شبهجزیره اسرارآمیز - ۸ مهر ۹۵
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود).
ترجمه: محمدحسین باقی
پایتخت کرهشمالی یکی از ناشناختهترین مکانها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کرهشمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارشها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کرهشمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر میشود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس میسازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان دادهمیشود (یا اصلا نشان داده نمیشود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانههای دولتی بهعنوان پایتخت انقلاب نشان داده میشود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمهای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کرهشمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمدهباشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصلهایی از کتاب مذکور است میتواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کرهشمالی میگذرد به خواننده ارائه دهد.
کیم جونگ ایل در رسانههای غربی مورد تمسخر و هجو قرار میگیرد، هرچند برخی دیگر میگویند او فردی با اطلاع و با سواد است. به گفته «پیتر ماس » در نیویورک تایمز، وقتی مادلین آلبرایت در سال ۲۰۰۰ به پیونگ یانگ رفت، به کیم فهرستی متشکل از ۱۴ سوال فنی در مورد برنامههای موشکی کشورش داده شد؛ آمریکاییها انتظار داشتند که او این پرسشها را به مشاورانی بدهد که بعدا پاسخ آن را خواهند داد. در عوض، کیم نظری به فهرست انداخت و یک به یک سوالها را دید و خودش به آنها جواب داد. این مساله تصویر او بهعنوان «مدیری که در امور جزیی نظر میدهد » را تقویت کرد. «کیم دائه جونگ»، رئیسجمهور کره جنوبی، با همتای شمالی خود در اجلاس کرهشمالی- جنوبی در پیونگ یانگ در سال ۲۰۰۰ دیدار کرد و او را «مردی با توانایی فکری... مردی که میتوانیم با او در مورد احساسات مشترک صحبت کنیم» توصیف کرد،همچنین وزیر دفاع سابق شوروی «دمیتری یازوف» پس از ملاقات با کیم در سال ۱۹۹۵ او را «شفاف» نامید.
کیم جونگ ایل علاوهبر اینکه وارث پدرش در بالاترین پستها در این سرزمین بود، این حق را هم به ارث برد که تنها مفسر جوچه در کشورش باشد؛ این حق به او ابزار سیاسی مفیدی میداد که براساس آن دشمنان سیاسی خود را منحرف از خط جوچه دانسته یا آنها را در تقابل با جوچه معرفی کند؛ بنابراین مستوجب تصفیه معرفی میشدند. کیم بیشتر یک رهبر خیرخواه کنفوسیوسی تلقی میشد تا یک پایه گذار ملی، چراکه او فاقد اعتبار چریکی پدرش بود. او بعدها دخالت مستقیم خود در اقتصاد را بیشتر کرد. در نتیجه، گاه بیش از پدرش بهعنوان رهبری تکنوکرات تصویر میشد. بهعنوان مثال، او ظاهرا کمپینهای مختلف و خیرخواهانهای را راهاندازی کرد مانند «کمپین تولید کالاهای مصرفی سوم اوت». هدف این کمپین تحریک یا برانگیختن تولید داخلی کالاهای مصرفی عمومی و جبران کمبودهایی بود که باعث خالی شدن خانه بسیاری از شهروندان این کشور شده بود؛ شهروندانی که با دستمزد ناچیز قادر به خرید حداقل چیزها نبودند. وقتی این کمپین در سال ۱۹۹۳ آغاز شد برخی کالاهای مصرفی به سیستم راه یافت، آن هم در زمانی که اقتصاد داخلی در اوج فروپاشی بود؛ با این حال، از طریق منشور ماشین تبلیغاتی پیونگ یانگ، بهنظر میرسد که اولین اولویت کیم رفاه مردم باشد.
انتقال قدرت از کیم ایل سونگ به کیم جونگ ایل از سوی بسیاری از کشورهای سنتی مارکسیست- لنینیست با تحقیر نگریسته شد. مفهوم سلسله انقلابی- یک سلطنت کمونیستی به رهبری قبیله کیم - در پرتو نفوذ کنفوسیوس در کرهشمالی و این ایده که به یک خانواده رسالت حمایت از ایمان سکولار- هرچند ارتدوکس- داده شود، قابلدرکتر میشود. با این حال، سلسلههای انقلابی مفهومی ناشناخته در کشورهای مارکسیسم محور (یا پسا مارکسیسم) نبودند. چائوشسکو در رومانی بهدنبال تاسیس یک سلسله بود در حالی که در کوبا رائول کاسترو، برادر جوانتر فیدل، بیشتر پستهای سیاسی برادرش را به ارث برد تا به رهبر بعدی این جزیره کارائیب در سال ۲۰۰۸ تبدیل شود؛ سالی که سلامتی فیدل با افول مواجه شد. به همین ترتیب، در مناطقی که روزگاری مارکسیست بودند، جایی که ایدئولوژی انقلابی به لحاظ تاریخی با باورهای سنتی و الگوهای خویشاوندی ترکیب شده است، سلسلهها هم رخ نمودهاند. مثال بارز آن آذربایجان است که حیدر علی اف به مدت ۳۰ سال بهعنوان رهبر کی.جی.بی، رهبر حزب کمونیست و از ۱۹۹۳ به عنوان رئیسجمهور بر سیاست در این کشور حاکم بود تا زمانی که در سال ۲۰۰۳ قدرت را به فرزندش الهام علی اف واگذار کرد. مثال دیگر، تلاشهای صدام حسین برای ترفیع فرزندانش و سایر اعضای قبیله التکریتی برای پستهای بالای حزب بعث در عراق بود.
پدر همچون پسر، پسر همچون پدر
اگرچه ممکن است کیش شخصیت برای خارجیها عجیب بهنظر رسد، اما زمانی معنی مییابد که آن را در قالب جنبهای از مکتب کنفوسیوس و سنتگرایی کرهشمالی درک کنیم. ایجاد یک جامعه قبیله محور یا جامعه تحت تسلط قبیله با یک جانشینی موروثی با این سنت فلسفی سازگار است. در مجموع، اگر کیم ایل سونگ به راستی حکم بهشت را در دست داشت و کاری جز خوبی انجام نمیداد، پس به جز پسر ارشد خود به چه کس دیگری میتوانست تفویض قدرت کند؟ انتقال رهبری به هر کس دیگری یعنی اعتراف به اینکه خانواده کیم به نحوی اشتباه کرده است. سلسله انقلابی خانواده کیم چیزی بیش از پدر و پسر است. اجداد کیم ایل سونگ بهعنوان قهرمانان انقلابی تقدیس میشدند که به تشکیل سلسله رهبرانی یاری رساندند که ریشه در تاریخ دارندو اعمالی چون مانند مبارزه با آمریکاییها در دهه ۱۸۶۰ و ایجاد اجتماعات مختلف ضد ژاپنی در کارنامه انقلابی خود دارند.
ارسال نظر