مختصری از مفهوم خودشناسی
در فرهنگ ما تصوری کلی از واژه «خودشناسی» وجود دارد اما برای این واژه تعریف خوب و جامعی در میان مردم وجود ندارد، حتی در اغلب موارد افراد هیچ تعریف و تصور روشنی از این واژه ندارند. خودشناسی در واژه یعنی: «خود را شناختن»، اما در بررسی دقیق‌تر، ما هم باید «خود» را تعریف کنیم و هم به تعریف درست و جامعی از «شناخت» برسیم. معنای ظاهری واژه «خود»، «من» می‌باشد، اما در مبحث تخصصی در حوزه خودشناسی، «خود» تعاریف مختلفی به خود می‌گیرد.

معانی متفاوت «خود» در حوزه خودشناسی:
گاهی خود به معنی «من» است، البته نه آن «من» که عموم مردم شناختی سطحی نسبت به آن دارند، بلکه منی با بی‌نهایت اجزای وجودی. من با تمام نیات، احساسات، افکار، بینش‌ها و باورها، نرم‌افزارهای درونی و...
در جایی اشاره به «بخش خدایی» ما (اشاره به حقیقت «انا الحق») دارد.
در مواقعی معنی «دیگران» را به خود می‌گیرد.

و در مراتب دیگر، «جهان هستی» را تعریف می‌کند که در این بخش مهم‌ترین کار شناخت قوانین جهان هستی است.
در نهایت به این نتیجه می‌رسیم که «خود» یعنی کل هستی و هر کسی که پای در روند خودشناسی می‌گذارد رفته‌رفته به شناخت بیشتری از «خود» با تمام تعاریفی که ارائه شد، می‌رسد. انسانی که وارد حوزه خودشناسی می‌شود به شناختی از خود، دیگران، جهان هستی و قوانین آن و در نهایت به شناخت خدا می‌رسد. اینجاست که شخص به باطن حدیث «هر که خود را شناخت خدای خویش را شناخته است» راه پیدا می‌کند. بنابراین در روند خودشناسی راه طولانی‌ و بی‌نهایتی را در پیش داریم.

شناخت یعنی چه؟
لازمه شناخت و قدم پیشین بر شناخت، «دیدن» است. شاید بهتر است بگوییم که خودبینی (خود را دیدن) ما را به خودشناسی راهنمایی می‌کند. به این معنی که هر انسانی ابتدا باید تمرین «دیدن» کند. هر انسانی ابتدا باید «دیدن» و «خود را دیدن» را بیاموزد. تا زمانی که قادر نباشیم ببینیم به هیچ شناختی هم نمی‌رسیم. دیدن، یک ذهن آزاد و وسیع را می‌طلبد. هر چه ذهن ما وسیع‌تر، خلوت‌تر و آزادتر شود بهتر می‌توانیم ببینیم. هر چه شهامت ما بیشتر شود بهتر می‌توانیم ببینیم و هر چه بهتر ببینیم به شناخت بیشتر و بهتری می‌رسیم. بسیاری از ما اصلا نمی‌توانیم خود واقعی خویش را ببینیم، یعنی آنچه واقعا هستیم را نه آنچه که دوست داریم باشیم و بسیاری از ما نمی‌توانیم خود را تشخیص دهیم؛ اغلب حتی از دیدن خود فرار می‌کنیم و شهامت مواجهه با خود را (چه خوب و چه بد) نداریم؛ بنابراین همیشه یا خود را کمتر می‌بینیم یا بیشتر از آنچه هستیم، و در این مقطع است که دچار تضاد میان «من پست‌تر»، «من واقعی» و «من ایده‌آل» می‌شویم و آشفتگی ثمره آن است. زمانی می‌توانیم به شناخت درستی از خود برسیم که بتوانیم خود واقعی را تشخیص دهیم و این هدف زمانی به‌دست می‌آید که

۱- خوب دیدن را بیاموزیم.
2- شهامت دیدن خود را به‌دست آوریم.
۳- بتوانیم خود را در آیینه دیگران تشخیص دهیم. بنابراین لازمه شناخت، «درست و هرچه وسیع‌تر دیدن» است.

شاید بتوان گفت مراحل اولیه پروسه خودشناسی به ترتیب زیر است:
1- مشکلات و دست و پا زدن در آنها
۲- خسته شدن و پذیرفتن اینکه اشکالی وجود دارد.
3- رسیدن به سه حقیقت « من بلد نیستم»، «من نمی‌دانم» و «من به تنهایی نمی‌توانم و به کمک نیاز دارم»، و این یعنی «عجز».
۴- تصمیم و تعهد به بهبودی

۵- دیدن خود و واقعیت‌ها
6- پذیرش
۷- اقدام برای بهبودی.

خودشناسی برای چه؟
بسیاری از مشکلات ما در زندگی، کار، روابط، حتی بیماری‌های ما ناشی از عدم شناخت خود (در معنای کامل ارائه شده در این مقاله) و عدم صلح با خود است. زمانی که ما هر روز به شناخت بیشتری از خود برسیم رفته‌رفته می‌بینیم که زندگی‌مان در همه زمینه‌ها دچار تغییر می‌شود و همچنین بسیاری از بیماری‌های ما درمان می‌شوند، زیرا اکثر بیماری‌های ما ریشه در ذهن ما دارند. اگر خواهان تغییر هستید ناچار به شناخت و تغییر خود هستید وگرنه هرگز روی تغییر و بهبودی اوضاع را نخواهید دید و این تغییر از «من» آغاز می‌شود. اگر چیزی تغییر نکند، هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد. این حقیقت را باور کنید که ما به این دنیا نیامدیم که بدبختی و بیماری را حمل کنیم. ما مستحق بهترین‌ها هستیم و با تغییر خود و ذهنیت و باورهای خود می‌توانیم به بسیاری از چیزهایی که می‌خواهیم، دست یابیم.
در آخر، خودشناسی پروسه‌ای است که نهایت ندارد و باید تحت نظر، مشاوره‌ و راهنمایی‌های مربی مخصوص این حوزه انجام شود.