اولین نقد اقتصادی در اکون‌آباد
پوریا عالمی به اینجا رسیدیم که اکون‌آبادی‌ها همین‌طوری که یلخی یلخی از آقای قرمزیان خوش‌شان آمده بود، همین‌طور هم یک‌مرتبه از او بدشان آمد... و حالا ادامه ماجرا:
اکون‌آبادی‌ها مثل همیشه، مثل قدیم، نشسته بودند توی میدان و داشتند هیچ کاری نمی‌کردند.
کلم‌محور گفت: حالا چی کار کنیم؟
اکون‌آبادی‌ها گفتند: حالا چی کار کنیم؟
کلم‌محور گفت: حالا مثل قدیم باید بنشینیم اینجا، گردو بازی کنیم.
اکون‌آبادی‌ها شروع کردند گردوبازی.
کاهومحور گفت: همه‌اش تقصیر توئه.
اکون‌آبادی‌ها دست از گردوبازی برداشتند و نگاه کردند ببینند تقصیر کیست.
کاهومحور گفت: همه‌اش تقصیر توئه.
اکون‌آبادی‌ها هاج و واج مانده بودند. گفتند: آخه چی؟ چی تقصیر کی‌یه؟
کاهومحور گفت: همین که هستیم تقصیر کلم‌محوره.
اکون‌آبادی‌ها کله‌شان را چرخاندند سمت کلم‌محور. کلم‌محور گفت: چی؟ چی تقصیر منه؟
کاهومحور گفت: همین.
اکون‌آبادی‌ها گفتند: کدوم؟
کاهومحور گفت: همین بطالت ما. بیکاری ما. اگه با آقای قرمزیان اون کار رو نمی‌کردی، ما هم بیرونش نمی‌کردیم و الان همه سر کار بودیم.
اکون‌آبادی‌ها گفتند: راست می‌گه.
کلم‌محور گفت: اون کار بود؟ چه کاری بود که ما چیزی در نمی‌آوردیم؟ ما کار می‌کردیم اون می‌خورد.
اکون‌آبادی‌ها گفتند: راست می‌گه.
کاهومحور گفت: جوهره مرد کاره. ما الان بی‌جوهر شدیم.
اکون‌آبادی‌ها گفتند: راست می‌گه.
کلم‌محور گفت: کار کردن خر و خوردن یابو.
اکون‌آبادی‌ها گفتند: راست می‌گه.
کلم‌محور گفت: ئه... داشت از ما سوءاستفاده می‌کرد.
کاهومحور گفت: قبول. ولی الان داریم دقیقا چی کار می‌کنیم؟
کلم‌محور گفت: نقد اقتصادی.
اکون‌آبادی‌ها چیزی نگفتند. کاهومحور چیزی نگفت. تا حالا نقد اقتصادی نکرده بودند و جا خورده بودند.

این قسمت چهل و چهارم بود. قسمت بعد را اگر نمردیم / نمردید هفته بعد بخوانید.