۷ عادت مخرب که موجب بروز افسردگی در شما میشوند
میترا فتحی
گروه درمانگر و مربی زندگی
info@mitrafathi. com
زمانی که ما رفتاری را تکرار میکنیم آن رفتار به «عادت» برای ما تبدیل میشود و زمانی که رفتارها عادت شوند بر زندگی ما تاثیر مداوم میگذارند. به عبارت دیگر، عادتهای ما رفتارهای تکرار شدهای هستند که امروز بهصورت ناخودآگاه از ما سر میزنند. بنابراین، باید مراقب باشیم که چه رفتارهایی را در زندگی خود تبدیل به عادت میکنیم زیرا به راحتی میتوان گفت که زندگی ما تحت تاثیر عادتهای ما است.
میترا فتحی
گروه درمانگر و مربی زندگی
زمانی که ما رفتاری را تکرار میکنیم آن رفتار به «عادت» برای ما تبدیل میشود و زمانی که رفتارها عادت شوند بر زندگی ما تاثیر مداوم میگذارند. به عبارت دیگر، عادتهای ما رفتارهای تکرار شدهای هستند که امروز بهصورت ناخودآگاه از ما سر میزنند. بنابراین، باید مراقب باشیم که چه رفتارهایی را در زندگی خود تبدیل به عادت میکنیم زیرا به راحتی میتوان گفت که زندگی ما تحت تاثیر عادتهای ما است. در حقیقت، ما نمیتوانیم بگوییم که زندگی ما خارج از عادت است. اکثر رفتارهای ما براساس عادت تعریف میشوند و عادتها از بین رفتنی نیستند بلکه فقط میتوانیم آنها را جایگزین یکدیگر کنیم. عادتها در شدیدترین حالت خود، روزمرگی را برای ما به وجود میآورند و زمانی که زندگی ما دستخوش روزمرگی شود بعید نیست که دچار کسالت و حتی افسردگی شویم. یکی از راههای مقابله با روزمرگی تغییر عادتهای خود است. با تغییر الگوهای زندگی خود میتوانیم زندگیمان را از روزمرگی نجات دهیم. عادت بر دو نوع است: ۱- عادتهای سالم. عادتهای سالم عادتهایی هستند که بر زندگی ما تاثیر مثبتی میگذارند. مانند عادت به خواب کافی، ورزش کردن، غذای سالم و مناسب خوردن و... ۲- عادتهای ناسالم. عادتهای ناسالم آن دسته از عادتها هستند که بر زندگی ما تاثیر منفی میگذارند، مانند، عادت به منفی بینی، غمگین بودن، تنبلی، استفاده از مواد مخدر یا الکل، کنترل کردن دیگران و... نکته: هر عادتی چه سالم و چه ناسالم بعد از مدتی بر زندگی ما تاثیر منفی میگذارد، بنابراین ضروری است که هرازگاهی خلاف عادتهایمان کاری انجام دهیم. در این مقاله میخواهیم ۷ عادت مخرب که بر زندگی شما تاثیر منفی گذاشته، و شما را دچار روزمرگی و افسردگی میکنند، آشکار کنیم.
خواب صبح
برخی افراد تمام صبح را به خواب میگذرانند و نزدیکیهای ظهر از خواب بیدار میشوند. این مساله یعنی این افراد تمام صبح خود، زمان پویایی، تحرک و بازدهی بالای مغز خود را از دست میدهند. صبح زمانی است که مغز بالاترین میزان سرعت و بازدهی خود را دارد و دیده شده است افرادی که صبح زود از خواب بیدار شده و به فعالیت میپردازند، بیشتر به کارهای خود میرسند، بنابراین استرس کمتر، عزت نفس و اعتماد به نفس بالاتری دارند. کسانی که تا ظهر میخوابند مجبور هستند وظایف روزانه خود را از ظهر شروع کنند. بنابراین، وقت کمتری برای انجام این وظایف دارند. بسیاری از افراد میگویند که تا چشم بر هم میگذاریم شب شده است و میبینیم به هیچ کاری نرسیده ایم! گذشته از برنامهریزی اشتباه این افراد، از دست دادن صبح یعنی از دست دادن اوقات طلایی انجام وظایف روزانه.
ماندن در رختخواب
اصولا افرادی که مدت زمان زیادی را در رختخواب میمانند مستعد ابتلا به افسردگی هستند. این افسردگی بهطرز مرموزی ابتدا خود را در قالب استراحت نشان میدهد اما پس از مدتی بهطور واضح خود را نمایان میکند. همچنین، یکی از نشانههای افراد مبتلا به افسردگی ماندن بلند مدت آنها در رختخواب است. زیاد در رختخواب خود نمانید، زیرا این رفتار پس از مدتی به عادت تبدیل شده و پس از آن شما را دچار تاخیر در انجام وظایف، بیهدفی، کسالت، روزمرگی و افسردگی میکند.
عدم برنامهریزی
ما از افراد نمیخواهیم که برنامهریزی سختی را برای روز خود داشته باشند زیرا با توجه به تفاوت تیپهای شخصیتی افراد چنین درخواستی غیرمنطقی است. بهعنوان مثال، افرادی که اقتضای تیپ شخصیتی آنها نظم و برنامهریزی دقیق است هرگز نباید از افرادی که تیپ شخصیتی متفاوت و منعطفتری دارند، بخواهند که درست مانند آنها دقیق و منظم باشند. هر فردی میتواند متناسب با شخصیت خود برنامهریزی مناسبی داشته باشد تا بتواند وظایف روزانه خود را به بهترین شکل ممکن انجام داده و زندگی خود را پیش ببرد. آنچه مهم است این است که:
- برای هر روز خود برنامهای از کارهایی که باید در آن روز انجام دهید داشته باشید.
- این برنامه نه خیلی سخت و ایدهآلگرایانه باشد که نتوانید آن را انجام دهید و نه خیلی سهلانگارانه.
- اولویتبندی در برنامهریزی را مد نظر داشته باشید. چه کارهایی در اولویت اصلی هستند؟ همان کارها را ابتدا انجام دهید.
- به خود متعهد شوید که آن کارها را در آن روز باید انجام دهید.
- فقط برای امروز زندگی کنید.
به تاخیر انداختن کارها
زمانی که کارهای خود را به تعویق میاندازیم گامی بزرگ به سوی تخریب عزت نفس و افزایش استرس در خود برمیداریم. اهمال کاری را میتوان نوعی عادت و بیماری رفتاری دانست که البته قابل بهبودی و درمان است. یکی از دلایلی که افراد کارها را به تاخیر میاندازند این است که فکر میکنند زمان زیادی برای انجام کارها وجود دارد و بالاخره میتوانند این کارها را انجام دهند. اما یک اهمال کار با همین تفکر تا جایی کارها را به تعویق میاندازد که زمان را از دست میدهد. در نتیجه دچار خود بیارزش پنداری، استرس و در نهایت، افسردگی میشود. این عادت را میتوانید با عادتی جایگزین کنید که طبق آن تمرین کنید هر کاری را در همان زمانی که به یاد میآورید یا از شما درخواست میشود یا در نزدیکترین زمان ممکن انجام دهید. اولویتبندی در برنامهریزی و تعهد به آن، بسیار به شما کمک میکند تا رفته رفته از شر اهمال کاری نجات پیدا کنید.
فکر کردن راجع به دیگران
افراد زیادی هستند که حداقل نیمی از روز خود را به فکر کردن راجع به دیگران، افکار آنها، اعمال آنها، احساسات آنها، علایق و سلایق آنها میگذرانند. این افراد گویی اصلا برای خود زندگی نمیکنند. زمانی که ما یک رفتار را تکرار میکنیم پس از مدتی به عادت تبدیل میشود. فکر کردن راجع به دیگران و مسائلشان هم پس از مدتی به عادت بدل میشود. این عادت را درون خود شناسایی و عادت مناسبتری را جایگزین آن کنید. آنگاه میبینید که زندگی چقدر شادتر، آرامتر و شفافتر میشود. اجازه دهید دیگران خودشان به جای خود فکر کنند و شما هم عادت کنید که به جای خود فکر کنید. فکر کردن راجع به دیگران و اینکه آنها چه رفتاری انجام میدهند بعد از مدتی شما را دچار خشم، استرس و کنترلگری کرده و عزت نفس شما را کاهش میدهند. به این ترتیب پس از مدتی متوجه میشوید که دچار افسردگی شدهاید.
سرزنش خود
«سرزنش کردن خود» یک عادت کشنده است. یکی از ریشههای عمیق بیماری افسردگی سرزنش کردن خود است. بیاموزید و تمرین کنید که به هیچوجه به سرزنش خود نپردازید و اگر کسی شما را سرزنش کرد حد و مرزی بین او و خودتان تعیین کنید. سرزنش خود نه تنها موثر نیست بلکه بسیار بسیار مخرب است. زمانی که خود را سرزنش میکنید دچار خود بیارزش پنداری میشوید و عزت نفس شما کاهش مییابد. اگر گناهی کردهاید، اگر مرتکب اشتباهی شدهاید، تنها راهحل موثر «عدم تکرار اشتباه» و «جبران» آن است، نه سرزنش خود.
چراهای بیجواب
عادت برخی افراد هم این است که به هر اتفاق و رفتاری که از دیگران میبینند یک «چرا...؟» اضافه میکنند. این افراد عادت کردهاند که در مقابل هر رفتاری که از دیگران میبینند، بپرسند «چرا... ؟» و چنان غرق در این سوال میشوند که درونشان پر از تشویش و بیقراری میشود. یکی از عادتهایی که ما را به افسردگی و تشویش دچار میکند «پرسیدن چراهای بیجواب» است. جواب تمام این چراها، «چون که فعلا همین است!» است! در نهایت در وقت معلوم خود، ما جواب چراهای ذهن خود را میگیریم اما اینکه به اصرار بخواهیم درست در همین وقت پاسخی به ما بدهند موجب میشود دچار افسردگی، ناامیدی و تشویش شویم. گاهی بعضی چراها جوابی ندارند.!شما میتوانید با ترک این ۷ عادت مخرب از بروز افسردگی در خود جلوگیری کرده و نشاط و آرامش بیشتری به خود هدیه دهید.
ارسال نظر