دانش آموزان دیروز و امروز از تکالیف مدرسه میگویند
کابوسی به نام مشق شب!
مهدی بابایی دخترک دوان دوان به سمت مادرش میآید، اولین روز مدرسه خیلی زود تمام شد و با ذوق فراوان از آنچه در کلاس گذشته تعریف میکند، ذوق مشق نوشتن را به خوبی میشود در میان سخنان دخترک کشف کرد، آنجا که با ذوق از مادرش میپرسد پس کی مثل نسترن «مخش» مینویسد، ذوقی که معلوم نیست تاکی همینطور برایش لحظه شماری خواهد شد. تکلیف مدرسه و مشق شب، دغدغه تازه یک میلیون و ۲۳۸ هزار نفری است که از اول مهرماه وارد مقطع اول ابتدایی شدهاند و احتمالا از چند روز آینده درخواستهای معلم برای نوشتن چندباره از روی الگوهای نوشتاری کلاساولیها آغاز میشود و دست کم تا ۱۲ سال بعد فکر اینکه چه پاسخی برای انجام ندادن تکلیف به معلمشان خواهند داد، رهایشان نخواهد کرد.
مهدی بابایی دخترک دوان دوان به سمت مادرش میآید، اولین روز مدرسه خیلی زود تمام شد و با ذوق فراوان از آنچه در کلاس گذشته تعریف میکند، ذوق مشق نوشتن را به خوبی میشود در میان سخنان دخترک کشف کرد، آنجا که با ذوق از مادرش میپرسد پس کی مثل نسترن «مخش» مینویسد، ذوقی که معلوم نیست تاکی همینطور برایش لحظه شماری خواهد شد. تکلیف مدرسه و مشق شب، دغدغه تازه یک میلیون و 238 هزار نفری است که از اول مهرماه وارد مقطع اول ابتدایی شدهاند و احتمالا از چند روز آینده درخواستهای معلم برای نوشتن چندباره از روی الگوهای نوشتاری کلاساولیها آغاز میشود و دست کم تا 12 سال بعد فکر اینکه چه پاسخی برای انجام ندادن تکلیف به معلمشان خواهند داد، رهایشان نخواهد کرد.
تکلیف مدارس گرچه با خطهای عمودی و افقی و مورب آغاز میشود؛ اما هر سال سختتر و سنگینتر میشود و در نهایت اگر دانشآموزی تا مقطع دیپلم هم ادامه تحصیل دهد این تکالیف با جذر و انتگرال و... پایان مییابد، اما شاید بد نباشد حالا که سال جدید آموزشی در کشور آغاز شده، نظر دانشاموزان، اولیا و برخی دبیران درخصوص تکالیف هم شنیده شود.
زن جوان در حیاط مدرسهای ابتدایی در مرکز پایتخت منتظر آمدن فرزندش ایستاده، سبا، تنها فرزند اوست و امروز اولین روز مدرسه سباست، تجربهای از تکالیف مدرسه دانشآموزان امروزی ندارد؛ اما خاطره مشقشبهای دوران تحصیل خودش را آزاردهنده میداند و میگوید: «انگار آموزش و پرورش برای تکالیف شب بخشنامه صادر کرده و از معلمها خواسته آنقدر به دانشآموزان تکلیف ندهند، زمان ما که اوضاع خوب نبود و گاهی حتی پای دفتر خوابم میبرد، چندبار حتی از ترس اینکه مبادا معلم بهخاطر مشق ننوشتن تنبیهم کند، غیبت کردم و خیلی وقتها هم مادرم را برای صحبت به مدرسه میبردم.»
سبا از پلههای کوتاه مدرسه پایین میآید و به مادرش میرسد، زن جوان محور تماشای دختر کلاس اولیاش میشود و فقط میگوید: «اما آن مشق شب نوشتنها هم دورانی داشت، امروز خاطره خوبی برایمان شد.»
چند دقیقه بعد از کلاس اولیها، دانشآموزان دیگر مدرسه هم تعطیل میشوند، دختری که کلاس پنجم است با چند دوستش از ساختمان مدرسه خارج میشود، با لحن دخترهای هم سن و سال خودش، از اینکه سرویس ندارد و مجبور است با ماشین پدرش به خانه برود، گله میکند و در جواب دوستش که میگوید هغته دیگر تکلیف سرویسها مشخص میشود، تنها شانههایش را به بالا میاندازد به طرف فاطمه میروم و درباره مشقهایش سوال میپرسم، توصیههای پلیسی تاثیر خودش را روی او و دوستانش داشته و از پاسخ دادن امنتاع میکند، خودم را معرفی میکنم و میگویم که خبرنگارم اما او باور نمیکند، زنی که به نظر میرسد ناظم مدرسه باشد به بیرون از حیاط هدایتم میکند.
دم در مدرسه، پسر جوان از روز اول مدرسه خواهرش میپرسد، دخترک کلاس چهارم است، خودم را به پسر جوان معرفی میکنم و چند سوال میپرسم، امیر دانشجوی سال اول عمران در دانشگاه آزاد است، خواهرش پیشدستی میکند و زودتر از او جواب میدهد: «بعضی وقتها آنقدر به ما مشق میدادند که دفتر مشقمان تمام میشد، باید سه بار سه بار از کلمه جدید و مهم کتاب فارسی مینوشتیم و آخر هم دو صفحه دیکته، بعد هم کتاب کار باید حل میکردیم و جز آن معنی لغات را هم باید حفظ می کردیم...»
امیر هم از خاطرات دوران مدرسهاش اینطور میگوید: زمان ابتدایی به ما مشق میگفتند و به نظرم معلمها کاملا سلیقهای عمل میکردند و هماهنگی بینشان نبود، یادم هست که یک بار به تعطیلات چند روز خورده بودیم معلم ما گفته بود دوبار تمام درس جدید را رونویسی کنیم و کلی مشق دیگر هم برای ریاضی و علوم گفته بود؛ اما دانشآموزان کلاس دیگر (همان پایه) هیچ مشقی نداشتند، احتمالا آنها دانشاموزان همان کلاسی بودند که معلمها همیشه میگفتند از ما بهترند.»
پسر جوان درباره تکالیف دوران راهنمایی و دبیرستانش هم میگوید: «چون تعداد معلمها زیاد شد دیگر بحث تکلیف روزانه و مشق شب مطرح نبود، آن زمان تصورم این بود که اگر به راهنمایی و دبیرستان برویم دیگر مشق شب نداریم؛ اما تازه بدبختیها شروع شد، هر معلم برای جلسهبعدی کلاسش به ما کلی تکلیف میگفت و گاهی میشد که حتی شبها تا صبح بیدار بودم تا تکالیفم را انجام دهم، این موضوع در دوره دبیرستان حسابی به کابوس تبدیل شده بود و معلمها هم اصلا ما را درک نمیکردند، جالب اینجاست که توقع پیش مطالعه هم از ما داشتند! »
مدرسه دیگر در شمالغرب تهران که نوشته
«غیردولتی »روی سردر آن خودنمایی میکند و ظاهرا از همان روز اول بناست غیرانتفاعی بودن مدرسه به دانشآموزانش ثابت شود. ساعت از ۱۲ ظهر گذشته؛ اما هنوز دانشآموزان تعطیل نشدهاند، مردی در خودرو سواریاش منتظر آمدن پسرش است، با او هم صحبت میشوم و بعد که میفهمد خبرنگارم، شروع میکند به گفتن از مشکلاتش: « چند میلیون از ما پول گرفتهاند، کسی هم نظارت نمیکند و... » به مرد جوان توضیح میدهم که بناست درباره تکالیف درسی با او صحبت کنم، میخندد و میگوید: « این چیزها که اینها مینویسند اسمش تکلیف نیست، خودشان را مسخره کردهاند زمانی ما پشت میزهای سه نفره درس میخواندیم و کلی هم تکلیف و مشق شب بود؛ اما الان پنجشنبهها که تعطیلند، زنگ تفریح و بازی و غذاخوری هم که دارند، حالا دو خط هم مشق بنویسند چیزی نمیشود که !» مرد میانسال بلافاصله حرفهایش را اصلاح میکند و ادامه میدهد: «البته این را هم بگویم که این نسل خیلی لوس و مامانی شده، نسل آب پرتقالی با دو خط مشق هم خسته میشود و بهتر است کمی از تکالیفشان کم کنند.»
زنی دیگر مقابل در مدرسه ایستاده و مدام به ساعت گوشی تلفن همراهش نگاه میکند، نزدیک که میشوم میگوید: «مگر قرار نبود روزهای فرد ساعت 12 تعطیل شوند؟» بعد خودم را معرفی میکنم و سوالم را میپرسم، جوابش متفاوتتر از دیگران است: «پسر من کلاس پنجم است؛ کاری ندارم که چند میلیون در سال خرج او میشود، اما ما که پولمان را در قرعه کشی برنده نشدهایم، وقتی پول میدهیم توقع داریم از نظر آموزشی بیشتر به پسرم رسیدگی کنند، من شاغلم و این چند روز تا سرویسها مسیربندی شوند با مرخصی ساعتی دنبال پسرم میآیم و واقعا فرصتی ندارم که چند ساعت در روز درگیر مسائل درسی فرزندم شوم؛ اما پارسال هر روز یک مساله تازه برای تکالیف پسرم ایجاد میکردند، مد تازه هم این بود که قبل از درس دادن به دانشآموزان سوال میدادند و بعد به دانشآموزان میگفتند هرکس آن را حل کند، امتیاز میگیرد! پسر من هم اصرار پشت اصرار که من باید مساله را حل کنم، هزار بهانه و درگیری دیگر هم داشتیم و سوال من اینجاست که چرا حالا که این همه از ما پول میگیرند خودشان به این موضوع رسیدگی نمیکنند؟!
مدرسه تعطیل میشود، اول دانشآموزان کلاس اول و بعد بقیه پایهها از ساختمان خارج میشوند، کنار پسرس میروم . او درباره مشقهایش میگوید: «آنطور که اذیت شویم مشق زیاد به ما نمیدهند؛ اما گاهی تکالیفمان بیمعنی میشود، به معلم هم که اعتراض میکنیم به ما میگوید این خواسته کتاب یا بخشنامه از طرف آموزش و پرورش است...»، دانشآموزان مدرسه را ترک میکنند و کمکم معلمها از ساختمان خارج میشوند، خانم محسنی، معلم بازنشسته مدارس ابتدایی است، او سابقه تدریس در چند منطقه جنوبی و شمالی شهر تهران را دارد و در روزهای بازنشستگیاش بهعنوان مشاور در چند مدرسه فعالیت میکند.
چند سال سابقه تدریس دارید؟
از دوران بعد از جنگ تا همین چهار پنج سال پیش در مقاطع مختلف ابتدایی تدریس کردم و بیشتر از همه در پایههای اول و سوم وچهارم بودم.
به شاگردانتان تکلیف زیاد میگفتید؟
نه اینکه فکر کنید من میخواهم شعار بدهم؛ اما من همان دوران هم مخالف تکلیف زیاد بودم، اما باور کنید گاهی معلم مجبور است!
چرا مجبورید؟
گاهی اوقات تکلیف و مشق تنها اهرم معلم برای درس خواندن میشود، مخصوصا در سالهای دهه ۶۰ و ۷۰.
مگر دانشآموزان الان چه فرقی با دانشآموزان آن زمان دارند؟
بیشتر از دانشآموز بحث شرایط و زمانه است، ۱۰ سال پیش دانشآموزان مقطع ابتدایی حتی اجازه دست زدن به موبایل پدرشان را هم نداشتند، حالا هر کدام یک گوشی موبایل دارند و دیگر بحث به داشتن تبلت و لپتاپ رسیده است؛ خب این دو دانشآموزان را نمیشود با هم مقایسه کرد، آن زمان گاهی مجبور میشدیم تکلیف زیادی به دانشآموزان بدهیم، مخصوصا در مناطق جنوبی تهران؛ چراکه آنها بعد از تعطیل شدن مدرسه به کوچه و خیابان میرفتند و اهمیتی به درس نمیدادند، اما حالا بچهها کمتر به کوچه میروند و عمدتا یا در خانهاند یا در کلاسهای فوق برنامه و....
یعنی بچهها درسخوانتر شدهاند؟
نمیشود اینطور گفت؛ اما خب فضا و فرصت درس خواندن بیشتر شده است، دیگر خانوادهها با چند فرزند در یک خانه نیستند و عمدتا تک فرزند یا نهایت دو فرزند هستند.
اما امروز هم بچهها از تکالیف سنگین گله دارند.
بله، متاسفانه گاهی دبیران تحت تاثیر همان تفکرند و فکر میکنند اگر به دانشآموز تکلیف زیادی بدهند درس را خوب یاد میگیرند؛ البته اگر نخواهیم بیانصافی کنیم، حجم تکالیف هم کمتر شده و عمدتا به سمت مباحث علمی و... رفته. نمیشود که دانشآموز در خانه هیچکاری انجام ندهد و درس و مشق را فقط به مدرسه ببرد، به نظر من مدرسه یا حتی دانشگاه محل یادگیری است و خانه محل تمرین و یادآوری آموختههاست.
به نظرتان با دانشآموزی که تکلیفش را انجام نداده، چه باید کرد؟
اگر منظورتان تنبیه بدنی یا حتی روانی است که من صد درصد با آن مخالفم، راههای بسیاری وجود دارد که میشود دانشآموزان را هم مسوولیتپذیر کرد و هم کاری کرد که بتوان تکالیفشان را انجام دهند.
بحث تکالیف دانشآموزان، همچنان ادامه دارد و گرچه از حجم آن کم شده، اما نبود یک سیاست واحد برای تعیین این تکالیف و نیز جای خالی دستورالعملی واحد برای مدل تکالیف همچنان سبب شده تا برخی دانشآموزان و والدین آنها از حجم این تکالیف انتقاد کنند، باید دید آموزشوپرورش چه تدبیری در این خصوص دارد و آیا به تذکری صرف بسنده خواهد کرد یا بخشنامهای در این خصوص صادر خواهد شد.
تکلیف مدارس گرچه با خطهای عمودی و افقی و مورب آغاز میشود؛ اما هر سال سختتر و سنگینتر میشود و در نهایت اگر دانشآموزی تا مقطع دیپلم هم ادامه تحصیل دهد این تکالیف با جذر و انتگرال و... پایان مییابد، اما شاید بد نباشد حالا که سال جدید آموزشی در کشور آغاز شده، نظر دانشاموزان، اولیا و برخی دبیران درخصوص تکالیف هم شنیده شود.
زن جوان در حیاط مدرسهای ابتدایی در مرکز پایتخت منتظر آمدن فرزندش ایستاده، سبا، تنها فرزند اوست و امروز اولین روز مدرسه سباست، تجربهای از تکالیف مدرسه دانشآموزان امروزی ندارد؛ اما خاطره مشقشبهای دوران تحصیل خودش را آزاردهنده میداند و میگوید: «انگار آموزش و پرورش برای تکالیف شب بخشنامه صادر کرده و از معلمها خواسته آنقدر به دانشآموزان تکلیف ندهند، زمان ما که اوضاع خوب نبود و گاهی حتی پای دفتر خوابم میبرد، چندبار حتی از ترس اینکه مبادا معلم بهخاطر مشق ننوشتن تنبیهم کند، غیبت کردم و خیلی وقتها هم مادرم را برای صحبت به مدرسه میبردم.»
سبا از پلههای کوتاه مدرسه پایین میآید و به مادرش میرسد، زن جوان محور تماشای دختر کلاس اولیاش میشود و فقط میگوید: «اما آن مشق شب نوشتنها هم دورانی داشت، امروز خاطره خوبی برایمان شد.»
چند دقیقه بعد از کلاس اولیها، دانشآموزان دیگر مدرسه هم تعطیل میشوند، دختری که کلاس پنجم است با چند دوستش از ساختمان مدرسه خارج میشود، با لحن دخترهای هم سن و سال خودش، از اینکه سرویس ندارد و مجبور است با ماشین پدرش به خانه برود، گله میکند و در جواب دوستش که میگوید هغته دیگر تکلیف سرویسها مشخص میشود، تنها شانههایش را به بالا میاندازد به طرف فاطمه میروم و درباره مشقهایش سوال میپرسم، توصیههای پلیسی تاثیر خودش را روی او و دوستانش داشته و از پاسخ دادن امنتاع میکند، خودم را معرفی میکنم و میگویم که خبرنگارم اما او باور نمیکند، زنی که به نظر میرسد ناظم مدرسه باشد به بیرون از حیاط هدایتم میکند.
دم در مدرسه، پسر جوان از روز اول مدرسه خواهرش میپرسد، دخترک کلاس چهارم است، خودم را به پسر جوان معرفی میکنم و چند سوال میپرسم، امیر دانشجوی سال اول عمران در دانشگاه آزاد است، خواهرش پیشدستی میکند و زودتر از او جواب میدهد: «بعضی وقتها آنقدر به ما مشق میدادند که دفتر مشقمان تمام میشد، باید سه بار سه بار از کلمه جدید و مهم کتاب فارسی مینوشتیم و آخر هم دو صفحه دیکته، بعد هم کتاب کار باید حل میکردیم و جز آن معنی لغات را هم باید حفظ می کردیم...»
امیر هم از خاطرات دوران مدرسهاش اینطور میگوید: زمان ابتدایی به ما مشق میگفتند و به نظرم معلمها کاملا سلیقهای عمل میکردند و هماهنگی بینشان نبود، یادم هست که یک بار به تعطیلات چند روز خورده بودیم معلم ما گفته بود دوبار تمام درس جدید را رونویسی کنیم و کلی مشق دیگر هم برای ریاضی و علوم گفته بود؛ اما دانشآموزان کلاس دیگر (همان پایه) هیچ مشقی نداشتند، احتمالا آنها دانشاموزان همان کلاسی بودند که معلمها همیشه میگفتند از ما بهترند.»
پسر جوان درباره تکالیف دوران راهنمایی و دبیرستانش هم میگوید: «چون تعداد معلمها زیاد شد دیگر بحث تکلیف روزانه و مشق شب مطرح نبود، آن زمان تصورم این بود که اگر به راهنمایی و دبیرستان برویم دیگر مشق شب نداریم؛ اما تازه بدبختیها شروع شد، هر معلم برای جلسهبعدی کلاسش به ما کلی تکلیف میگفت و گاهی میشد که حتی شبها تا صبح بیدار بودم تا تکالیفم را انجام دهم، این موضوع در دوره دبیرستان حسابی به کابوس تبدیل شده بود و معلمها هم اصلا ما را درک نمیکردند، جالب اینجاست که توقع پیش مطالعه هم از ما داشتند! »
مدرسه دیگر در شمالغرب تهران که نوشته
«غیردولتی »روی سردر آن خودنمایی میکند و ظاهرا از همان روز اول بناست غیرانتفاعی بودن مدرسه به دانشآموزانش ثابت شود. ساعت از ۱۲ ظهر گذشته؛ اما هنوز دانشآموزان تعطیل نشدهاند، مردی در خودرو سواریاش منتظر آمدن پسرش است، با او هم صحبت میشوم و بعد که میفهمد خبرنگارم، شروع میکند به گفتن از مشکلاتش: « چند میلیون از ما پول گرفتهاند، کسی هم نظارت نمیکند و... » به مرد جوان توضیح میدهم که بناست درباره تکالیف درسی با او صحبت کنم، میخندد و میگوید: « این چیزها که اینها مینویسند اسمش تکلیف نیست، خودشان را مسخره کردهاند زمانی ما پشت میزهای سه نفره درس میخواندیم و کلی هم تکلیف و مشق شب بود؛ اما الان پنجشنبهها که تعطیلند، زنگ تفریح و بازی و غذاخوری هم که دارند، حالا دو خط هم مشق بنویسند چیزی نمیشود که !» مرد میانسال بلافاصله حرفهایش را اصلاح میکند و ادامه میدهد: «البته این را هم بگویم که این نسل خیلی لوس و مامانی شده، نسل آب پرتقالی با دو خط مشق هم خسته میشود و بهتر است کمی از تکالیفشان کم کنند.»
زنی دیگر مقابل در مدرسه ایستاده و مدام به ساعت گوشی تلفن همراهش نگاه میکند، نزدیک که میشوم میگوید: «مگر قرار نبود روزهای فرد ساعت 12 تعطیل شوند؟» بعد خودم را معرفی میکنم و سوالم را میپرسم، جوابش متفاوتتر از دیگران است: «پسر من کلاس پنجم است؛ کاری ندارم که چند میلیون در سال خرج او میشود، اما ما که پولمان را در قرعه کشی برنده نشدهایم، وقتی پول میدهیم توقع داریم از نظر آموزشی بیشتر به پسرم رسیدگی کنند، من شاغلم و این چند روز تا سرویسها مسیربندی شوند با مرخصی ساعتی دنبال پسرم میآیم و واقعا فرصتی ندارم که چند ساعت در روز درگیر مسائل درسی فرزندم شوم؛ اما پارسال هر روز یک مساله تازه برای تکالیف پسرم ایجاد میکردند، مد تازه هم این بود که قبل از درس دادن به دانشآموزان سوال میدادند و بعد به دانشآموزان میگفتند هرکس آن را حل کند، امتیاز میگیرد! پسر من هم اصرار پشت اصرار که من باید مساله را حل کنم، هزار بهانه و درگیری دیگر هم داشتیم و سوال من اینجاست که چرا حالا که این همه از ما پول میگیرند خودشان به این موضوع رسیدگی نمیکنند؟!
مدرسه تعطیل میشود، اول دانشآموزان کلاس اول و بعد بقیه پایهها از ساختمان خارج میشوند، کنار پسرس میروم . او درباره مشقهایش میگوید: «آنطور که اذیت شویم مشق زیاد به ما نمیدهند؛ اما گاهی تکالیفمان بیمعنی میشود، به معلم هم که اعتراض میکنیم به ما میگوید این خواسته کتاب یا بخشنامه از طرف آموزش و پرورش است...»، دانشآموزان مدرسه را ترک میکنند و کمکم معلمها از ساختمان خارج میشوند، خانم محسنی، معلم بازنشسته مدارس ابتدایی است، او سابقه تدریس در چند منطقه جنوبی و شمالی شهر تهران را دارد و در روزهای بازنشستگیاش بهعنوان مشاور در چند مدرسه فعالیت میکند.
چند سال سابقه تدریس دارید؟
از دوران بعد از جنگ تا همین چهار پنج سال پیش در مقاطع مختلف ابتدایی تدریس کردم و بیشتر از همه در پایههای اول و سوم وچهارم بودم.
به شاگردانتان تکلیف زیاد میگفتید؟
نه اینکه فکر کنید من میخواهم شعار بدهم؛ اما من همان دوران هم مخالف تکلیف زیاد بودم، اما باور کنید گاهی معلم مجبور است!
چرا مجبورید؟
گاهی اوقات تکلیف و مشق تنها اهرم معلم برای درس خواندن میشود، مخصوصا در سالهای دهه ۶۰ و ۷۰.
مگر دانشآموزان الان چه فرقی با دانشآموزان آن زمان دارند؟
بیشتر از دانشآموز بحث شرایط و زمانه است، ۱۰ سال پیش دانشآموزان مقطع ابتدایی حتی اجازه دست زدن به موبایل پدرشان را هم نداشتند، حالا هر کدام یک گوشی موبایل دارند و دیگر بحث به داشتن تبلت و لپتاپ رسیده است؛ خب این دو دانشآموزان را نمیشود با هم مقایسه کرد، آن زمان گاهی مجبور میشدیم تکلیف زیادی به دانشآموزان بدهیم، مخصوصا در مناطق جنوبی تهران؛ چراکه آنها بعد از تعطیل شدن مدرسه به کوچه و خیابان میرفتند و اهمیتی به درس نمیدادند، اما حالا بچهها کمتر به کوچه میروند و عمدتا یا در خانهاند یا در کلاسهای فوق برنامه و....
یعنی بچهها درسخوانتر شدهاند؟
نمیشود اینطور گفت؛ اما خب فضا و فرصت درس خواندن بیشتر شده است، دیگر خانوادهها با چند فرزند در یک خانه نیستند و عمدتا تک فرزند یا نهایت دو فرزند هستند.
اما امروز هم بچهها از تکالیف سنگین گله دارند.
بله، متاسفانه گاهی دبیران تحت تاثیر همان تفکرند و فکر میکنند اگر به دانشآموز تکلیف زیادی بدهند درس را خوب یاد میگیرند؛ البته اگر نخواهیم بیانصافی کنیم، حجم تکالیف هم کمتر شده و عمدتا به سمت مباحث علمی و... رفته. نمیشود که دانشآموز در خانه هیچکاری انجام ندهد و درس و مشق را فقط به مدرسه ببرد، به نظر من مدرسه یا حتی دانشگاه محل یادگیری است و خانه محل تمرین و یادآوری آموختههاست.
به نظرتان با دانشآموزی که تکلیفش را انجام نداده، چه باید کرد؟
اگر منظورتان تنبیه بدنی یا حتی روانی است که من صد درصد با آن مخالفم، راههای بسیاری وجود دارد که میشود دانشآموزان را هم مسوولیتپذیر کرد و هم کاری کرد که بتوان تکالیفشان را انجام دهند.
بحث تکالیف دانشآموزان، همچنان ادامه دارد و گرچه از حجم آن کم شده، اما نبود یک سیاست واحد برای تعیین این تکالیف و نیز جای خالی دستورالعملی واحد برای مدل تکالیف همچنان سبب شده تا برخی دانشآموزان و والدین آنها از حجم این تکالیف انتقاد کنند، باید دید آموزشوپرورش چه تدبیری در این خصوص دارد و آیا به تذکری صرف بسنده خواهد کرد یا بخشنامهای در این خصوص صادر خواهد شد.
ارسال نظر