دو گناه سرنوشتسازی که آمریکاییها مرتکب شدند
قیام روستاییها
فرید زکریا
مترجم: شادی آذری
واکنش آن دسته از ما که مخالف ترامپ بودهایم در برابر نتایج رای گیری روز سهشنبه، یکی از این دو میتواند باشد: خشم یا عکسالعمل صادقانه. من ذاتا شخصیت خشمگینی نیستم بنابراین راه دوم را انتخاب میکنم. ترامپ نقشه سیاسی آمریکا را به مدد حمایت عظیم قشر سفیدپوست شاغل بویژه ساکنان جوامع روستایی تغییر داد. صادقانه بگویم، این دنیایی است که من شناختی از آن ندارم و احتمالا بسیاری از افراد هم آن را به خوبی نمیشناسند.
فرید زکریا
مترجم: شادی آذری
واکنش آن دسته از ما که مخالف ترامپ بودهایم در برابر نتایج رای گیری روز سهشنبه، یکی از این دو میتواند باشد: خشم یا عکسالعمل صادقانه. من ذاتا شخصیت خشمگینی نیستم بنابراین راه دوم را انتخاب میکنم.ترامپ نقشه سیاسی آمریکا را به مدد حمایت عظیم قشر سفیدپوست شاغل بویژه ساکنان جوامع روستایی تغییر داد. صادقانه بگویم، این دنیایی است که من شناختی از آن ندارم و احتمالا بسیاری از افراد هم آن را به خوبی نمیشناسند. همین، بخشی از مشکل است. همه ما درد مناطق روستایی آمریکا را نادیده گرفتیم.
مقالهای که در یک وبسایت مطالب طنز به قلم دیوید وونگ منتشر شده، منعکسکننده خشم روستانشینان آمریکایی است. دیوید وونگ، خودش بزرگ شده شهر کوچکی در ایالت ایلینویز است. او در مقالهاش نوشته است: «همه جهان لعنتی حول محور شهرهای آمریکا میچرخد.» بخش اعظم فرهنگ مردم آمریکا در رابطه با شهرنشینان است. اغلب فیلمهای جدید، نمایشها، آهنگها و بازیها در شهرهای لسآنجلس، نیویورک یا شیکاگو و شهرهایی از این دست ارائه میشوند. تقریبا هر روندی از کلانشهرها شکل میگیرد. همه صنایع جدید در شهرها به راه میافتند. وونگ نوشته است: «اگر در مناطق روستایی آمریکا زندگی کنید، این موضوع لعنتی آزارتان خواهد داد.»شهرها بهطور نامتناسبی توجه رسانهها و نخبگانی که در چند شهر محدود ساکنند، را به خود جلب میکنند.
وونگ مینویسد تصور عموم بر این است که توفان کاترینا در نیواورلئان بوده است؛ «اگر اخبار و فیلمهای سینمایی و تلویزیونی را تماشا کنید، چیزی نمیبینید که چندان نشان دهد توفان چگونه مناطق روستایی منطقه میسیسیپی را در هم پیچید... تعدادی مردم روستایی که بر سر یک یدککش آسیب دیده گریه میکنند، چه ارزش خبری دارد؟ نیو اورلئان به لحاظ فرهنگی مهم است. نیواورلئان است که اهمیت دارد.» در جای دیگری از این مقاله آمده است: «برای آنهایی که نادیده انگاشته شدهاند، آنهایی که در رنج بودهاند، دونالد ترامپ همچون آجری است که بر شیشه پنجره نخبگان پرتاب شد. صدایش را میشنوید؟»در واقع تعداد تلفات نیواورلئان نسبت به تلفات مناطق روستایی میسیسیپی بیشتر بوده است و حجم خسارات فیزیکی در این شهر نیز بیشتر از مناطق روستایی بوده است و پوشش خبری زیادی هم از نابودی مناطق روستایی منتشر شد اما یک نکته بزرگتر وجود دارد: شهرها طوری توجه ما را به خود جلب میکنند که مناطق روستایی نمیتوانند. طی سه یا چهار دهه گذشته، آمریکا به نظام بسیار موثری در شایسته سالاری روی آورده بود، نظامی که در آن افراد همه طبقات اقتصادی میتوانستند از پلههای ترقی و رشد درآمد بالا بروند. البته این پلههای ترقی معمولا در شهرها وجود داشته است.
گر چه این نظام شایسته سالاری به مراتب بهتر از بهرهگیری از مزایای نژادی، جنسیتی یا وراثتی برای کسب ثروت یا قدرت است، اما مشکلات خود را نیز به همراه دارد. مانند هر نظام دیگری، برخی افراد در این نظام به درجات بالا نمیرسند و دقیقا به این دلیل که این نظام، یک نظام شایسته سالاری است، به آسانی میتوانیم باور کنیم که عادلانه نیز هست.یک نظام شایسته سالار اما در برابر یک موضوع همچون نابینایان است:این که برخی به این دلیل نمیتوانند به موفقیت دست یابند که به نوعی بدشانس بودهاند. حتی آن دسته از افرادی که نمرات ضعیفی را در امتحانات کسب میکنند یا عادتهای کاری بدی دارند، انسان هستند و نیازمند توجه و احترام. موفقیت بزرگ جمهوریخواهان در مجامع روستایی این بوده است که با وجود آنکه معمولا سیاستهای اقتصادیای را در پیش میگرفتند که به روستاییان کمکی نمیکرد و حتی شاید در برخی مواقع به آنها ضرر هم میرساند، اما با توجه کردن به فرهنگ، مذهب و احساسات آنها به آنان احترام گذاشته است.بنابراین گناه بزرگ چپهای مدرن، نخبهگرایی است.
اما گناه دیگری نیز در این انتخابات خود را نشان داد: نژادپرستی. ترامپ در میان سفید پوستان فاقد مدرک دانشگاهی ۳۹ درصد بیشتر از کلینتون رای آورد اما نکته تعجب آور اینکه او در میان دانشگاه رفتههای سفیدپوست هم ۴ درصد بیشتر از کلینتون رای به خود اختصاص داد. نیت کوهن در نشریه نیویورک تایمز نوشته است: «او اکثریت سفید پوست آمریکا را برانگیخت و همه توان خود را علیه از بین بردن تبعیض نژادی بهکار برد.» البته از این جنبه ترامپ پدیدهای غیرعادی نیست. پوپولیسم راستگرا در بسیاری از دیگر کشورهای غربی نیز در حال رشد است. این موضوع را میتوان در شمال اروپا، که رشد اقتصادی خوبی را شاهد بوده است، در آلمان، که مشاغل تولیدی در وضعیت خوبی به سر میبرند، و در فرانسه که دولت سیاستهای حمایتی زیادی را در حمایت از قشر شاغل در پیش گرفته است، مشاهده کرد. یک وجه مشترک همه این کشورها این است که اکثریت سفید پوست با موج اخیر پناهندگان و مهاجران مواجه شدهاند.شاید بتوان این پدیده را به عنوان یک واکنش فرهنگی به تغییر تلقی کرد که معمولا خود را به شکل تقابل با آن دسته از افرادی که با اکثریت تفاوت دارند و به عنوان سیاه و قهوهای شناخته میشوند، نشان میدهد. بر اساس نظرسنجی شبکه انبیسی در ماه اوت، هنوز ۷۲ درصد از رای دهندگان جمهوری خواه تردید دارند که آیا باراک اوباما زاده آمریکا هست یا نه.
مهارت سیاسی دونالد ترامپ در سخن گفتن از این مسائل حساسیتزا بود: نخبهگرایی و نژاد. او این کار را به روشی ساده، مستقیم و به لحاظ سیاسی غلط، انجام داد اما توانست رای دهندگان سفید پوست و بویژه مردان سفید پوست را با یکدیگر متحد کند. در این راه او موجب هراس دهها میلیون آمریکایی دیگر شد. مهم است که گفتوگویی جدی درباره نخبه گرایی و جوامع روستایی شکل گیرد اما صحبت در مورد نژاد افراد هم نباید موجب خجالت آنها شود. اقشار دیگری غیر از روستاییان هم در آمریکا هستند که نادیده انگاشته شدهاند و در رنج بسر میبرند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که در آمریکا همه به حرفهای یکدیگر گوش فرا دهند.
منبع: واشنگتن پست
ارسال نظر