاری در آن ایجاد و از آن نتیجه هم گرفته میشود در صورتی که در تصویرسازی تصویر برای یک متن کشیده میشود.
آیا این کارهایی که انجام میدهید با احوالات درونی خودتان هم در ارتباط است؟
بله، هم از نظر فرم تکنیکی و هم از نظر روایتی به من نزدیک است. من به تاریخ خیلی علاقه دارم و به اینکه بتوانم از آنها نتیجهای بگیرم و همچنین از نظر فرمی هم برای من ترکیبی از چیزهایی است که با آنها برخورد داشتم مثل نقاشیهای بیزانسی یا حتی مینیاتور خودمان و آن ظرافتی که دارد و کاربرد خطی که درونش وجود دارد. البته شلوغیهایی در کارم دیده میشود که همان تکرار را یادآوری میکند ولی اکثر اوقات به خاطر تحولات درونی خودم و همچنین رسیدن به یک دستخط جدید است.
کدام یک از این روایتها را بیشتر دوست دارید یا ارتباط برقرار کردید؟
همه آنها را دوست دارم. من برای همه آنها وقت میگذارم و فکر میکنم. مثلا برای یکی از کارهایم به نام «فاوست» فقط یک ماه اتود میزدم و همچنین برایش مینوشتم تا ببینم چه کار میخواهم انجام دهم یا برای «جنگ کارناوال» صفحات زیادی را نوشته و اتود زده ام. من نهایت سعی ام را میکنم که کاری را که شروع کرده ام، به بهترین صورت تمام کنم و این حس را همیشه دارم که کار بیهوده انجام ندهم.
ارسال نظر