راز خلاصی از تعطیلات فرسایشی
مساله دوم وجود نهاد فراغت و تعطیلات در کشورهای توسعه یافته و نبود یا ضعف آن در ایران است. در کشورهای توسعه یافته صدها آژانس، سازمان و موسسه پدید آمده که به کار خدماترسانی به گردشگران و ایجاد شغل و کسب درآمد مشغولند. دهها ابزار موبایلی برای تنظیم برنامه گردشگری وجود دارد و انواع ابزارهای کاغذی در قالب بروشورها و نقشهها به مردم اطلاعات و آگاهیهای گردشگری و مسافرتی را میدهد. در کشورهای توسعه یافته شهرداریها البته با اتکا به اختیارات گسترده، حامی این صنعت پرسود هستند و از هر فرصتی برای تبدیل فضاهای شهری به فضاهای گردشگری و پیاده روی استفاده میکنند.
مساله دوم وجود نهاد فراغت و تعطیلات در کشورهای توسعه یافته و نبود یا ضعف آن در ایران است. در کشورهای توسعه یافته صدها آژانس، سازمان و موسسه پدید آمده که به کار خدماترسانی به گردشگران و ایجاد شغل و کسب درآمد مشغولند. دهها ابزار موبایلی برای تنظیم برنامه گردشگری وجود دارد و انواع ابزارهای کاغذی در قالب بروشورها و نقشهها به مردم اطلاعات و آگاهیهای گردشگری و مسافرتی را میدهد. در کشورهای توسعه یافته شهرداریها البته با اتکا به اختیارات گسترده، حامی این صنعت پرسود هستند و از هر فرصتی برای تبدیل فضاهای شهری به فضاهای گردشگری و پیاده روی استفاده میکنند.
عوارض منصفانهای که از فعالان صنعت گردشگری گرفته میشود ضمن تامین منابع مالی لازم برای شهرداری ها، امکان تداوم فعالیت برای فعالان و حفظ نرخهای خدمات منصفانه را فراهم میکند. چنین سیاستی امکان نظارت بر کیفیت خدمات را نیز ایجاد میکند و جلوی سوء استفادههای احتمالی فرصت طلبان از گردشگران را میگیرد. مردم ایران به شمال میروند اما کنار خیابان خوابیدن، جنس گران خریدن، ماندن در ترافیک و شلوغی، پرخاشگری و ستیزه کردن با یکدیگر در هیچ جای دنیا نامش تعطیلات و فراغت نیست، همچنین امکان انتخاب میان خودروی شخصی، قطار، هواپیما و اتوبوس. نهاد گردشگری باید متناسب با گروههای اجتماعی، امکانات و انتخابهای لازم را داشته باشد. هجوم خودروهای شخصی به جادههای کوهستانی کهنه که تعریض آنها معادل با تخریب طبیعت است، یک مساله است که با سیاستگذاریهای عاقلانه و متناسب با شرایط قابل حل است.
برای مثال گردشگری میتواند بر مبنای قطار باشد. راهآهن امکانات زیادی برای فراهم کردن یک برنامه گردشگری دلپذیر برای خانوادهها یا افراد جوان با بودجه متوسط دارد اما متاسفانه چنین نگاهی به آن وجود ندارد. این در حالی است که قطار شاید تنها گزینه مناسب برای مناطقی باشد که ورود خودرو به تعداد زیاد تعادل اجتماعی و محیط زیستی آنها را بر هم خواهد زد. با انتخاب وسایل حمل و نقل عمومی امکان برنامهریزی بهتر هم فراهم میشود. از سوی دیگر باید متوجه بود که شمال ایران یا هر منطقه خوش آب و هوای دیگر این سرزمین امکان دادن ویلا یا آپارتمان به هر خانوار تهرانی و ایرانی را ندارد و تداوم ویلاسازیها یا آپارتمانسازی بیکیفیت و غیر اصولی کنونی تنها نابودی این موهبت بینظیر طبیعی را در پی خواهد داشت.
نگاهی به شهر یک زمان زیبای بابلسر که بدل به یکی از مناطق بیکیفیت مشابه تهران با انبوه آپارتمانها شده وضعیت ناگوار نبود سیاست و برنامه گردشگری پایدار و مبتنی بر حفاظت از محیط زیست را نشان میدهد. گرچه شهرداریها از برکت دادن مجوز تراکم جیبهای خود را چند سالی است در شهرهای شمال کشور پر پول کردهاند اما باید بدانند که آینده شهر خود را به ثمن بخس فروختهاند. طبیعتی که به زیر ساخت و ساز رفت باید آن را از دست رفته حساب کرد. کشورهای با مساحت اندک مانند اتریش و سوئیس توانستهاند با تدارک هتلها و اقامتگاههای عمومی ضمن حفظ طبیعت ممتاز و یگانه خود امکان اقامت و گذراندن اوقات فراغت را به متقاضیان بدهند. اما در ایران، با شخصی شدن فراغت، طبیعت زیبا و تکرارنشدنی به زیر ساخت و سازهای گسترده ویلاهاو آپارتمانهای زشت و بی کیفیت رفته است یا سازمانهای دولتی و حکومتی با اشغال بهترین موضعها، انحصار استفاده از طبیعت را برای کارکنان و مدیران خود فراهم آوردهاند، مسالهای که با عدالت اجتماعی سازگار نیست.
مساله سوم، بی توجهی به امکانات موجود است. در حال حاضر انتخابهای بالقوه زیادی برای مردم تهران برای گردشگری و فراغت در همین اطراف تهران وجود دارد که آنها را بی نیاز از شمال رفتن پر مساله میکند. برای مثال مناطق حفاظت شده طبیعی زیادی هستند که به خاطر وجود یک نگاه سنتی و کهنه همواره درهای خود را به روی مردم بسته و تنها خواص یا قانون شکنان هر از گاهی از مواهب آنها بهره مند میشوند. این مناطق باید برای مردم قابل دسترسی باشد و با برنامهریزی مناسب میتوان از نگرانی تخریب آنها نیز کاست. کشور نیوزلند در این زمینه دارای تجربههای زیادی است که میتواند مورد استفاده مقامات محیط زیستی ما برای طراحی و پیاده کردن برنامههای گردشگری طبیعی و تدارک امکانات لازم قرار گیرد.
برای نمونه میتوان دسترسی به این مناطق را تنها با وسایل نقلیه گروهی ویژه و با رعایت مقررات امکانپذیر کرد، میتوان محدودیت زمانی گذاشت و دهها تمهید و برنامه دیگر که قابل عملیاتی شدن هستند. حتی این پتانسیل میتواند برای جذب گردشگر خارجی و ورود منابع مالی بینالمللی به کار رود. در هر حال باید به این باور رسید که حفاظت گاهها و گردشگاهها متعلق به مردم هستند و زمانی مردم به شعور نگاهداری و پاسداری از آنها خواهند رسید که در مدیریت و بهرهبرداری پایدار از آنها شریک باشند. در غیر این صورت تداوم نگرش کنونی به این حفاظتگاهها که منابع با ارزش گردشگری هستند امکان انتفاع از آنها را محدود به قانون شکنان و خواص میکند.
ارسال نظر