احیای بناهای تاریخی؛ فرصت یا تهدید؟!
شیما رئیسی
تعلق خاطر انسانها به گذشته، بهعنوان یک تکیهگاه امن روانی غیر قابل انکار است و همه افراد برای درک موقعیت کنونیشان در پهنه هستی و احساس هویت فردی، به شناختی صحیح از گذشته نیازمندند. اما از آنجایی که انسان موجودی اجتماعی است، بخش اعظم این شناخت را از رهگذر تجارب جمعی کسب میکند؛ تجاربی که هویت جمعی و در ابعاد بزرگتر، هویت ملی را شکل میدهند.
هویت ملی مردمان هر سرزمین ماخوذ از تاریخ، فرهنگ، سنن و باورهای آنهاست؛ عناصری که در طول سالها و در یک گستره جغرافیایی خاص، با مرزبندی مشخص شکل گرفتهاند و در ادبیات، تاریخ شفاهی، اشیاء و یادگارهایی که در موزهها نگهداری میشوند و همچنین ابنیه و نمادهای معماری تجلی مییابند.
شیما رئیسی
تعلق خاطر انسانها به گذشته، بهعنوان یک تکیهگاه امن روانی غیر قابل انکار است و همه افراد برای درک موقعیت کنونیشان در پهنه هستی و احساس هویت فردی، به شناختی صحیح از گذشته نیازمندند. اما از آنجایی که انسان موجودی اجتماعی است، بخش اعظم این شناخت را از رهگذر تجارب جمعی کسب میکند؛ تجاربی که هویت جمعی و در ابعاد بزرگتر، هویت ملی را شکل میدهند.
هویت ملی مردمان هر سرزمین ماخوذ از تاریخ، فرهنگ، سنن و باورهای آنهاست؛ عناصری که در طول سالها و در یک گستره جغرافیایی خاص، با مرزبندی مشخص شکل گرفتهاند و در ادبیات، تاریخ شفاهی، اشیاء و یادگارهایی که در موزهها نگهداری میشوند و همچنین ابنیه و نمادهای معماری تجلی مییابند. اما در این میان شاید بتوان گفت که حضور در بناهای به یادگار مانده از دورههای مختلف تاریخی بیش از هر نشانه دیگری، امکان تجربه بیواسطه اتفاقات و رویدادهای گذشته را مهیا و بدون هیچ تحریف یا دخل و تصرفی امکان شناخت و درک تاریخ را فراهم میکند. از این رو حفظ این ابنیه و در سطحی وسیعتر، بافتهای تاریخی در کشورهایی که از قدمت تاریخی بیشتری برخوردار بوده و در معماری صاحب سبک هستند، از اهمیت بسزایی برخوردار است و کلیه قوانین مربوط به توسعه زیرساختهای شهری در راستای حراست از این نشانههای تمدنی و فرهنگی تهیه و تنظیم میشوند. احیای بافتهای تاریخی و در برخی موارد تغییر کاربری این بناها و وارد کردن بخشهای قدیمیتر شهر به زندگی امروز، حیات تاریخی شهر را استمرار بخشیده و رشته پیوند میان شهروندان با هویت بومی و تاریخیشان را برقرار نگه میدارد؛ پیوندی که مردمان این شهرها را در برابر تحولات فرهنگی پرسرعت و هر روزه، کمتر دچار آشفتگی کرده و در سایه این ثبات و آرامش امکان بیشتری برای رشد و بروز خلاقیت در عرصههای مختلف برای آنها فراهم میکند.
علاوهبر این، وجود این ابنیه، گردشگران زیادی را از سراسر جهان بهسوی این شهرها جلب و این شهرها را به مقاصد گردشگری بدل کرده است. در همین حال اما در ایران، سرزمینی که بهعنوان یکی از ۵ تمدن مهم جهان شناخته میشود و در هر گوشه از آن نشانههایی شگرف از یک حیات تاریخی دیرینه و کهن وجود دارد، نه تنها بسیاری از این ابنیه در اثر بیتوجهی و عدم شناخت و نگهداری در مجموعه اموال و داراییهای ملی، به مرور تخریب شدهاند که در جریان نوسازی شهرها و به بهانه توسعه، بخشی دیگر از این بناها فرو ریخته و ساختمانهایی که کمتر تناسبی با فضاهای فرهنگی و ذهنی جامعه دارند جای آنها را گرفتهاند؛ این در حالی است که بناهای تاریخی ایرانی بهعنوان یکی از شگفتیهای معماری جهان همواره مورد توجه گردشگران بوده. ابنیهای که با در نظر گرفتن کلیه معیارهای فرهنگی و جغرافیایی هر منطقه طرحریزی و به زیور ذوق و هنر هنرمندان آراسته شدهاند. نکاتی که در معماری امروز کشور در نظر آورده نمیشوند و از این رو ساختمانها نمیتوانند کارکردی بیش از یک سرپناه یا یک استراحتگاه موقت برای رفع خستگی داشته باشند.
خلأها و نواقص قانونی که به نوعی برآمده از کماهمیتی حفظ بافتها و بناهای قدیمی و تاریخی در نگاه مسوولان امر است، مهمترین عامل تخریب این سرمایههای ملی در طول سالهای اخیر بوده و در همین راستا، مفهوم احیای بناهای تاریخی با بخشیدن جنبه اقتصادی به فرآیند حفظ و نگهداری از این ابنیه مطرح شده است. در احیای بناهای تاریخی، این ساختمانها نه تنها با هدف حفاظت صرف که به منظور بهرهبرداری اقتصادی مرمت میشوند و به این ترتیب بخش خصوصی برای ورود به مقوله نگهداری از میراث فرهنگی صاحب انگیزه میشود. در واقع از آنجایی که دولت و بهعبارتی دیگر، سازمان میراث فرهنگی از توان مالی و اجرایی کافی برای حفظ، نگهداری و مرمت این بناها برخوردار نیست، واگذاری این ساختمانها به بخش خصوصی نزدیکترین راه چاره در مقطع کنونی به نظر میرسد.
از این رو، صندوق احیا، با هدف اولیه برقراری پیوند میان حیات امروزی شهرها و گذشته تاریخی بناهای آن در سال ۱۳۸۴ شکل گرفت. این صندوق با شناسایی ابنیه و خانههای تاریخی در معرض تخریب و مشخص کردن کاربری متناسب با معماری و بافت بنا، طی برگزاری یک مزایده، این بناها را به بخش خصوصی واگذار کرده و با قراردادی چندساله این خانهها را به برندگان در مزایده اجاره میدهد؛ با این هدف که این خانهها با هزینه بخش خصوصی مرمت و تحت نظارت سازمان میراث فرهنگی احیا شوند. با این همه این طرح مخالفان سرسختی نیز دارد؛ منتقدانی که معتقدند تحت هر شرایطی، نگهداری از این ثروتهای ملی وظیفه دولت بوده و واگذاری آنها به بخش خصوصی که صرفا با انگیزه مالی تملک این بناها را بر عهده میگیرند، هویت معماری و اصالت این آثار را از بین میبرد. گرچه انتقاد مخالفان طرح واگذاری بناهای تاریخی چندان هم غیرمنطقی نیست، اما در حالی که این مساله در اولویت بودجهریزی دولت نیست و این بناها با کلنگ بیتوجهی و اهمال عمومی تخریب میشوند، باید این پرسش را مطرح کرد که در شرایط کنونی، راه چاره چه میتواند باشد.
ارسال نظر