معمای شغلی ازدواج زنان
تکنولوژی چگونه از تسلط مردان در اقتصاد خانواده کاست
در طول تاریخ، شرایط زندگی اجتماعی و اقتصادی جامعه بهشدت از نحوه «معیشت» انسان متاثر شده است. به بیان دیگر، هرگاه ابزار و ابعاد معیشت تغییر کرده بهدنبال آن دگردیسی بزرگی در بطن زندگی انسان از حیث پدیدههای اجتماعی و اقتصادی نیز ایجاد شده است. یکی از این پدیدههای اجتماعی-اقتصادی که رابطه تنگاتنگی با «نحوه معیشت» داشته نگرش انسان نسبت به جایگاه زن در جامعه بهطور کل و «اشتغال زنان» بهطور اخص بوده است. بهعنوان مثال، در مقطعی از تاریخ که معیشت بر پایههای شکار و فعالیتهای سخت فیزیکی میچرخید، زن یک جایگاه و در مقطعی که تخصص و تکنولوژی تعیینکننده نحوه معیشت است، زنها جایگاه دیگری در اجتماع دارند.
در طول تاریخ، شرایط زندگی اجتماعی و اقتصادی جامعه بهشدت از نحوه «معیشت» انسان متاثر شده است. به بیان دیگر، هرگاه ابزار و ابعاد معیشت تغییر کرده بهدنبال آن دگردیسی بزرگی در بطن زندگی انسان از حیث پدیدههای اجتماعی و اقتصادی نیز ایجاد شده است. یکی از این پدیدههای اجتماعی-اقتصادی که رابطه تنگاتنگی با «نحوه معیشت» داشته نگرش انسان نسبت به جایگاه زن در جامعه بهطور کل و «اشتغال زنان» بهطور اخص بوده است. بهعنوان مثال، در مقطعی از تاریخ که معیشت بر پایههای شکار و فعالیتهای سخت فیزیکی میچرخید، زن یک جایگاه و در مقطعی که تخصص و تکنولوژی تعیینکننده نحوه معیشت است، زنها جایگاه دیگری در اجتماع دارند. به فراخور همین جایگاه مساله اشتغال آنها نیز دچار تغییر شده و بالطبع کیفیت زندگی آنان را تحتالشعاع قرار داده است. به نظر میرسد در مقطع کنونی تاریخ، پیچیدگی نحوه معیشت، زاویههای جدیدی از مساله اشتغال زنان را نمایان کرده، که توجه به این زوایا نه تنها زندگی فردی آنها را متاثر میسازد، بلکه به درجه اهمیت ملی و فراملی تبدیل شده است. به عبارت دیگر، از یک طرف مساله اشتغال زنان، میزان کیفیت زندگی شخصی آنها را دگرگون کرده و از طرف دیگر، در دنیایی که جنگ تولید است، جوامع از زنان بهعنوان یک سرمایه اجتماعی در قالب مهمترین عامل تولید بهره میبرند.
تحولات هویتی
مهمترین تغییری که تکنولوژی در بطن زندگی ایجاد کرده این است که وزن فیزیک بدن در فرآیند تولید را به نفع استفاده از فکر کاهش داده است. همین تغییر از مناسبات فیزیکی به تولید تفکر محور باعث شده است تا زنان نیز در فرآیند تولید سهم خواهی کنند. همین سهمخواهی باعث تحولات هویتی قابلتوجهی در آنان شده است. زنانی که قبلا مسوول کارهایی در منزل و پرورش کودکان بودند و به همین علت از حیث معیشت به مردان وابسته بودند، امروزه با عرضه نیروی کار خود در بازار، یک استقلال درآمدی برای خود ایجاد کردهاند. استقلال درآمدی که مقدمه شکلگیری استقلای طلبی و فردگرایی آنان شد. قانون طبیعت ایجاب میکند مادام که معیشت خانواده صرفا بهوسیله مرد تامین شود، تسلط بیشتری روی تصمیم اعضای خانواده، روابط داخلی خانواده و تعامل آنها با اجتماع داشته باشد. با این حال استقلال درآمدی درون خانوادهای باعث شده است که این تسلط رنگ باخته و زنان هویت خود را در تصمیمات فردی و اجتماعی بهدست آورند.
افزایش سن ازدواج
افزایش اشتغال زنان از سه زاویه مختلف باعث افزایش سن ازدواج میشود. در وهله اول، قبل از استقلال درآمدی، یکی از مهمترین انگیزههای زنان برای ازدواج حمایت اقتصادی بود. به عبارت دیگر، دختران تنها تا سن خاصی تمایل دارند از لحاظ اقتصادی متکی به خانواده پدری خود باشند و بعد از این سن به ازدواج بهعنوان حامی اقتصادی بعدی فکر میکنند. با این حال، افزایش اشتغال زنان و بهدنبال آن استقلال اقتصادی، از این زاویه انگیزه ازدواج را تقلیل خواهد داد. در وهله دوم، دختران، با احراز فرصتهای شغلی، موقعیت اجتماعی جدیدی مییابند و شرایط سختتری برای ازدواج خود در نظر خواهند گرفت و همین باعث میشود تصمیم برای ازدواج سختتر و سن ازدواج افزایش یابد. رقابت زنان و مردان در بازار کار سومین زاویهای است که از سوی آن سن ازدواج افزایش مییابد. به عبارت دیگر، سهمخواهی زنان در تولید، فرصت شغلی مردان را کاهش میدهد. مردان بدون شغل و درآمد نیز تمایلی به ازدواج و تشکیل خانواده نخواهند داشت که این امر خود بر افزایش میانگین سن ازدواج اثرگذار خواهد بود.
کاهش بار تکفل
یکی از مهمترین متغیرهای اقتصادی در حوزه رفاه فردی، بار تکفل است که نسبت افراد شاغل و افراد بیکار و مصرفکننده را در یک خانواده با هم مقایسه میکند. افزایش اشتغال زنان از دو حیث بار تکفل را بهبود میدهد. ابتدا ورود زنان به مشاغل رسمی استقلال درآمدی آنها را منجر شده و این خود باعث بهبود بار تکفل خواهد شد. در گام بعدی، اشتغال زنان تمایل آنها به زندگی با کیفیتتر به علاوه میزان پرداختن آنان به اوقات فراغت را افزایش میدهد. همین باعث میشود که تصمیم آنها به سمت کاهش شمار فرزندان سوق یابد. این کاهش از یکطرف جمعیت در سطح جامعه را کاهش میدهد و از سوی دیگر بار تکفل را بهبود خواهد داد. یکی از مهمترین پیامدهای کاهش بار تکفل میتواند افزایش میزان درآمد سرانه باشد که خود میتواند مقدمه افزایش کیفیت زندگی فرزندان و بهبود سرمایه اجتماعی باشد. افزایش درآمد سرانه از این حیث سرمایه اجتماعی را بهبود میدهد که با اشتغال زنان در کنار مردان، فرصت بیشتری برای ارتقای کمیت و کیفیت آموزش فرزندان از حیث افزایش مخارج خانواده روی این بخش، ایجاد میشود.
مزیتسازی هزینهای
در دنیای امروز که تخصص و تکنولوژی معیار معیشت است، کشورها بهدنبال آن هستند تا با ایجاد مزیتهای مختلف و بهدنبال آن کاهش هزینه نهایی تولید، جذابیت کالاهای خود را برای بازار سایر کشورها افزایش دهند. به این منظور کشورها برای ایجاد مزیت سعی دارند در حوزه یکی از عوامل تولید یعنی نیروی کار، زمین و سرمایه ورود پیدا کنند. یکی از کشورهایی که به میزان گسترده با کاهش هزینه نهایی تولید از سمت نیروی کار تولیدات خود را در سراسر بازارهای دنیا عرضه کرده کشور چین است. به عبارت دیگر چین از وجود نیروی کار ارزان استفاده کرده و روی تولیدات کاربر در داخل متمرکز شده و به قیمت پایین این کالاها را در رقابت با کالاهای داخلی کشورها، به بازار آنان میفرستد. همانقدر که سیاست چین در تصاحب بازارهای جهانی هوشمندانه است، سیاست کشورهایی که در اشتغال زنان کوتاهی میکنند، غیرهوشمندانه و از حیث اقتصادی نامعقول است. بنابراین در کنار منافعی که اشتغال در ابعاد مختلف برای زنان ایجاد میکند، اقتصاد بهعنوان یک کل نیز به نیروی کار آنها در راستای ایجاد مزیت هزینهای نیازمند است.
ارسال نظر