گزارش دنیای اقتصاد از زندگیهایی روی هوا
از عرفهای دستوپا گیر تا... ازدواجهای سفید
فرشته مرادی بسیاری از جامعهشناسان ومحققان علوم اجتماعی رواج پدیده ازدواج سفید را محصول عرفهای دست و پاگیر میدانند. یعنی مهریههای سنگین ازدواج، مراسم مجلل و پرخرج، مسکن گران، وضعیت معیشت و توان اقتصادی، انتظارات زوجین در ازدواج و. . . همه و همه را عواملی میدانند که جوانان با رغبت کمتری به ازدواج رسمی فکر کنند. اما دسته دیگری از جامعهشناسان معتقدند میل به بیبندوباری، فرار از مسوولیت و استقلالطلبی عامل رواج چنین پدیدههایی است. درگوشه وکنار پایتخت اگر نگاهی تیزبین داشته باشیم، آگهیهای نیاز به همخانه را میبینیم، آگهیهای که بر اساس شرایط سخت و آسان نوشته شده است.
فرشته مرادی بسیاری از جامعهشناسان ومحققان علوم اجتماعی رواج پدیده ازدواج سفید را محصول عرفهای دست و پاگیر میدانند. یعنی مهریههای سنگین ازدواج، مراسم مجلل و پرخرج، مسکن گران، وضعیت معیشت و توان اقتصادی، انتظارات زوجین در ازدواج و... همه و همه را عواملی میدانند که جوانان با رغبت کمتری به ازدواج رسمی فکر کنند. اما دسته دیگری از جامعهشناسان معتقدند میل به بیبندوباری، فرار از مسوولیت و استقلالطلبی عامل رواج چنین پدیدههایی است. درگوشه وکنار پایتخت اگر نگاهی تیزبین داشته باشیم، آگهیهای نیاز به همخانه را میبینیم، آگهیهای که بر اساس شرایط سخت و آسان نوشته شده است. آگهیهایی که به دنبال همخانه همجنس هم نیستند. این آگهیها چند موضوع را در ذهن ما متبادر میکنند؛ یکی بحث گرانی مسکن و نداشتن توان مالی است و موضوع دیگر خواستن همراهی است برای یک زندگی چند ماهه یا چند ساله. که گاهی این همخانگیها تبدیل به ازدواجهایی از جنس« سفید» میشوند.
به هر حال مدتی است که برخی از دستاندرکاران جامعه، نسبت به افزایش به اصطلاح «ازدواجهای سفید »در جامعه ابراز نگرانی میکنند. منظور ازدواجهایی است که طرفین در هیچ محضری نسبت و نوع رابطه خود را با یکدیگر به صورت رسمی ثبت و تعریف نکردهاند و زن و شوهر محسوب نمیشوند، ولی عملا در یک خانه با یکدیگر زندگی میکنند. این نوع زندگی مشترک را شاید بتوان شکلی از ازدواج موقت دانست، که میان برخی از جوانان رایج شده است.
احمد صادقی جامعهشناس و استاد دانشگاه به علل گرایش جوانان به« ازدواج سفید» اشاره میکند و میگوید: این نوع ازدواج ناشی از علل و زمینههایی است؛ یکی از این زمینهها افزایش استقلال نسبی جوانان اعم از دختر و پسر از خانواده و بالارفتن سن ازدواج آنان است که موجب میشود دختران و پسران، راحتتر بتوانند چنین روابطی را برقرار کنند.
به گفته وی گریز از مراسم سنتی ازدواج و تعهدات مادی و غیرمادی بسیاری که این نوع ازدواجها بر جوانان بار میکند، از عوامل موثر بر گرایش به این شیوه از زندگی در کنار یکدیگر است. یکی از این تعهدات، رفتوآمدهای خانوادگی و فامیلی است که زوجهای جوان از هر نظر آن را برای خود سخت می دانند. همچنین تبعات اقتصادی مراسم ازدواج و زندگی بعد از آن است که جوانان را به گریز از ازدواجهای سنتی و روی آوردن به این نوع روابط تشویق میکند.
وی در پاسخ به این پرسش که چرا برخی از دختران چنین نوعی از زندگی مشترک را انتخاب میکنند درحالی که هزینه وارد شدن در این رفتار برای آنان بیشتر است، میگوید: در ساختار اغلب خانوادهها و براساس حقوق موجود، مرد رئیس خانواده است، هرچند از این جمله میتوان برداشتهای گوناگون کرد، ولی برخی از مردان با وضعیتی که در خانه ایجاد میکنند، به نوعی شیوه سلطه بر زن را برمیگزینند، و برخی از خانمها هم که نمیخواهند چنین سلطهای را پذیرا شوند، اقدام به طلاق میکنند و پس از طلاق حاضر میشوند بدون رابطه حقوقی رسمی دائمی و فقط در قالب صیغه با یکدیگر و زیر یک سقف زندگی کنند و تسلط مرد را نپذیرند، طبیعی است که در این شرایط مرد قدرت ناشی از ریاست خانواده را در اختیار ندارد و این دلیلی میشود برای گرایش به این دسته ازدواجها.
وی به حقوق افراد در ازدواجهای سفید اشاره میکند و ادامه میدهد: اینگونه ازدواجها در کشورهای توسعهیافته حل شده است، چراکه در برخی از این کشورها بیش از ٢٥درصد از زندگی های مشترک در این قالب است، و مقررات آن تدوین و تنظیم شده و ضمانت اجرای لازم را هم دارد ولی در ایران استیفای این حقوق به سادگی امکانپذیر نیست.
علی اصغرنژاد روانشناس، دلیل اصلی ظهور پدیده ازدواج سفید را نبود مسوولیتپذیری حداقل در یک طرف از رابطه میداند و میگوید: نبود مسوولیتپذیری، ریسک فاکتوری اساسی برای زندگی محسوب میشود؛ چرا که در چنین روابطی افراد مسوولیت عملکرد خود را برعهده نمیگیرند.
وی میافزاید: چنین عاملی میتواند در تداوم زندگی مشترک تاثیر بسیار زیادی داشته باشد، این در حالی است که اکنون فضای ازدواج مناسب نیست و افراد به علت مشکلاتی مانند مسائل اقتصادی تمایل به ازدواج و رفتن زیر یک سقف را ندارند. دکتر سعید منتظرالمهدی معاون اجتماعی ناجا این پدیده را ناهنجار و سیاه میداند و ادامه میدهد: در یک مطالعه اجتماعی این موضوع را برای گروهی از شهروندان جامعه توصیف کردهایم، که بازخوردهای جالبی در پی داشته است.
به گفته وی 83 درصد افراد این جامعه آماری این پدیده را «رفتاری زشت»، «سبکی بیمارگونه» و «الگویی تقلیدی و بیتناسب با فرهنگ جامعه» میدانستند و خواهان «پایان بخشیدن فوری» به آن شدند و 15 درصد نسبت به آن بیتفاوت بودند و تنها 2 درصد معتقد بودند «هرکسی باید سبک زندگیاش را آنگونه که دوست دارد انتخاب کند» و جالب آنجا بود که نگرش افراد تحصیلکرده و فرهنگی جامعه به ازدواج سفید منفیتر از بقیه افراد جامعه بود.
به اعتقاد منتظرالمهدی این نوع ازدواج پدیدههای شوم بسیاری دارد. نخستین اثر ازدواج سیاه دور ساختن طرفین از «شروع جدی زندگی» است. این سبک زندگی به سرابی میماند که اندک زمانی میتواند دختر و پسر را دلخوش کند. لیکن دلخوشی دیری نمیپاید چون خیلی زود «محک تجربه و زندگی» به میان میآید و واقعیات عیان میشوند و تشت این زندگی ناهنجار از بام میافتد.
وی دومین تاثیر این زندگی سیاه را مختص دختران میداند و میافراید: در این ازدواجها برای دختران «احساس فریبخوردگی» به وجود میآید. گرچه شاید بسیاری از آنانی که برای «زیست سیاه» یا ازدواج سفید به هم میپیوندند موقتی بودن این زندگی را به یکدیگر گوشزد میکنند اما اکثر دختران در ذهن خود، خویش را برای یک زندگی دائمی مهیا میکنند. به همین خاطر وقتی روابط به هم میخورد باورهای آنان به هم میریزد و آنان احساس فریبخوردگی میکنند. البته، این زندگی عواقب ناگواری برای جامعه و خانواده نیز در پی دارد.
م. احمدی یکی از دخترانی است که تجربه زندگی ازدواج سفید را دارد. او میگوید: من دوسال با مردی همخانه بودم. ما باهم در ارتباط بودیم و اصلا تصمیم به ازدواج هم نداشتیم.
وی میافزاید:خانواده من و به خصوص مادرم با این موضوع به شدت مخالف بودند ودر نهایت هم مرا طرد کردند ولی من این راه را انتخاب کرده بودم. بعد از مدتی که از همخانگیمان گذشت، فهمیدم او مرا برای فرار از تنهاییاش میخواهد و رفع امیالی که دارد.
وی میگوید: بعد از دوسال احساس خوبی نداشتم. به همین دلیل تصمیم گرفتم از وی جدا شوم واینجا بود که احساس کردم کسی را در کنارم ندارم. زیرا این روش رسم پسندیدهای در جامعه ما نبود.
نکته دیگری که در این ازدواجها گاهی رخ میدهد وجود فرزندانی است که حاصل آنند. فرزندان حاصل از چنین ازدواجی بیشترین لطمه را متحمل میشوند، چراکه چنین ازدواجی ثبت نمیشود و سرنوشت آنان پس از تولد مشخص نیست. بارداریهای ناخواسته و عوارض بهداشتی ناشی از سقط جنین غیرقانونی از تبعات دیگر ازدواج سفبد است. دکتر علیاصغر نژاد، روانشناس در این باره میگوید: در این گونه ارتباطها که گاهی منجر به تولد کودکی هم میشود آسیبهای فراوانی نهفته است زیرا فرزند متولد این ازدواج که هیچ جا ثبت رسمی نشده، دارای هویتی نامعلوم میشود و آینده مشخصی برایش پیدا نیست.
به گفته وی، چنین رابطهای موجب کاهش فرزندآوری میشود، علاوه بر آن سطح زندگی افراد تغییر میکند و خلأ روانی را در پی دارد و ممکن است حتی شانس مادر شدن دختران را کاهش دهد و حتی به آسیبهایی مانند اعتیاد سوق پیدا کنند، این در حالی است که مردان در صورت ترک چنین رابطهای کمتر آسیب میبینند.
وی نبود امنیت روانی را از دیگر آسیبهای ازدواج سفید میداند و میگوید: در ازدواج سفید آنچه بسیار به چشم میآید احساس عدم امنیت روانی برای هر دو طرف و خصوصا برای دختران و زنان است و از آنجا که ساختار خلقت و شخصیت زنان بسیار هیجانی، لطیف و بر اساس ظرایف و پیچیدگیهای خاص آنها طراحی شده اینگونه روابط تاثیر مخرب و فاجعهآمیزی بر ذهن و روان آنها بر جای میگذارد.
به هر حال در چنین ازدواجهایی امکان دارد که یکی از طرفین هر لحظه نسبت به ادامه این رابطه اظهار بیمیلی کند و این امر موجب وارد شدن صدمات روحی قابل توجهی به طرف مقابل به ویژه زنان میشود چراکه آنان بر حسب طبیعت خود دوست دارند روی فردی سرمایهگذاری عاطفی کنند که این فرد از ارزش لازم برخوردار باشد. البته این ازدواج از نظر قانونی جرم است. از نظر شرعی نیز گناه محسوب میشود و همواره فرد با نوعی ترس و نگرانی از عواقب چنین رابطهای دست و پنجه نرم میکند. این در حالی است که اگر این روابط ثبت شود، امکان اثبات متعلق بودن فرزند به پدر وجود دارد.
این رابطه نه از سوی خانواده و نه نهادهای اجتماعی پذیرفته نمیشود. بنابراین میتواند آسیبهای زیادی را به همراه داشته باشد. هرچند که ممکن است ارضای عاطفی و جنسی و سرنوشت یکسان اقتصادی به دنبال داشته باشد، اما به محض آشکار شدن، مردم با آن مخالفت میکنند و حمایتهای اجتماعی از زوجین برداشته میشود. چرا که این پیوند از نظر حقوقی و قانونی هیچ جایگاهی ندارد.
در این شرایط به نظر میآید لازم است از سویی با فراهم کردن زیرساختهای اجتماعی و اقتصادی و از سوی دیگر با فرهنگسازی و تشویق جوانان به ازدواج دائم از میزان تمایل آنان به روابطی مانند ازدواج سفید کاست و جامعه را از عوارض چنین پیوندهایی مصون نگه داشت.
به هر حال مدتی است که برخی از دستاندرکاران جامعه، نسبت به افزایش به اصطلاح «ازدواجهای سفید »در جامعه ابراز نگرانی میکنند. منظور ازدواجهایی است که طرفین در هیچ محضری نسبت و نوع رابطه خود را با یکدیگر به صورت رسمی ثبت و تعریف نکردهاند و زن و شوهر محسوب نمیشوند، ولی عملا در یک خانه با یکدیگر زندگی میکنند. این نوع زندگی مشترک را شاید بتوان شکلی از ازدواج موقت دانست، که میان برخی از جوانان رایج شده است.
احمد صادقی جامعهشناس و استاد دانشگاه به علل گرایش جوانان به« ازدواج سفید» اشاره میکند و میگوید: این نوع ازدواج ناشی از علل و زمینههایی است؛ یکی از این زمینهها افزایش استقلال نسبی جوانان اعم از دختر و پسر از خانواده و بالارفتن سن ازدواج آنان است که موجب میشود دختران و پسران، راحتتر بتوانند چنین روابطی را برقرار کنند.
به گفته وی گریز از مراسم سنتی ازدواج و تعهدات مادی و غیرمادی بسیاری که این نوع ازدواجها بر جوانان بار میکند، از عوامل موثر بر گرایش به این شیوه از زندگی در کنار یکدیگر است. یکی از این تعهدات، رفتوآمدهای خانوادگی و فامیلی است که زوجهای جوان از هر نظر آن را برای خود سخت می دانند. همچنین تبعات اقتصادی مراسم ازدواج و زندگی بعد از آن است که جوانان را به گریز از ازدواجهای سنتی و روی آوردن به این نوع روابط تشویق میکند.
وی در پاسخ به این پرسش که چرا برخی از دختران چنین نوعی از زندگی مشترک را انتخاب میکنند درحالی که هزینه وارد شدن در این رفتار برای آنان بیشتر است، میگوید: در ساختار اغلب خانوادهها و براساس حقوق موجود، مرد رئیس خانواده است، هرچند از این جمله میتوان برداشتهای گوناگون کرد، ولی برخی از مردان با وضعیتی که در خانه ایجاد میکنند، به نوعی شیوه سلطه بر زن را برمیگزینند، و برخی از خانمها هم که نمیخواهند چنین سلطهای را پذیرا شوند، اقدام به طلاق میکنند و پس از طلاق حاضر میشوند بدون رابطه حقوقی رسمی دائمی و فقط در قالب صیغه با یکدیگر و زیر یک سقف زندگی کنند و تسلط مرد را نپذیرند، طبیعی است که در این شرایط مرد قدرت ناشی از ریاست خانواده را در اختیار ندارد و این دلیلی میشود برای گرایش به این دسته ازدواجها.
وی به حقوق افراد در ازدواجهای سفید اشاره میکند و ادامه میدهد: اینگونه ازدواجها در کشورهای توسعهیافته حل شده است، چراکه در برخی از این کشورها بیش از ٢٥درصد از زندگی های مشترک در این قالب است، و مقررات آن تدوین و تنظیم شده و ضمانت اجرای لازم را هم دارد ولی در ایران استیفای این حقوق به سادگی امکانپذیر نیست.
علی اصغرنژاد روانشناس، دلیل اصلی ظهور پدیده ازدواج سفید را نبود مسوولیتپذیری حداقل در یک طرف از رابطه میداند و میگوید: نبود مسوولیتپذیری، ریسک فاکتوری اساسی برای زندگی محسوب میشود؛ چرا که در چنین روابطی افراد مسوولیت عملکرد خود را برعهده نمیگیرند.
وی میافزاید: چنین عاملی میتواند در تداوم زندگی مشترک تاثیر بسیار زیادی داشته باشد، این در حالی است که اکنون فضای ازدواج مناسب نیست و افراد به علت مشکلاتی مانند مسائل اقتصادی تمایل به ازدواج و رفتن زیر یک سقف را ندارند. دکتر سعید منتظرالمهدی معاون اجتماعی ناجا این پدیده را ناهنجار و سیاه میداند و ادامه میدهد: در یک مطالعه اجتماعی این موضوع را برای گروهی از شهروندان جامعه توصیف کردهایم، که بازخوردهای جالبی در پی داشته است.
به گفته وی 83 درصد افراد این جامعه آماری این پدیده را «رفتاری زشت»، «سبکی بیمارگونه» و «الگویی تقلیدی و بیتناسب با فرهنگ جامعه» میدانستند و خواهان «پایان بخشیدن فوری» به آن شدند و 15 درصد نسبت به آن بیتفاوت بودند و تنها 2 درصد معتقد بودند «هرکسی باید سبک زندگیاش را آنگونه که دوست دارد انتخاب کند» و جالب آنجا بود که نگرش افراد تحصیلکرده و فرهنگی جامعه به ازدواج سفید منفیتر از بقیه افراد جامعه بود.
به اعتقاد منتظرالمهدی این نوع ازدواج پدیدههای شوم بسیاری دارد. نخستین اثر ازدواج سیاه دور ساختن طرفین از «شروع جدی زندگی» است. این سبک زندگی به سرابی میماند که اندک زمانی میتواند دختر و پسر را دلخوش کند. لیکن دلخوشی دیری نمیپاید چون خیلی زود «محک تجربه و زندگی» به میان میآید و واقعیات عیان میشوند و تشت این زندگی ناهنجار از بام میافتد.
وی دومین تاثیر این زندگی سیاه را مختص دختران میداند و میافراید: در این ازدواجها برای دختران «احساس فریبخوردگی» به وجود میآید. گرچه شاید بسیاری از آنانی که برای «زیست سیاه» یا ازدواج سفید به هم میپیوندند موقتی بودن این زندگی را به یکدیگر گوشزد میکنند اما اکثر دختران در ذهن خود، خویش را برای یک زندگی دائمی مهیا میکنند. به همین خاطر وقتی روابط به هم میخورد باورهای آنان به هم میریزد و آنان احساس فریبخوردگی میکنند. البته، این زندگی عواقب ناگواری برای جامعه و خانواده نیز در پی دارد.
م. احمدی یکی از دخترانی است که تجربه زندگی ازدواج سفید را دارد. او میگوید: من دوسال با مردی همخانه بودم. ما باهم در ارتباط بودیم و اصلا تصمیم به ازدواج هم نداشتیم.
وی میافزاید:خانواده من و به خصوص مادرم با این موضوع به شدت مخالف بودند ودر نهایت هم مرا طرد کردند ولی من این راه را انتخاب کرده بودم. بعد از مدتی که از همخانگیمان گذشت، فهمیدم او مرا برای فرار از تنهاییاش میخواهد و رفع امیالی که دارد.
وی میگوید: بعد از دوسال احساس خوبی نداشتم. به همین دلیل تصمیم گرفتم از وی جدا شوم واینجا بود که احساس کردم کسی را در کنارم ندارم. زیرا این روش رسم پسندیدهای در جامعه ما نبود.
نکته دیگری که در این ازدواجها گاهی رخ میدهد وجود فرزندانی است که حاصل آنند. فرزندان حاصل از چنین ازدواجی بیشترین لطمه را متحمل میشوند، چراکه چنین ازدواجی ثبت نمیشود و سرنوشت آنان پس از تولد مشخص نیست. بارداریهای ناخواسته و عوارض بهداشتی ناشی از سقط جنین غیرقانونی از تبعات دیگر ازدواج سفبد است. دکتر علیاصغر نژاد، روانشناس در این باره میگوید: در این گونه ارتباطها که گاهی منجر به تولد کودکی هم میشود آسیبهای فراوانی نهفته است زیرا فرزند متولد این ازدواج که هیچ جا ثبت رسمی نشده، دارای هویتی نامعلوم میشود و آینده مشخصی برایش پیدا نیست.
به گفته وی، چنین رابطهای موجب کاهش فرزندآوری میشود، علاوه بر آن سطح زندگی افراد تغییر میکند و خلأ روانی را در پی دارد و ممکن است حتی شانس مادر شدن دختران را کاهش دهد و حتی به آسیبهایی مانند اعتیاد سوق پیدا کنند، این در حالی است که مردان در صورت ترک چنین رابطهای کمتر آسیب میبینند.
وی نبود امنیت روانی را از دیگر آسیبهای ازدواج سفید میداند و میگوید: در ازدواج سفید آنچه بسیار به چشم میآید احساس عدم امنیت روانی برای هر دو طرف و خصوصا برای دختران و زنان است و از آنجا که ساختار خلقت و شخصیت زنان بسیار هیجانی، لطیف و بر اساس ظرایف و پیچیدگیهای خاص آنها طراحی شده اینگونه روابط تاثیر مخرب و فاجعهآمیزی بر ذهن و روان آنها بر جای میگذارد.
به هر حال در چنین ازدواجهایی امکان دارد که یکی از طرفین هر لحظه نسبت به ادامه این رابطه اظهار بیمیلی کند و این امر موجب وارد شدن صدمات روحی قابل توجهی به طرف مقابل به ویژه زنان میشود چراکه آنان بر حسب طبیعت خود دوست دارند روی فردی سرمایهگذاری عاطفی کنند که این فرد از ارزش لازم برخوردار باشد. البته این ازدواج از نظر قانونی جرم است. از نظر شرعی نیز گناه محسوب میشود و همواره فرد با نوعی ترس و نگرانی از عواقب چنین رابطهای دست و پنجه نرم میکند. این در حالی است که اگر این روابط ثبت شود، امکان اثبات متعلق بودن فرزند به پدر وجود دارد.
این رابطه نه از سوی خانواده و نه نهادهای اجتماعی پذیرفته نمیشود. بنابراین میتواند آسیبهای زیادی را به همراه داشته باشد. هرچند که ممکن است ارضای عاطفی و جنسی و سرنوشت یکسان اقتصادی به دنبال داشته باشد، اما به محض آشکار شدن، مردم با آن مخالفت میکنند و حمایتهای اجتماعی از زوجین برداشته میشود. چرا که این پیوند از نظر حقوقی و قانونی هیچ جایگاهی ندارد.
در این شرایط به نظر میآید لازم است از سویی با فراهم کردن زیرساختهای اجتماعی و اقتصادی و از سوی دیگر با فرهنگسازی و تشویق جوانان به ازدواج دائم از میزان تمایل آنان به روابطی مانند ازدواج سفید کاست و جامعه را از عوارض چنین پیوندهایی مصون نگه داشت.
ارسال نظر