خستگی و بستگی
چشم، ابرو، دست، تمام چیزی بود که دور تا دور دیوارهای گالری طراحان آزاد دیده میشد. عنوان نمایشگاه نیز تا حد زیادی گویای همین قضیه بود: «خستگی دستها، بستگی چشمها». راستش را بخواهید در بعضی نمایشگاهها ترجیح میدهم که نوشته ابتدای آن را پیش از دیدن نمایشگاه نخوانم، تا بهتر بتوانم با آثار مواجه شوم. در این نمایشگاه نیز همین کار را کردم. مجموعه عکسهای نمایشگاه آثار هاله حیدری و حامد سوداچی بودند. آثاری که بیش از هرچیز در کادربندی خود به تنوع دستها و چشمهای زنان مختلف توجه داشتند. طیفی متنوع از نگاههایی که هریک گویای روایت متفاوتی از زندگی شخصی خود بودند و دستهایی که هرکدام تجربهها و کارهای متفاوتی بازنمایی میکردند.
چشم، ابرو، دست، تمام چیزی بود که دور تا دور دیوارهای گالری طراحان آزاد دیده میشد. عنوان نمایشگاه نیز تا حد زیادی گویای همین قضیه بود: «خستگی دستها، بستگی چشمها». راستش را بخواهید در بعضی نمایشگاهها ترجیح میدهم که نوشته ابتدای آن را پیش از دیدن نمایشگاه نخوانم، تا بهتر بتوانم با آثار مواجه شوم.
در این نمایشگاه نیز همین کار را کردم. مجموعه عکسهای نمایشگاه آثار هاله حیدری و حامد سوداچی بودند. آثاری که بیش از هرچیز در کادربندی خود به تنوع دستها و چشمهای زنان مختلف توجه داشتند. طیفی متنوع از نگاههایی که هریک گویای روایت متفاوتی از زندگی شخصی خود بودند و دستهایی که هرکدام تجربهها و کارهای متفاوتی بازنمایی میکردند.
پس از دیدن آثار به سراغ متن نمایشگاه که نوشته مهران مهاجر بود رفتم ، تاکید او بر رنج کشی چشمها و دستهای نشان داده شده در کادرها بود. این البته وجهی بود که او از آثار خوانش کرده بود، اما عکسها ابعاد دیگری چون بازنمایی تنوع زندگی و بافت رفتاری را با خود داشتند که این موضوع بسطی جامعهشناختی به کار میداد. قیمت هر اثر سیصد هزار تومان بود و درآمد حاصل از آن به زنان آسیبدیده اختصاص مییافت.
ارسال نظر