گرداب یارانهای
بهطور کلی دادن یارانه و مطرح کردن چنین مباحثی به هنگام انتخابات در برخی کشورها رایج بوده است. شاید بتوان مهمترین این کشورها را در منطقه آمریکای لاتین و به خصوص کشورهایی مانند ونزوئلا و اکوادور دانست. افزایش مخارج دولتی و اعطای یارانههای مختلف در بسیاری موارد در جهت تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی یا طبقات خاصی از مردم صورت میگیرد و در مواردی توانسته است سبب جلب آرای عمومی شود. با این حال این پرسش پیش میآید که دادن چنین یارانههایی تا چه حد ثمربخش بوده و در بلندمدت چه آثار و پیامدهایی به همراه دارد؟ ونزوئلا در دوران چاوز سیاست اقتصادی متفاوتی را در پیش گرفته بود.
بهطور کلی دادن یارانه و مطرح کردن چنین مباحثی به هنگام انتخابات در برخی کشورها رایج بوده است. شاید بتوان مهمترین این کشورها را در منطقه آمریکای لاتین و به خصوص کشورهایی مانند ونزوئلا و اکوادور دانست. افزایش مخارج دولتی و اعطای یارانههای مختلف در بسیاری موارد در جهت تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی یا طبقات خاصی از مردم صورت میگیرد و در مواردی توانسته است سبب جلب آرای عمومی شود. با این حال این پرسش پیش میآید که دادن چنین یارانههایی تا چه حد ثمربخش بوده و در بلندمدت چه آثار و پیامدهایی به همراه دارد؟ ونزوئلا در دوران چاوز سیاست اقتصادی متفاوتی را در پیش گرفته بود. وی که از سال ۱۹۹۸ تا زمان مرگش در سال ۲۰۱۳ قدرت را در ونزوئلا در اختیار داشت، برخی سیاستهای اقتصادی موسوم به «انقلاب بولیواری» را بنیان نهاد و طبق این برنامهها، دولت در چارچوبهایی مانند یارانه دست به مخارج گستردهای در بخشهای مختلف اقتصاد زد.
در اوایل دهه نخست سده بیست و یکم میلادی قیمت نفت به شدت افزایش یافت و صندوقهای ارزی در اختیار هوگو چاوز در وضعیتی قرار گرفتند که از آغاز فروپاشی اقتصادی این کشور در دهه ۸۰ میلادی چنین وفور منابعی را تجربه نکرده بودند. دولت چاوز از این زمان بود که به یک دولت نیمه اقتدارگرا و به شدت پوپولیست تبدیل شد. سیطره دولت بر اقتصاد بسیار گسترش یافت تا چاوز بتواند با استفاده از چنین کنترلهایی از منابع فراوان ونزوئلا راحتتر استفاده کند. از نظر شرایط داخلی کشور، چاوز دست به منابع مادی و وجوهی که با استفاده از فروش منابع نفتی پدیدار شده بودند، زد و از آن در راستای پاسخ دادن به سیاستهای پوپولیستی خود استفاده کرد.
وی با ایجاد «ماموریتهای بولیواری» اهدافی را تعیین کرد که منظور وی از آنها فراهم آوردن خدمات عمومی برای بهبود بخشیدن به شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بود. این سیاستها شامل بازتوزیع ثروت، اصلاحات زمین و برخی کارهای دیگر مانند ایجاد شرکتهای متعلق به کارگران بود. از نظر بینالمللی دولت چاوز از تولید نفت برای افزایش استقلال خود از دولتهای ایالات متحده و اروپا استفاده میکرد و از وجوه حاصل از فروش نفت نیز برای ارتقای یکپارچگی سیاسی و اقتصادی با سایر ملل آمریکای لاتین استفاده میکرد. یکی از این جمله کارها را میتوان دادن وجوه ناشی از فروش نفت بهصورت یارانه به کشور کوبا دانست. امری که در سالهای اخیر و پس از مرگ چاوز و پس از آن کاهش شدید بهای نفت در بازارهای جهانی به پاشنه آشیل کوبا تبدیل شد.
قاتلان خاموش اقتصادهای تک محصولی
بهطور کلی، کشورهایی که تک محصولی هستند و اقتصاد آنها وابسته به یک مورد مشخص کالایی است، در معرض آسیبهای اقتصادی شدید قرار دارند که عمدتا در نتیجه وارد شدن تکانه به قیمت چنین کالاهایی ایجاد میشود. افزایش یارانهها و مخارج دولتی در این کشورها به خصوص در زمانی که شوک مثبت به قیمت کالاها وارد شده است، به جای آنکه به مدیریت منابع و درست مصرف کردن آنها و سرمایهگذاری صحیح وجوه به دست آمده منجر شود، موجب میشود اقتصاد کشور در بلندمدت با مشکلاتی روبهرو شود. همین امر در کوبا موجب شد این کشور که به شدت وابسته به صادرات نیشکر بود، با پیگیری سیاستهای غلط اقتصادی و عدول از اصول اقتصاد و مخارج بیرویه دولتی تبدیل به کشوری با مشکلات فراوان شود و کمکهای نفتی ونزوئلا برای آن نجاتبخش باشد، با این حال، گذر زمان و طنز روزگار نشان داد ونزوئلا نیز به همین مشکل مبتلا شده است. به همین دلیل، این یارانهها نیز که پیش از ونزوئلا از سوی شوروی و با سرنوشتی مشابه به کوبا پرداخت میشدند، تحت سایه سنگین فروپاشی اقتصادی قرار گرفتند.
ونزوئلا و دستهای نامریی اقتصاد
زمانی که چاوز دست به افزایش مخارج داخلی زد تا بتواند هواداران سیاسی وفاداری برای خود و ادامه حکمرانیش دست و پا کند، کنترلهای ارزی، تورم، محیطی ناآشنا و نامطمئن برای کسب و کارهای خصوصی و ریسک نکول در این کشور شیوع یافت و برای اقتصاد ونزوئلا عوارض زیادی به همراه آورد که البته هرچند در کوتاهمدت کنترل شدند، در بلندمدت آسیبهای بسیار شدید و مخربی ایجاد کردند. دولت چاوز در یکی از اقداماتش به کشور چین روی آورد تا مخارج بیش از حد و حصر این کشور بر برنامههای اجتماعی را تامین مالی کند، زیرا در غیاب بسیاری از سرمایهگذاران این یکی از راهها برای پاسخگویی به سرمایه مورد نیاز برای تداوم طرحهای اجتماعی این کشور بود.
بهرغم هشدارهایی که در مورد این رویکرد در اوایل سالهای هزاره جدید میلادی به چاوز داده شده بود، دولت ونزوئلا بهطور مستمر مخارج برنامههای اجتماعی خود را افزایش داد، در واقع یارانههای دولتی بیشتری به مردم، جامعه و برخی از بخشهای این کشور پرداخت که در بیشتر موارد غیربهینه و غیراقتصادی بوده و اثری منفی و مخرب بر آن داشت. دولت چاوز در نتیجه چنین اقداماتی پول کافی برای هیچ آشوب و نابسامانی احتمالی اقتصادی در آینده پسانداز نکرده بود و همین امر اندکی پس از مرگ وی و از دست رفتن کاریزمای سیاسی وی در ونزوئلا و به قدرت رسیدن نیکلاس مادورو به جای وی به تحقق پیوست.
سایر صنایع ونزوئلا به غیر از نفت در نتیجه سیاستهای نابجای اقتصادی و افزایش بیرویه مخارج دولتی و ارائه انواع یارانههای غیرمولد و نیز وابستگی بیش از حد این کشور به صنعت نفت و درآمدزایی حاصل از آن، رشد و توسعه چندانی نیافته و با مشکلات فراوانی روبهرو بودند. در واقع سهم بخش تولید در تولید ناخالص داخلی ونزوئلا از ۴/ ۱۷ درصد در سال ۱۹۹۸ و زمان به قدرت رسیدن چاوز در این کشور، در سال ۲۰۱۲ به ۲/ ۱۴ درصد کاهش یافته بود که در واقع نشاندهنده وخیمتر شدن اوضاع صنایع غیرنفتی در دوره زمامداری چاوز و آسیب دیدن بخشهای مختلف در نتیجه سیاستهای وی بود. چاوز در نتیجه چنین کارهایی از جمله سیاستهایی نظیر کنترل قیمت و مخارج بیش از حد بخش دولتی،موجب بروز کمبودهایی در این کشور شد و به تدریج نرخ تورم در ونزوئلا رشد کرد تا به بالاترین تورم در سراسر جهان رسید!
دولت ونزوئلا در زمینههایی مانند مالیاتستانی نیز اقداماتی انجام داد. از جمله اینکه چند مالیات جدید برای کالاهای لوکس و غیراساسی وضع کرد. هدف چاوز از این کار انتقال دادن بار مالیاتی از فقرا به ثروتمندان و کنترل تورم بود. از ماه مارس سال ۲۰۰۹ نیز نرخ مالیات ارزش افزوده به ۱۲ درصد افزایش یافت تا جبرانی برای کاهش قیمت نفت در بازارهای جهانی باشد. در اکتبر سال ۲۰۰۹ نیز آژانس مالیاتستانی ونزوئلا اعلام کرد که روی موارد جدیدی مالیات وضع خواهد کرد و علاوه بر موارد پیشین، الکل و سیگار نیز مشمول مالیاتستانی خواهند شد.
کابوس برای زیرساختها
در حوزه زیرساخت و حملونقل نیز کارهای چاوز نمودهای متفاوتی داشت. به رغم کارهایی که در دهه ۱۹۶۰ میلادی انجام شد و آغاز جادهسازی در مقیاسهای وسیع در ونزوئلا، که ناشی از افزایش قیمتهای نفت در جهان بود، خدمات عمومی به ویژه در حوزه زیرساختها ضعیف بود. در آغاز ماه آگوست سال ۲۰۰۸، چاوز اعلام کرد که ونزوئلا با آرژانتین و برزیل همکاری خواهد کرد تا قطاری بسازد که پایتخت این کشور، کاراکاس را به پایتخت آرژانتین یعنی شهر بوئنوسآیرس و شهرهایی در بین این کشورها وصل کند. دولت چاوز یک طرح توسعه ریلی ملی به راه انداخت که ۱۵ خط راهآهن در سراسر کشور ایجاد میکرد. این شبکه با کمک چین و همکاری با آن کشور ساخته شده بود و علاوه بر آن ونزوئلا در ساخت مواردی همچون لوکوموتیوها و وسایل نقلیه ریلی نیز با این کشور همکاری میکرد. به هر صورت، با توجه به مشکلاتی که در ادامه پیش آمد و وضعیت اقتصادی و مالی ونزوئلا دچار نابسامانی شد، پروژه ریلی این کشور در نتیجه عدم توانایی دولت آن برای پرداخت ۵/ ۷ میلیارد دلار و بدهی به شرکت راهآهن چین در حالت انتظار و توقف باقی ماند.
آرزوهای بر باد رفته
سیاستهای اقتصادی بینالمللی دولت هوگو چاوز در وهله نخست درصدد کاهش تاثیر سرمایهگذاران خارجی در ونزوئلا بود. هدف از این کار که بهعنوان بخشی از برنامه دموکراتیزاسیون اقتصادی محلی وی قلمداد میشد، این بود که شکلهای مختلفی از یکپارچگی سیاسی و اقتصادی آمریکای لاتین مانند ارزهای منطقهای واحد به تقلید از یورو ایجاد شود و موسسات اعتباری و مالی منطقهای به وجود آید که در عمل بتوانند وابستگی به سازمانهایی نظیر صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی را از بین برده و معاهداتی تجاری بین این کشورها ایجاد کنند. با این حال، چنین برنامه بلندپروازانهای نتوانست به درستی تحقق پیدا کند.
یکی از اهداف اساسی که دولت چاوز در پی آن بود، ایجاد یک بلوک سیاسی- تجاری منطقهای بود که بتواند بهعنوان اتحادی جایگزین در مقابل پیمان تجارت آزاد کشورهای قاره آمریکا به کار گرفته شود. دولت ونزوئلا ادعا میکرد که فرآیند تصمیمگیری که به موجب این پیمان انجام میشود، غیر دموکراتیک بوده و قدرت شرکتها را با هزینه حاکمیت ملی افزایش میدهد، یعنی کاهش قدرت حاکمیت ملی را توسط برخی شرکتها در پی دارد. همچنین به نظر وی خصوصیسازی فقرا را از میان میبرد. کشورهای کوبا، نیکاراگوئه، هندوراس، بولیوی و جمهوری دومینیکن بهعنوان اعضای پیمان پیشنهادی ونزوئلا به این کشور پیوستند. به موجب آن، در ازای نفت تخفیف داده شده ونزوئلا که در واقع یارانهای از سوی این کشور به سایر دولتها بود، کوبا که دارای سیستم نسبتا توسعه یافته و موفقی در بهداشت، پزشکی و درمان بود، در این راستا کمکهایی ارائه میکرد و برای ونزوئلا هزاران معلم و پزشک فراهم میآورد تا به سلامت و آموزش فقرا در این کشور کمک کنند. چاوز این توافق را مدلی انعطافپذیر میدانست که میتواند برای یکپارچگی بین کشورهای آمریکای لاتین به کار برده شود و علاوه بر آن بر دغدغههای اجتماعی پیش رو نیز تمرکز دارد.
به رغم تمام نیتهای خوب یا شاید اهداف پوپولیستی که هوگو چاوز در کشور ونزوئلا داشت و به شدت در پی تحقق و به اجرا در آوردن آن بود، تجربه نشان داد که این سطح از مخارج و یارانهها که بدون هیچ پشتوانه خاصی و تنها با تکیه بر دلارهای نفتی این کشور در ونزوئلا و کشورهای اطراف هزینه میشد، راهی به جز شکست در پی نمیگذارد. افزایش مستمر چنین یارانههایی علاوه بر تحلیل بردن توان اقتصادی این کشور در بلندمدت تنها فقر، تورم و کمبود منابع مختلف از جمله مواد غذایی را در پی داشت و جانشین چاوز را با مشکلاتی بیپایان مواجه کرد. اکنون ونزوئلا که یکی از بزرگترین ذخایر طلا در جهان را داشته و از نظر منابعی همچون نفت بسیار غنی است، روزگار دشواری را میگذراند که ناشی از بیتوجهی به اصول اساسی اقتصاد و اتلاف منابع در راستای اهداف عمدتا پوپولیستی است. کشوری که روزگاری در میان اقتصادهای پررونق جهان از نظر تولید ناخالص داخلی قرار داشت اکنون در سال ۲۰۱۷ با مشکلات سیاسی و اقتصادی مواجه است و بالاترین میزان تورم را در جهان تجربه میکند. تورمی که گفته میشود در سال ۲۰۱۷ از ۱۶۰۰ درصد نیز خواهد گذشت.
ارسال نظر