داستان راننده مرموز محبوب
استیگ نفر چهارم برنامه تاپگیر با لباس اتومبیلرانی یکدست سفید و کلاه ایمنی به همین رنگ وارد میدان میشد. در حالی که چهرهاش را هم بهدلیل نقاب تیره هلمت نمیشد تشخیص داد. در همان چند برنامه اول تاپگیر مشخص شد که استیگ تنها استیگ است و باقی خواهد ماند. چراکه برنامهسازان قصد ندارند چهره و حتی نام و نشان او را نمایان سازند.
استیگ نفر چهارم برنامه تاپگیر با لباس اتومبیلرانی یکدست سفید و کلاه ایمنی به همین رنگ وارد میدان میشد. در حالی که چهرهاش را هم بهدلیل نقاب تیره هلمت نمیشد تشخیص داد. در همان چند برنامه اول تاپگیر مشخص شد که استیگ تنها استیگ است و باقی خواهد ماند. چراکه برنامهسازان قصد ندارند چهره و حتی نام و نشان او را نمایان سازند. او حتی حرف نمیزد و تنها گاهی با اشاره سر موردی را تایید یا تکذیب میکرد، آنهم به ندرت. پشت این نقاب مردی قرار داشت که تنها میشد متوجه شد یک راننده حرفهای است. رانندهای که چند سر و گردن از مجریان برنامه که خود رانندگانی حرفهای هستند، بهتر میراند، بهخصوص با خودروهایی که چندان قابلیت فرمانپذیری نداشتند، استیگ به مانند یک خودرو اسپورت آنها را به حرکت درمیآورد. استیگ آنقدر نقش خود را خوب بازی میکرد که بعد از تست و هنگام پیاده شدن از خودرو اصلا نمیشد متوجه شد که از رانندگی با این ماشین راضی بوده یا نه!
داستان خلق شخصیت استیگ، راننده مرموز، از ابتدا با این جزئیات آغاز نشده است. شخصیت استیگ با همفکری اندی ویلیام تهیهکننده فصل اول تاپگیر (دور جدید) و جرمی کلارکسون مجری اول این برنامه انجام گرفته است. اندی ویلیام ماجرای شکلگیری شخصیت استیگ را اینگونه بیان میکند: ما به این نتیجه رسیدیم که برای رسمیت دادن به رکوردهایی که میخواهیم در پیستمان ثبت کنیم نیاز به یک راننده داریم که نقش داور را هم ایفا کند، اما هر رانندهای را که درنظر گرفتیم بالاخره به خودروها یا تیمهایی گرایش داشت. حتی اگر او این گرایش خود را در کار دخالت نمیداد، باز بیننده را نمیشد مجاب کرد. تنها راه، پیدا کردن یک راننده حرفهای و ناشناس بود. رانندهای که بتوان در عین حال به قضاوت او اعتماد کرد و اینکه حداکثر قابلیتهای خودروها را در پیست بهکار گرفته است. پیدا کردن چنین رانندهای با این ویژگیها کار سادهای نبود؛ چراکه همه گزینهها حتی ردههای سه و چهار جدول ما نیز شناخته شده بودند. اینگونه شد که تصمیم گرفتیم رانندهای را بهصورت مخفی در تیم بگذاریم.
این قسمت از کار نیز چندان ساده نبود. در آن زمان برنامه تاپگیر برنامه شناختهشدهای نبود و رانندگان حرفهای اساسا علاقهای به همکاری با ما نداشتند چه برسد به آنکه نام و نشان و چهرهای از آنها هم در برنامه نباشد و در کل ناشناس بمانند. البته من همان زمان به جرمی میگفتم که روزی خواهد آمد که لباس استیگ را از تن قهرمانان فرمول یک هم بیرون بیاوریم. در نهایت یک راننده حرفهای موافقت خود را اعلام کرد و کار شروع شد. فکر میکنم تنها بندی که در قرارداد تمامی عوامل تاپگیر مشترک است، این باشد که باید سیاست حفظ هویت مخفی استیگ از سوی آنها رعایت شود! پیشبینی ویلیام و کلارکسون خیلی زود جواب داد و بینندگان اگرچه نام و نشان استیگ را نمیدانستند، اما به مهارت او اعتماد پیدا کردند و از همه مهمتر پذیرفتند که استیگ همه ماشینها را به یک چشم میبیند و کم و زیاد نمیگذارد. به همین دلیل است که فهرست زمان تاپگیر که در پیست اختصاصی این برنامه و توسط استیگ گرفته میشود، یکی از معتبرترین فهرستها برای ارزیابی و مقایسه سوپراسپورتها و خودروهای اسپورت با یکدیگر است.
پری مک کارتی نخستین رانندهای است که لباس استیگ را به تن کرد. مک کارتی زمانی که در قالب استیگ فرو رفت ۴۱ ساله بود و دوران حرفهای خود را پشتسر گذاشته بود. مهمترین اتفاق دوران رانندگی او حضور در سطح اول اتومبیلرانی جهان یعنی فرمول یک بود. مک کارتی در فصل ۱۹۹۲ برای تیم فرمول یک آنرهآ مدیا مسابقه داد، هرچند عنوانی کسب نکرد، اما نامش را در ردیف بهترینهای جهان به ثبت رساند. او سالهای قبل و بعد، در مسابقات فرمول سه، فرمولا اروپا و همچنین مسابقات GA موتوراسپورت شرکت کرد. مک کارتی حتی بعد از بیرون آمدنش از لباس استیگ هویت او را فاش نکرد تا زمانی که خود برنامه او را بهعنوان اولین استیگ معرفی کرده و به چهرهای مشهور تبدیل شد. نکته جالب اینکه اولین استیگ با لباس یکدست سیاه به برنامه آمد، اما بعد از دو فصل لباس سفید جایگزین آن شد.
مک کارتی تنها دو سال با تاپگیر همکاری کرد. بعد از جدایی او در سال 2003، بن کالینز دیگر راننده انگلیسی جانشین او شد. بن کالینز رانندهای در کلاس فرمول یک نبود اما نتایج و عملکردش در کلاسهای پایینتر بهتر از مککارتی بودند. او چهرهای بود که در اغلب مسابقات اتومبیلرانی در سطح اروپا شرکت کرده و روی سکو رفته بود. او تا سال 2010 لباس استیگ را به تن میکرد. در آخرین برنامه از فصل 2010 تاپگیر جرمی کلارکسون تصمیم گرفت تا یک شگفتی برای بینندگانش داشته باشد. آنهم رونمایی از استیگ در مقابل دوربینهای برنامه و تماشاچیان حاضر در استودیو. برنامه اجرا شد و زمانی که استیگ کلاه ایمنی را از سرش برداشت، در زیر آن چهره مایکل شوماخر قهرمان افسانهای فرمول یک قرار داشت. برنامه با یک هیجان بزرگ به پایان رسید، اما از فردای آن روز سوالها شروع شد. آیا واقعا شوماخر نقش استیگ را بازی میکرده است؟ آیا این یک نمایش تلویزیونی بود؟ جواب هر دو این سوالها هم بله و هم خیر بود.
مایکل شوماخر تنها در یک قسمت و آن هم در زمان تست فراری FXX به جای استیگ پشت فرمان این خودرو نشست و دلیلش هم این بود که فراری تنها با این شرط حاضر شده بود خودرو را برای تست در اختیار تاپگیر قرار دهد؛ چراکه آنها عقیده داشتند تنها شوماخر میتواند رکورد خوب و آبرومندی با این خودرو برجای بگذارد. از آن سو هم جرمی از همین یک برنامه استفاده کرده و کلاه استیگ را از سر شوماخر برداشت تا رنگ و لعابی به برنامهاش بدهد. این ماجرا موجب دلخوری بن کالینز شد و به نوعی از تاپگیر کناره گرفت. برخلاف مک کارتی او سیاست حفظ هویت استیگ را نادیده گرفته و کتاب زندگینامه خود را منتشر کرد که در آن به هفت سال حضورش در نقش استیگ نیز مفصل اشاره شده بود. از سال ۲۰۱۰ به اینسو استیگ جدیدی تستها را انجام میدهد که هویتش همچنان مخفی است و او را با نام استیگ سفید دوم میشناسیم.
ارسال نظر