من «دیگری» هستم
مهدی جلیلی
دانشجوی دکترای ارتباطات دانشگاه علامه
در زبان افواه و به طنز و کنایه به آنها میگویند «پلنگ»، موجودات ظریفی که به جان اعضا و جوارح خود افتادهاند و با بلاهای گوناگونی که سر دماغ و لب و گونهها و رنگ پوستشان آوردهاند شمایلی دیگر یافتهاند؛ جماعتی که قرار بوده مانند سایر انسانها و سایر هم جنسان خود نماد ظرافت و تعقل و سرچشمه هنر باشند، اما «پلنگ» شدهاند و از مفهوم پلنگ آشنایی زدایی غریبی کردهاند. آنها خودشان را موجودات «دیگری» میدانند یا ما آنها را به چشم غریبههایی غیرقابل پذیرش نگاه میکنیم؟ بهخاطر ایجاد تمایز با جامعه پیرامونشان دست به ستیز و دگرگونی ظاهرشان میزنند یا در فردیت زندگی مدرن آنقدر پیش رفتهاند که ترجیح میدهند با اتکا به آزادی انسان مدرن و حق بر بدن، خود را آنگونه که راحت ترند؛ جلوه دهند؟ اینها سوالهایی است که هر وقت با چهرههایی پر اغراق در آرایش و جراحی زیبایی روبهرو میشوم ناخودآگاه ذهن مرا درگیر میکند.
مهدی جلیلی
دانشجوی دکترای ارتباطات دانشگاه علامه
در زبان افواه و به طنز و کنایه به آنها میگویند «پلنگ»، موجودات ظریفی که به جان اعضا و جوارح خود افتادهاند و با بلاهای گوناگونی که سر دماغ و لب و گونهها و رنگ پوستشان آوردهاند شمایلی دیگر یافتهاند؛ جماعتی که قرار بوده مانند سایر انسانها و سایر هم جنسان خود نماد ظرافت و تعقل و سرچشمه هنر باشند، اما «پلنگ» شدهاند و از مفهوم پلنگ آشنایی زدایی غریبی کردهاند. آنها خودشان را موجودات «دیگری» میدانند یا ما آنها را به چشم غریبههایی غیرقابل پذیرش نگاه میکنیم؟ بهخاطر ایجاد تمایز با جامعه پیرامونشان دست به ستیز و دگرگونی ظاهرشان میزنند یا در فردیت زندگی مدرن آنقدر پیش رفتهاند که ترجیح میدهند با اتکا به آزادی انسان مدرن و حق بر بدن، خود را آنگونه که راحت ترند؛ جلوه دهند؟ اینها سوالهایی است که هر وقت با چهرههایی پر اغراق در آرایش و جراحی زیبایی روبهرو میشوم ناخودآگاه ذهن مرا درگیر میکند.
موضوع آرایشهای نامتعارف و ایجاد دگرگونیهای اساسی در بدن را میتوان در چند ریشه جستوجو کرد. یکی از این ریشهها علاقه به تفاوت و تمایز است و دیگری میل به منحصر به فرد بودن. انسان مدرن در زیست جهانی که پیرامونش را احاطه کرده بهدنبال شیوههایی جدید برای ایجاد تمایز و در نهایت سلطه بر پیرامون خود است. از همین روست که برخی در انجام اقدامات تمایزیابانه پا را فراتر از مرزهای تعقل و حسابگری انسان مدرن میگذارند و دست به انجام کارهایی میزنند که عقل مدرن پذیرای آنها نیست.در این میان نباید نقش زیست جهان رسانهای جدید را که به آوردگاه تمایز و نمایش تمایز بدل شده است فراموش کنیم. در جهان ما که تصاویر در سراسر جهان با سرعت به گوشه گوشه جهان مخابره میشوند، شکل گرفتن الگوهای زیبایی بینالمللی آسانتر و تمایز قابل درکتر شده است. این الگوها که بر تمایز عمیق میان طرفداران مد و مردم عادی تاکید دارند؛ در برخی موارد فراتر از مرزهای عقل مدرن میروند و اقدام به ایجاد شبکهای از رفتارهای تمایزیابانه میکنند که در نهایت ممکن است حتی جان افراد را نیز به خطر بیندازد.
شاید زمانی که فوکو موضوع جامعه محبسی را مطرح میکرد که در آن زندانیان ناخواسته بر طبق الگوی رفتاری تعیین شده از سوی زندانبان رفتار میکردند، هرگز فکرش را نمیکرد که زمانی زندانی و زندانبان جای خود را به انسان و شبکههای اجتماعی بدهند و نظارت بر رفتار افراد از طریق جامعه پیرامونشان در این شبکهها آنقدر زیاد شود که آنها در تلاش برای تشبه خود به این جامعه دست به جراحی اعضا و جوارح خود بزنند. نکته درخور تامل و ادعای بنده این است که شبکههای اجتماعی، جهان گستردهای از تنوع را در کنار جهان پیچیدهای از نظارت قرار داده است که نتیجه آن میشود تلاش بیوقفه افراد در گروههای مختلف برای پیشی گرفتن ازیکدیگر در ایجاد تمایز.
به بیان سادهتر ما گروههای مختلفی داریم که هر یک روندها و الگوهای خاص خود را دارند؛ یکی از این گروهها را مردم به کنایه پلنگها میگویند؛ این گروه قواعد خودش را دارد، تا آنجا که افراد این گروه از یکسو برای ایجاد تفاوت و تمایز میان خود و دیگر گروهها و از سوی دیگر برای برتری در میان اعضای گروه خود از هیچ عملی کوتاهی نمیکنند؛ حتی اگر آن عمل دست بردن در شمایل و جراحی اعضا و جوارحشان بر اساس الگوهای نامتعارف باشد. این تلاش برای تمایز از یکسو تلاشی بر آمده از غیریتسازی و از سوی دیگرتلاشی برای اثبات فردیت است. بهنظر میرسد افتادن در مسیر بیپایان سلطه بر بدن، هر روز انسانهای بیشتری را به سمت تمایزیابی با اتکا به ایجاد تفاوتهای ظاهری پیش میبرد. در این میان نقش رسانه هم کم نیست. رسانه منبع ایجاد تکثر است و این تکثر که از فواید زندگی مدرن است در کنار همه خوبیها زوائدی نیز دارد که تلاش برای تمایز از طریق دگرگونی بدن، یکی از آنهاست.
بدن در دهههای اخیر مهمترین جولانگاه توجه انسانها شده است. نگاه انسان به بدن انسانی آنقدر دستخوش تغییر شده است که انگار این آخرین سنگر انسان معاصر برای خوشبخت بودن است. استقبال بیسابقه از باشگاههایی که با شیوههای درست و نادرست بدنها را خاص میکنند، در کنار روی آوردن به جراحیهای مختلف از جمله جراحی بینی و جراحیهای مربوط به تزریق ژل و بوتاکس و... همه و همه نشان میدهد که انسان معاصر نگاهی دیگرگونه به بدن خودپیدا کرده است. نگاهی که صرفا نه از سر عقل مدرن که گویی از سر نوعی آشفتگی و به هم ریختگی قواعد است. عقل مدرن که حسابگرانه بهدنبال توجیه هر کاری میگردد؛ بیشک در توجیه زیر تیغ بردن صورت و دست و بازو و شکم و ران، حرفی برای گفتن ندارد؛ چه آنکه نمونههای متعددی از بروز عوارض جبران ناپذیر ناشی از این عملها نیز وجود دارد.
آنچه اینجا نباید نادیده گرفت؛ احساس رضایت روانی از سبک زندگی خاصی است که در میان جوانان «پلنگ» بودن تعبیر میشود. این پلنگ بودن حس غریبی از خاص بودن را ایجاد میکند که بیشک برای بسیاری از افراد از جمله افرادی مثل بنده، حسی ناشناخته و غیرقابل درک است؛ اما از آن سو در میان گروهی که خود را متمایز از دیگران میدانند، نوعی حس امنیت و اشتراک به همراه دارد که در نهایت رضایت اعضای این گروه را در پی دارد. الگوهایی که ما از آنها با نام الگوهای غیرمتعارف آرایش چهره نام میبریم تنها منحصر به کشور ما نیستند. بسیاری از این الگوها ساخته و پرداخته شرکتهای بزرگ تولید محصولات پورنوگرافی هستند که از طریق مصرف این کالاها وارد فرهنگ عمومی در سطح جهان شده و در نهایت وارد رفتار عمومی مردم نیز شدهاند. گروهی که از چنین رفتاری تبعیت میکنند ممکن است اطلاعی از چند و چون شکل گرفتن این الگوهای زیبایی شناسی نداشته باشند اما امروز با انجام این رفتار بهدنبال ایجاد تمایز میان خود و «دیگران» هستند؛ این دیگران ما هستیم، یعنی انسانهایی که به تعبیر پلنگها، موجوداتی معمولی هستیم و در جهان زیبایی شناسی آنان جا نمیگیریم. ایجاد تمایز میان خود و دیگران و مشترک شدن در گروهی که صاحب این تمایز با گروههای بزرگتر هستند، حس امنیت و خاص بودنی را به همراه دارد که شاید بتواند توجیه رفتار غیرعقلانی پلنگها باشد. پلنگهایی که با ما نمیدوند.
ارسال نظر