10 درس کسب‌و‌کار که باید تا پیش از چهل سالگی بدانید
مترجم: سیمین راد یک کارآفرین موسسه‌‌ای اقتصادی، پس از سی سال تجربه مداوم در کسب‌و‌کار، ده مورد از مهم‌ترین درس‌هایی را افشا می‌کند که آرزو داشت زودتر در زندگی‌اش آموخته بود:
من حرفه کسب‌و‌کارم را سی سال پیش آغاز کردم. آن روزها، زمانی‌که کار را شروع کردم، هرگز فکرش را نمی‌کردم که برای شرکتی بزرگ کار خواهم کرد. با سه شرکت و یک سرمایه‌ اولیه شروع کردم و به یک مولف در زمینه کسب‌و‌کار، یک سخنران انگیزه‌دهنده و یک مشاور تبدیل شدم. بارها اخراج شدم، از طرف شرکایم کنار گذاشته شدم و بارها از کسب‌و‌کاری کناره گرفتم و به سمت کسب‌و‌کار تازه‌ای حرکت کردم. رویکرد من نوعی پیشروی مخاطره‌آمیز بود؛ چیزی مثل یک رانندگی دیوانه‌وار. اما با گذر عمر و همه آن فراز و فرودها، تجربیات زیادی کسب کردم ــ و با همان تجربه‌ها ذره‌ای دانش و خرد حاصل شد. در اینجا ده آموزه‌ای را ذکر می‌کنم که ای کاش پیش از آنکه به چهل سالگی برسم می‌دانستم.



۱ نمی‌توانید همه چیز را کنترل کنید. مهم نیست چقدر سخت کار می‌کنید یا چه کسانی را می‌شناسید، چیزهای زیادی وجود دارند که خارج از کنترل شما عمل می‌کنند. هر چه زودتر این مهم را دریابید، کمتر با شکست مواجه خواهید شد. با جدیت روی آن اموری که از پس کنترل‌شان برمی‌آیید کار کنید و بیاموزید که چطور قاطعانه به چیزهایی که خارج از کنترل شما هستند واکنش نشان دهید.

2 پول یکی از معیار‌های موفقیت است. در اختیار داشتن پول و سرمایه اهمیت دارد زیرا واضح‌ترین شیوه‌ای است که افراد جامعه به‌وسیله‌ آن به هدف می‌رسند. با به‌ دست آوردن پول کافی می‌توانید آنچه را که دوست دارید انجام دهید، و از خانواده‌تان حمایت کنید. در واقع پول در خدمت تقویت و رشد پیوند عاطفی میان شما و خانواده و دوستان عمل می‌کند. پس دارید از سرمایه دیگری در جای دیگری مایه می‌گیرید.

3 همه را دوست داشته باشید، به عده کمی اعتماد کنید و فقط به خودتان متکی باشید. فرض کنید که مردم بهترین نیت‌ها را نسبت به شما دارند، اما فقط به کسانی که استحقاق‌اش را دارند اعتماد کنید. کسب‌و‌کار شما همان چیزی است که شما و تیم‌تان آن را ساخته و پرداخته‌اید. برای موفقیت‌های کاری‌تان به دیگرانی که خارج از حوزه اعتمادتان هستند وابسته نباشید.

4 مساله این نیست که چه کاری انجام می‌دهید، مهم این است که دارید با چه کسانی کار می‌کنید. من در بسیاری از تجربیات کسب‌و‌کارم، از فقدان آدم‌هایی که واقعا بشود در شرایط دشوار کار روی‌شان حساب کرد در رنج و ناراحتی بوده‌ام. کسب‌و‌کار، در نهایت، مساله‌ای درباره‌ شریک‌ها، کارمندان، مشتریان و فروشنده‌ها است.

5 موفقیت های بزرگ یک‌شبه به‌دست نیامده اند. اغلب مالکان کسب‌و‌کارهایی که به لحاظ مالی موفق بوده‌اند، برای بیش از یک دهه سخت‌کوشانه در حال کار و تمرکز بر حوزه‌ کاری‌شان بوده‌اند. شکیبایی حقیقتا یک فضیلت ارزشمند برای بسیاری از صاحبان کسب‌و‌کارهای کوچک محسوب می‌شود. بپذیرید که رسیدن به موفقیت یک پروسه بسیار بلندمدت است و می‌تواند بین هفت تا ده سال طول بکشد.

6 همیشه نمی‌شود از شکست‌ها چیزی آموخت. برخلاف عقل سلیم عوام، گاه شکست‌خوردن هیچ چیز مشخصی برای یادگرفتن ندارد؛ بنابراین سعی کنید تا جایی که می توانید عواقب یک کار را بررسی کنید. وقتی شکست می‌خورید، بیاموزید که می‌توانید چه کارهایی کنید و سریعا از آن وضعیت درگذرید تا بتوانید به سمت شانس موفقیت بعدی حرکت کنید.

7 همواره برنده‌ها و بازنده‌ها وجود خواهند داشت. یقینا اگر یک برنده باشد شادکامی بیشتر وجود خواهد داشت، اما همچنین، آموختن اینکه چطور یک «بازنده خوب» باشد هم مهم است. در مورد شکست‌خوردن چندان سخت‌گیر نباشید، بلکه بپذیرید که باختن به شما مجال خواهد داد که شیوه‌های تازه‌ به پیش رفتن را بیابید و رهسپار شوید.

8 فروش‌ موجب غرور و وجه نقد موجب خوش‌فکری می‌شود. فراموش کنید که میزان درآمد شما چقدر زیاد است، یا چند نفر در استخدام شما هستند. بر چگونگی صورت‌حساب گردش وجوه تمرکز کنید. همچنین، تمرکز کنید بر اینکه چطور یک صورت‌وضعیت گردش مالی شفاف را تهیه کنید و اینکه واقعا چه میزان وجه نقد می‌توانید به دست آورید و حفظ کنید.

9 تمرکز کنید. تمرکز کنید. تمرکز کنید. آن دسته از صاحبان کسب‌و‌کارهای کوچک که می‌خواهند همه چیز را برای انواع مشتری‌ها تدارک ببینند احتمالا شکست خواهند خورد. وفاداری مشتری از این اصل نتیجه می‌شود که یک چیز مشخص را به نحو شایسته‌ای برای آنها به انجام برسانید.

10 در زندگی چیزهای دیگری هم در کنار کسب‌و‌کار وجود دارند. اغلبِ کارآفرین‌ها وقت بسیار زیادی را بر سر کار یا اندیشیدن درباره کار صرف می‌کنند. این وسواس، باعث به وجود آمدن یک جهان بسیار محدود و گاه منفرد می‌شود. حمایت کردن و ارائه پشتیبانی از خانواده و دوستان، زندگی‌تان را بسیار غنی‌تر خواهد کرد.