سید محمد غرضی، وزیر پست و تلگراف و تلفن (۱۳۶۴-۱۳۷۶):
توسعه را به عنوان یک واجب اجتماعی تلقی کنید
سیدمحمد غرضی تولد: بهمن ۱۳۲۰، اصفهان تحصیلات: فوق لیسانس الکترومکانیک از دانشگاه تهران دوران وزارت: مهر ۱۳۶۴- مرداد ۱۳۷۶ اهم اقدامات در زمینه ارتباطات سیار: راهاندازی شبکه تلفن همراه در ایران / آغاز به کار اپراتور محلی تلفن همراه در جزیره کیش سید محمد غرضی را این روزها همه مردم ایران میشناسند. او سال گذشته کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بود؛ اما شاید جوانترها به خاطر نداشته باشند در زمان وزارت او بود که تلفن همراه وارد ایران شد. وسیلهای که امروز در دست بسیاری از مردم است، ۲۰ سال پیش با پیگیریهای وزیر پست و تلگراف و تلفن وقت در ایران راهاندازی شد و در دورههای بعد، رشد و گسترش یافت.
سیدمحمد غرضی تولد: بهمن 1320، اصفهان تحصیلات: فوق لیسانس الکترومکانیک از دانشگاه تهران دوران وزارت: مهر 1364- مرداد 1376 اهم اقدامات در زمینه ارتباطات سیار: راهاندازی شبکه تلفن همراه در ایران / آغاز به کار اپراتور محلی تلفن همراه در جزیره کیش سید محمد غرضی را این روزها همه مردم ایران میشناسند. او سال گذشته کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بود؛ اما شاید جوانترها به خاطر نداشته باشند در زمان وزارت او بود که تلفن همراه وارد ایران شد. وسیلهای که امروز در دست بسیاری از مردم است، 20 سال پیش با پیگیریهای وزیر پست و تلگراف و تلفن وقت در ایران راهاندازی شد و در دورههای بعد، رشد و گسترش یافت. غرضی این روزها از مناصب سیاسی کنارهگیری کرده است و به امور مهندسی میپردازد. با او درباره ورود تلفن همراه به ایران گفتوگو کردهایم. تلفن همراه ایرانی امسال 20ساله میشود. این فناوری در زمان وزارت شما وارد ایران شد. چه شد که به این نتیجه رسیدید موبایل باید در ایران وجود داشته باشد؟
بهتر است در ابتدا با یک مقدمه شروع کنم. خیلی کارها قبل از موبایل انجام شد که این موقعیت را به وجود آورد و باید از آنها یاد کرد، بالاخص از آقای مهندس بحرینیان یاد میکنم که اخیرا هم به رحمت خدا رفتند. وقتی من در سال ۶۴ به شرکت مخابرات آمدم خیلی از بزرگان آنجا بودند که از قبل آنجا زحمت کشیده بودند. انصافا کارکنان پست و مخابرات و فرکانس خیلی به من محبت کردند و چیزهای بسیاری به من یاد دادند، اینها مقدمه را فراهم کردند و سرمایهگذاری عظیم تکنولوژیکی، فنی، اجتماعی، اداری و حتی سیاسی شد تا توانست موبایل راه بیفتد.
چه شد شما به این نتیجه رسیدید که باید تلفن همراه را وارد ایران کنید؟
من در طول زندگی در توسعه خیلی فعال بودم و هستم. از دوران جوانی هم به محض اینکه مهندس شدم امر توسعه را در پیش گرفتم. سابقه من در توسعه حداقل به ۵۰ سال میرسد. وقتی مهندس برق شدم کل کشور ۱۰۰۰ مگاوات برق نداشت و سال ۴۴ که رفتم وزارت نیرو از همانجا فهمیدم همه ارزش افزودهای که تولید میشود در توسعه است. یادم است همان سالهای ۴۴ و ۴۵ که رفتم اصفهان، شاید دوسوم خود شهر برق نداشت، آنجا هم دچار مشکلاتی مثل سرمایه بود و من تمام آن مسائل را حل کردم و در حدود سال ۵۰ تقریبا شهر و حتی تمام استان بهطور کامل برق داشت. این کار را بدون دریافت یک ریال از خزانه دولت و پول مردم یا مالیات انجام دادم. آنجا یک اصل را یاد گرفتم که عبارت است از اینکه توسعه یک امر واجب است- توسعهای که مردمپناه باشد- یعنی اگر چیزی را مردم بخواهند، به سرعت شکل میگیرد.
ما تبلیغ 1=55 را که در زمان وزارت شما در پست و تلگراف و تلفن بود، بهخاطر داریم؛ اما به هر صورت برق و تلفن ثابت و... پیش از شما در ایران بود و شما در زمینه توسعه فعال بودید ولی تلفن همراه اصلا وجود نداشت و آوردن این تکنولوژی شجاعت میخواست.
خیلی گرفتاری داشت. گرفتاریهای نیروی انسانی بسیار وسیعی داشت. بسیاری از عزیزانی که در مخابرات بودند با مایکروویو و فیبر نوری و ماهواره و این قبیل چیزها مخالف بودند. تقریبا موفق شدم حدود هزار نفر از کارشناسان شرکت مخابرات، پست و فرکانس را به ژاپن و آلمان بفرستم و توانستم جو را به دست بگیرم که با تکیه بر ابزارهای گذشته اصلا توسعه غیرممکن است. خیلی کار، برد. قدرت سیاسی، مجامع اداری و دولتی و... هم همه معارض بودند و وقتی به من گفتند برو وزارتخانهای را انتخاب کن که خودت میخواهی، نشستم فکر کردم که کدام یک از این وزارتخانهها از همه بیشتر گرفتار است و رسیدم به پست و تلگراف. وقتی به مرحوم حاج احمدآقا گفتم میخواهم بروم وزارت پست و تلگراف فرمودند آنجا که چیزی نیست. من گفتم همینجا خیلی خوب است. به طور کلی در ایران این تصور که ارزش افزوده از طریق سرمایهگذاریهای خرد میسر باشد وجود نداشت و این مطلب باعث شد ما- یعنی تمام کارشناسها- با سطح جهانی آشنا شویم. حدود سال ۶۴ در دوبی دیدم ماشینی حرکت میکند و روی آن تلفنی است که آنتن آن تلفن چند متر بود و با ماشینهای دیگر برخورد میکرد؛ وقتی پرسیدم گفتند این تلفن سیار است. افتادم دنبالش و سال ۶۶ رسیدم به اینکه اروپا و آسیا سیستم جیاسام را درست کردند و من هم فورا وارد جیاسام شدم. جیاسام را که فهمیدیم و درست شد، سال ۶۷ و ۶۸ رفتیم به سمت طراحی و اجرا. استقبال زیادی از ما نشد و گرفتاریهای بسیاری داشتیم تا اینکه بالاخره پنج هزارتا را در سال ۷۱ با زحمت بسیار و با دلارهای گران گشایش اعتبار کردیم.
اگر اشتباه نکنم اولین سیمکارتها را به ریاستجمهوری واگذار کردید؟
به همه دادیم. اول از همه هم خدمت حضرتآقا یکی ارائه کردم.
در آن موقع وضعیت آنتندهی چگونه بود؟
برای پنج هزارتایی که در تهران بود به اندازه محدوده تهران بد نبود و وقتی که از محدوده خارج میشد، دیگر آنتن نمیداد. بعد همه سر من میریختند و میگفتند این چیست که درست کردی و من هم میگفتم با پنج هزارتا که نمیشود کشور را اداره کرد. اما وقتی به ۱۰۰ هزار و ۲۰۰ هزار رسید تمام مراکز استانها وصل شد و اعتبار بسیاری پیدا کردیم. ناگهان در سالهای بعد از ۷۳ صندوق شرکت مخابرات آنقدر پر شد که از بانک مرکزی جلو افتاد.
برای انتخاب شرکت مناقصه برگزار کردید؟
بله. مناقصه مفصلی برگزار کردیم و همه هم آمدند. NEC، زیمنس و... افراد زیادی خواهان بودند. فرانسویها هم خیلی میخواستند این پروژه را بگیرند. اما کادر فنی ما نوکیا را انتخاب کرد.
زمان شما هم رسم دریافت ودیعه از مردم تداوم یافت. هم در تلفن ثابت و هم تلفن همراه که مبلغی از مردم دریافت میشد و بعد تلفنهایشان وصل میشد.
از اول همینطور بود. یعنی از زمان مظفرالدینشاه که مجوز را به بخش خصوصی داده بود، صنیعالدوله ۶۰۰ تومان از مردم میگرفت و تلفن سیمدار به آنها میداد تا دولت دکتر مصدق که شرکت تلفن ایجاد شد؛ در سال ۵۰ هم که شرکت مخابرات تشکیل شد همه ودیعه میگرفتند. وقتی به شرکت مخابرات آمدم نزدیک ۷۰۰ هزار فیش ودیعه از سال ۴۰ به بعد نزد مردم بود و پرداخت نشده بود. ودیعه گرفتن معمول بود و من هم آن را ادامه دادم، ودایع ثروت بسیار خوبی است زیرا پول مردم است و برکت دارد که همین ودایع توانست تبدیل به سرمایه ملی شود.
قیمت ودایع را به طور خاص برای تلفن همراه چگونه تعیین کردید؟
هزینهای را که برای پنج هزار سیمکارت انجام داده بودم به تعدادش تقسیم کردم و پولش را از مردم گرفتم که ۵۰۰ هزار تومان بود.
این 500 هزار تومانی که شما تعیین کرده بودید همچنان با همین میزان تداوم یافت؟
خیر. بعد به تدریج شبکه توسعه پیدا کرد. تلفن حسنی دارد؛ اینکه هر چه مشترکش زیاد میشود، درآمدش زیادتر میشود. این مثالها را بارها برای مردم عنوان کردم. مثلا اینکه اگر شما ۱۰ هزار مشترک داشته باشید و پس از آن ۱۰۰۰ مشترک جدید اضافه شود، درآمد بیشتر از ۱/۱ افزایش پیدا میکند. لذا هر چه شبکه مخابرات توسعه پیدا کرد، درآمد ناشی از آن بالا رفت و وقتی که درآمد بالا رفت و شبکه تکمیل شد به سرعت ودایع پایین آمد. آن زمان من ۱۰۰ هزار تومان برای تلفن ثابت ودیعه میگرفتم و یک پیکان ۸۰ هزار تومان بود و شرایط سخت بود. اما مردم پول میدادند و حسابی کمک میکردند. بعد به تدریج آنقدر قیمت پایین آمد که اکنون با ۵۰ هزار تومان میتوان یک خط تلفن ثابت دریافت کرد. حالا پیکان چقدر شده است؟
شما که به این عدم تمرکز اعتقاد داشتید چطور برای ارتباط سیار از ابتدا شرکت تاسیس نکردید؟
گرفتاریهای فنی، فیزیکی، سیاسی و اجتماعی بسیاری داشت و مابهالتفاوت قیمتش در بازار هم خیلی بود. یعنی ما میدادیم ۵۰۰ هزار تومان و در بازار این قیمت رسیده بود به سه میلیون تومان؛ باید آنجا حواسمان جمع میشد که خدای نکرده کسی متهم نشود.
در پایان دوره شما چند عدد سیمکارت واگذار شد؟
بیش از ۱۰۰ هزارتا. فکر میکنم حدود ۲۰۰ هزارتا بود چون کل کشور یعنی مراکز استان سیمکارت داشتند.
در سالهایی که شما در پست و تلگراف و بعدها وزارت ارتباطات نبودید چند اتفاق مهم افتاد که یکی از آنها بر اساس برنامه سوم آزادسازی این عرصه بود و اپراتور دوم وارد صحنه شد.
به من فشار زیادی آوردند که به بخش خصوصی واگذار کنم ولی من به هیچ وجه زیر بار نرفتم. یک موقعی هم در دولت جنگ و دعوا شد و من هم با دولت درگیر شدم و گفتم که حالا در دولت شرکتی هست که سود میدهد، این را میخواهید به بخش خصوصی بدهید من گفتم زیر بار نمیروم و بروید وزیرتان را عوض کنید. من خیلی معتقد نبودم که یک واحد عظیمی به این شکل بیاید و خصوصی شود. تجربه هم داشتم.
به لحاظ زمانی فاصله ما با نسل دوم تلفن همراه نسبت به جهان خیلی زیاد نبود. فکر میکنید چرا در نسلهای بعد، بین ما و دیگر کشورهای دنیا این فاصله زیاد شد؟
اعتقاد من توسعه بود. شما باید توسعه را به عنوان یک واجب اجتماعی تلقی کنید. یعنی واقعا باید دلت بسوزد از اینکه یک بچه ژاپنی یا هر جای دیگر بتواند به ابزار روز دسترسی داشته باشد و تو عقبافتاده باشی. خب از بین میروی و نمیمانی. بیچارهات میکنند. تنها چاره استقلال کشور این است که تو بتوانی ابنای خودت را با آنچه در جهان اتفاق میافتد آگاه کنی و بعد در سیستم بمانی. یعنی با رقیبت در آمریکا، استرالیا و هر کشور دیگری، چه در تجارت، چه در صنعت، چه در توسعه اجتماعی و چه در سیاست باید بتوانی بمانی. وقتی نتوانی بمانی و پشت گوش بیندازی، جامعهات را از وجود استقلال و آزادی محروم کردهای.
بعد از 20 سال وضعیت ارتباطات سیار ایران را به صورت کلی چطور میبینید؟
به لحاظ فیزیکی بد نیست ولی به لحاظ نرمافزاری جوابگو نیست. اگرچه فیزیکش خیلی خوب و مغتنم است -و دست همه درد نکند- ولی نرمافزارش خیلی عقبافتاده است. تو باید بروی دنبال دولت الکترونیکی. تو باید دولت را به دست بگیری. برای ارتقای کیفیت و برای اینکه مردم قبول کنند که این دولت، خدمتگزار و توانمند است باید بتوانی دولت الکترونیکی را تشکیل بدهی و این نسل امروز را که بین ۱۵ تا ۲۵ سال است و بیشترین آرا را در سطح کشور دارد، باید بتوانی قانع کنی که تو توانمند هستی. اما نتوانستی آنها را قانع کنی.
به صورت اختصاصی وضعیت همراه اول را چگونه و چشمانداز آن را چطور میبینید؟
زیاد از وضعیت همراه اول و دوم مطلع نیستم. به همین دلیل باید از فرد دیگری سوال کنید که تفاوت این دو چیست. من در مورد کلیاتش عرایض را گفتم ولی در رابطه با جزییات اطلاع چندانی ندارم چون حدود ۱۵ سالی است که از این فضا فاصله دارم.
بهتر است در ابتدا با یک مقدمه شروع کنم. خیلی کارها قبل از موبایل انجام شد که این موقعیت را به وجود آورد و باید از آنها یاد کرد، بالاخص از آقای مهندس بحرینیان یاد میکنم که اخیرا هم به رحمت خدا رفتند. وقتی من در سال ۶۴ به شرکت مخابرات آمدم خیلی از بزرگان آنجا بودند که از قبل آنجا زحمت کشیده بودند. انصافا کارکنان پست و مخابرات و فرکانس خیلی به من محبت کردند و چیزهای بسیاری به من یاد دادند، اینها مقدمه را فراهم کردند و سرمایهگذاری عظیم تکنولوژیکی، فنی، اجتماعی، اداری و حتی سیاسی شد تا توانست موبایل راه بیفتد.
چه شد شما به این نتیجه رسیدید که باید تلفن همراه را وارد ایران کنید؟
من در طول زندگی در توسعه خیلی فعال بودم و هستم. از دوران جوانی هم به محض اینکه مهندس شدم امر توسعه را در پیش گرفتم. سابقه من در توسعه حداقل به ۵۰ سال میرسد. وقتی مهندس برق شدم کل کشور ۱۰۰۰ مگاوات برق نداشت و سال ۴۴ که رفتم وزارت نیرو از همانجا فهمیدم همه ارزش افزودهای که تولید میشود در توسعه است. یادم است همان سالهای ۴۴ و ۴۵ که رفتم اصفهان، شاید دوسوم خود شهر برق نداشت، آنجا هم دچار مشکلاتی مثل سرمایه بود و من تمام آن مسائل را حل کردم و در حدود سال ۵۰ تقریبا شهر و حتی تمام استان بهطور کامل برق داشت. این کار را بدون دریافت یک ریال از خزانه دولت و پول مردم یا مالیات انجام دادم. آنجا یک اصل را یاد گرفتم که عبارت است از اینکه توسعه یک امر واجب است- توسعهای که مردمپناه باشد- یعنی اگر چیزی را مردم بخواهند، به سرعت شکل میگیرد.
ما تبلیغ 1=55 را که در زمان وزارت شما در پست و تلگراف و تلفن بود، بهخاطر داریم؛ اما به هر صورت برق و تلفن ثابت و... پیش از شما در ایران بود و شما در زمینه توسعه فعال بودید ولی تلفن همراه اصلا وجود نداشت و آوردن این تکنولوژی شجاعت میخواست.
خیلی گرفتاری داشت. گرفتاریهای نیروی انسانی بسیار وسیعی داشت. بسیاری از عزیزانی که در مخابرات بودند با مایکروویو و فیبر نوری و ماهواره و این قبیل چیزها مخالف بودند. تقریبا موفق شدم حدود هزار نفر از کارشناسان شرکت مخابرات، پست و فرکانس را به ژاپن و آلمان بفرستم و توانستم جو را به دست بگیرم که با تکیه بر ابزارهای گذشته اصلا توسعه غیرممکن است. خیلی کار، برد. قدرت سیاسی، مجامع اداری و دولتی و... هم همه معارض بودند و وقتی به من گفتند برو وزارتخانهای را انتخاب کن که خودت میخواهی، نشستم فکر کردم که کدام یک از این وزارتخانهها از همه بیشتر گرفتار است و رسیدم به پست و تلگراف. وقتی به مرحوم حاج احمدآقا گفتم میخواهم بروم وزارت پست و تلگراف فرمودند آنجا که چیزی نیست. من گفتم همینجا خیلی خوب است. به طور کلی در ایران این تصور که ارزش افزوده از طریق سرمایهگذاریهای خرد میسر باشد وجود نداشت و این مطلب باعث شد ما- یعنی تمام کارشناسها- با سطح جهانی آشنا شویم. حدود سال ۶۴ در دوبی دیدم ماشینی حرکت میکند و روی آن تلفنی است که آنتن آن تلفن چند متر بود و با ماشینهای دیگر برخورد میکرد؛ وقتی پرسیدم گفتند این تلفن سیار است. افتادم دنبالش و سال ۶۶ رسیدم به اینکه اروپا و آسیا سیستم جیاسام را درست کردند و من هم فورا وارد جیاسام شدم. جیاسام را که فهمیدیم و درست شد، سال ۶۷ و ۶۸ رفتیم به سمت طراحی و اجرا. استقبال زیادی از ما نشد و گرفتاریهای بسیاری داشتیم تا اینکه بالاخره پنج هزارتا را در سال ۷۱ با زحمت بسیار و با دلارهای گران گشایش اعتبار کردیم.
اگر اشتباه نکنم اولین سیمکارتها را به ریاستجمهوری واگذار کردید؟
به همه دادیم. اول از همه هم خدمت حضرتآقا یکی ارائه کردم.
در آن موقع وضعیت آنتندهی چگونه بود؟
برای پنج هزارتایی که در تهران بود به اندازه محدوده تهران بد نبود و وقتی که از محدوده خارج میشد، دیگر آنتن نمیداد. بعد همه سر من میریختند و میگفتند این چیست که درست کردی و من هم میگفتم با پنج هزارتا که نمیشود کشور را اداره کرد. اما وقتی به ۱۰۰ هزار و ۲۰۰ هزار رسید تمام مراکز استانها وصل شد و اعتبار بسیاری پیدا کردیم. ناگهان در سالهای بعد از ۷۳ صندوق شرکت مخابرات آنقدر پر شد که از بانک مرکزی جلو افتاد.
برای انتخاب شرکت مناقصه برگزار کردید؟
بله. مناقصه مفصلی برگزار کردیم و همه هم آمدند. NEC، زیمنس و... افراد زیادی خواهان بودند. فرانسویها هم خیلی میخواستند این پروژه را بگیرند. اما کادر فنی ما نوکیا را انتخاب کرد.
زمان شما هم رسم دریافت ودیعه از مردم تداوم یافت. هم در تلفن ثابت و هم تلفن همراه که مبلغی از مردم دریافت میشد و بعد تلفنهایشان وصل میشد.
از اول همینطور بود. یعنی از زمان مظفرالدینشاه که مجوز را به بخش خصوصی داده بود، صنیعالدوله ۶۰۰ تومان از مردم میگرفت و تلفن سیمدار به آنها میداد تا دولت دکتر مصدق که شرکت تلفن ایجاد شد؛ در سال ۵۰ هم که شرکت مخابرات تشکیل شد همه ودیعه میگرفتند. وقتی به شرکت مخابرات آمدم نزدیک ۷۰۰ هزار فیش ودیعه از سال ۴۰ به بعد نزد مردم بود و پرداخت نشده بود. ودیعه گرفتن معمول بود و من هم آن را ادامه دادم، ودایع ثروت بسیار خوبی است زیرا پول مردم است و برکت دارد که همین ودایع توانست تبدیل به سرمایه ملی شود.
قیمت ودایع را به طور خاص برای تلفن همراه چگونه تعیین کردید؟
هزینهای را که برای پنج هزار سیمکارت انجام داده بودم به تعدادش تقسیم کردم و پولش را از مردم گرفتم که ۵۰۰ هزار تومان بود.
این 500 هزار تومانی که شما تعیین کرده بودید همچنان با همین میزان تداوم یافت؟
خیر. بعد به تدریج شبکه توسعه پیدا کرد. تلفن حسنی دارد؛ اینکه هر چه مشترکش زیاد میشود، درآمدش زیادتر میشود. این مثالها را بارها برای مردم عنوان کردم. مثلا اینکه اگر شما ۱۰ هزار مشترک داشته باشید و پس از آن ۱۰۰۰ مشترک جدید اضافه شود، درآمد بیشتر از ۱/۱ افزایش پیدا میکند. لذا هر چه شبکه مخابرات توسعه پیدا کرد، درآمد ناشی از آن بالا رفت و وقتی که درآمد بالا رفت و شبکه تکمیل شد به سرعت ودایع پایین آمد. آن زمان من ۱۰۰ هزار تومان برای تلفن ثابت ودیعه میگرفتم و یک پیکان ۸۰ هزار تومان بود و شرایط سخت بود. اما مردم پول میدادند و حسابی کمک میکردند. بعد به تدریج آنقدر قیمت پایین آمد که اکنون با ۵۰ هزار تومان میتوان یک خط تلفن ثابت دریافت کرد. حالا پیکان چقدر شده است؟
شما که به این عدم تمرکز اعتقاد داشتید چطور برای ارتباط سیار از ابتدا شرکت تاسیس نکردید؟
گرفتاریهای فنی، فیزیکی، سیاسی و اجتماعی بسیاری داشت و مابهالتفاوت قیمتش در بازار هم خیلی بود. یعنی ما میدادیم ۵۰۰ هزار تومان و در بازار این قیمت رسیده بود به سه میلیون تومان؛ باید آنجا حواسمان جمع میشد که خدای نکرده کسی متهم نشود.
در پایان دوره شما چند عدد سیمکارت واگذار شد؟
بیش از ۱۰۰ هزارتا. فکر میکنم حدود ۲۰۰ هزارتا بود چون کل کشور یعنی مراکز استان سیمکارت داشتند.
در سالهایی که شما در پست و تلگراف و بعدها وزارت ارتباطات نبودید چند اتفاق مهم افتاد که یکی از آنها بر اساس برنامه سوم آزادسازی این عرصه بود و اپراتور دوم وارد صحنه شد.
به من فشار زیادی آوردند که به بخش خصوصی واگذار کنم ولی من به هیچ وجه زیر بار نرفتم. یک موقعی هم در دولت جنگ و دعوا شد و من هم با دولت درگیر شدم و گفتم که حالا در دولت شرکتی هست که سود میدهد، این را میخواهید به بخش خصوصی بدهید من گفتم زیر بار نمیروم و بروید وزیرتان را عوض کنید. من خیلی معتقد نبودم که یک واحد عظیمی به این شکل بیاید و خصوصی شود. تجربه هم داشتم.
به لحاظ زمانی فاصله ما با نسل دوم تلفن همراه نسبت به جهان خیلی زیاد نبود. فکر میکنید چرا در نسلهای بعد، بین ما و دیگر کشورهای دنیا این فاصله زیاد شد؟
اعتقاد من توسعه بود. شما باید توسعه را به عنوان یک واجب اجتماعی تلقی کنید. یعنی واقعا باید دلت بسوزد از اینکه یک بچه ژاپنی یا هر جای دیگر بتواند به ابزار روز دسترسی داشته باشد و تو عقبافتاده باشی. خب از بین میروی و نمیمانی. بیچارهات میکنند. تنها چاره استقلال کشور این است که تو بتوانی ابنای خودت را با آنچه در جهان اتفاق میافتد آگاه کنی و بعد در سیستم بمانی. یعنی با رقیبت در آمریکا، استرالیا و هر کشور دیگری، چه در تجارت، چه در صنعت، چه در توسعه اجتماعی و چه در سیاست باید بتوانی بمانی. وقتی نتوانی بمانی و پشت گوش بیندازی، جامعهات را از وجود استقلال و آزادی محروم کردهای.
بعد از 20 سال وضعیت ارتباطات سیار ایران را به صورت کلی چطور میبینید؟
به لحاظ فیزیکی بد نیست ولی به لحاظ نرمافزاری جوابگو نیست. اگرچه فیزیکش خیلی خوب و مغتنم است -و دست همه درد نکند- ولی نرمافزارش خیلی عقبافتاده است. تو باید بروی دنبال دولت الکترونیکی. تو باید دولت را به دست بگیری. برای ارتقای کیفیت و برای اینکه مردم قبول کنند که این دولت، خدمتگزار و توانمند است باید بتوانی دولت الکترونیکی را تشکیل بدهی و این نسل امروز را که بین ۱۵ تا ۲۵ سال است و بیشترین آرا را در سطح کشور دارد، باید بتوانی قانع کنی که تو توانمند هستی. اما نتوانستی آنها را قانع کنی.
به صورت اختصاصی وضعیت همراه اول را چگونه و چشمانداز آن را چطور میبینید؟
زیاد از وضعیت همراه اول و دوم مطلع نیستم. به همین دلیل باید از فرد دیگری سوال کنید که تفاوت این دو چیست. من در مورد کلیاتش عرایض را گفتم ولی در رابطه با جزییات اطلاع چندانی ندارم چون حدود ۱۵ سالی است که از این فضا فاصله دارم.
ارسال نظر