چه کسانی هرگز در کار پیشرفت نمیکنند
شاید شما هم از جمله کسانی باشید که قسمت عمده انرژیشان در محیط کار، صرف کار نمیشود. برخورد با دیگران، شنیدن حرفهای منفی اطرافیان، بحثهای بیهوده، شایعه پراکنیها، مبارزه با اخبار منفی و شایعهها و دهها فعالیت دیگر، بخش عمدهای از انرژی روزانه ما را تلف میکند بدون اینکه به نتیجه خاصی رسیده باشیم. اگر انصاف داشته باشیم باید بپذیریم که گاهی، خود ما هم نمونهای از چنین افرادی هستیم. الگوهای رفتاری خاصی وجود دارند که برخی کارکنان، در سازمانها سراغ آنها میروند. این الگوها، مسیر رشد و پیشرفت را برای آنها کند و گاهی متوقف میکند و معمولا پس از چند دهه کار و تلاش، مشاهده میکنید که در نزدیکی همان نقطه که کار را شروع کرده بودند، بازنشسته شدهاند!
افراد ترسو: این افراد مشکلات زیادی را در محیط کار ایجاد میکنند.
افراد ترسو: این افراد مشکلات زیادی را در محیط کار ایجاد میکنند.
شاید شما هم از جمله کسانی باشید که قسمت عمده انرژیشان در محیط کار، صرف کار نمیشود. برخورد با دیگران، شنیدن حرفهای منفی اطرافیان، بحثهای بیهوده، شایعه پراکنیها، مبارزه با اخبار منفی و شایعهها و دهها فعالیت دیگر، بخش عمدهای از انرژی روزانه ما را تلف میکند بدون اینکه به نتیجه خاصی رسیده باشیم. اگر انصاف داشته باشیم باید بپذیریم که گاهی، خود ما هم نمونهای از چنین افرادی هستیم. الگوهای رفتاری خاصی وجود دارند که برخی کارکنان، در سازمانها سراغ آنها میروند. این الگوها، مسیر رشد و پیشرفت را برای آنها کند و گاهی متوقف میکند و معمولا پس از چند دهه کار و تلاش، مشاهده میکنید که در نزدیکی همان نقطه که کار را شروع کرده بودند، بازنشسته شدهاند!
افراد ترسو: این افراد مشکلات زیادی را در محیط کار ایجاد میکنند. اگر از اخراج شدن بترسند، هر روز تمام وقت خود را صرف جستوجوی کسانی میکنند که ممکن است وسیله اخراج آنها را فراهم کنند. یا اینکه از صبح تا عصر، در جستوجوی متهم کردن دیگران در محیط کار هستند. این نوع افراد باور دارند که اگر فرد دیگری متهم به سرقت، کمکاری، ضعف و… باشد، تا زمانی که تبرئه شود، انگشت اتهام و تهدید به سوی آنها نشانه نخواهد رفت!
غیرهمدلها: کسانی که اصلا همکاران خود را درک نمیکنند. برای آنها شرایط کار و زندگی همکاران مهم نیست. حتی گاهی احساس زیرکی خاصی هم میکنند. یکی از همکاران برای ویزیت و فروش محصول به سطح شهر رفته و پس از اینکه در گرما عرق ریخته و به شرکت بازگشته، از همکارش میشنود: «خیلی خوش گذروندیها! ما که اینجا کنار دست مدیرعامل، بدبخت شدیم. تو برای خودت رفتی تو شهر چرخیدی!». یکی دیگر از همکاران، برای شرکت در مراسم فوت یکی از بستگان مرخصی گرفته و با هزار سختی و هزینه به شهرستان رفته و حالا که برمیگردد از همکار خود میشنود: «خوب شد! به بهانه فوت فلانی، یک استراحت حسابی هم کردی!». همه این جملات یک ویژگی مشترک دارند. هیچ نوع همدلی در آنها دیده نمیشود. هر کسی تلاش خود را ارزشمندتر از دیگران و سختیهای خود را بیشتر از دیگران میبیند. «همدلی با دیگران» یکی از مهمترین فاکتورهای مطرح در هوش هیجانی است و کسانی که از آن بیبهره باشند، به سختی ممکن است بتوانند مسیر رشد پایدار و مطمئن را در سازمانها طی کنند.
شایعه پردازان: همیشه از شایعهپردازان فاصله بگیرید. اگر آنها شایعهای را با شما مطرح میکنند، به خاطر دوستی نزدیک با شما نیست. بلکه به خاطر «لذت شایعهپراکنی» است. آنها فردا هم، به سادگی خبر یا شایعهای را که به شما مربوط است برای دیگران تعریف میکنند. اگر گیر چنین افرادی افتادید، مهم نیست چه میکنید، فقط با آنها موافقت نکنید. آنها پس از کسب نظر موافق شما، برای نفر بعد، شایعه را از قول شما نقل خواهند کرد.
اهل عذرخواهی: هیچوقت صحبتها و جلسات خود را با عذرخواهی شروع نکنید. مگر اینکه واقعا تخطی کرده باشید. بله! اگر دیر به جلسه رسیدهاید و همه منتظر شما هستند، منطقی است که جلسه را با عذرخواهی شروع کنید. اما اگر اسلایدهایی را آماده کردهاید و به نظر خودتان اسلایدهای خوبی است، منطقی نیست که در شروع ارائه بگویید: «از اینکه اسلایدها خیلی حرفهای نیستند، عذر میخواهم…». با همین یک جمله، مخاطب روی ایرادهای اسلاید شما متمرکز خواهد شد.اگر صورت هزینههای یک مسافرت کاری را آوردهاید، لازم نیست اینگونه شروع کنید که: «ببخشید. گزارش من خیلی دقیق نیست اما به اندازه کافی تلاش کردهام…». مدیر شما از همان ابتدا، نکات غیردقیق گزارش شما را جستوجو خواهد کرد. تلاش کنید خودتان، قبل از شروع یک گفتوگو، اعتبار خود را از بین نبرید.
بازندگان: مهم نیست در کدام مرحله از کار و زندگی باشید. مهم نیست که آخرین موفقیتی که به دست آوردهاید چه بوده است. همیشه کسی هست که از تلاشهای شما مطمئن باشد، موقعیت فعلی شما بهخاطر پدر شماست. موفقیت شما در دانشگاه به خاطر ساده بودن کنکور آن سال بوده است. چون متولد فلان ماه بودهاید، مهارت ارتباطی شما بهتر است. آنها هزار دلیل نامربوط دارند تا به شما - و درواقع به خودشان - ثابت کنند که موفقیت شما بهخاطر تلاشهایتان نبوده است. اینگونه افراد، عموما بازندگانی هستند که با یافتن توجیههای غیرمنطقی برای موفقیتهای بقیه، توجیهی منطقی برای شکست خود جستوجو میکنند. نسل این افراد هرگز منقرض نمیشود؛ اما شاید بتوانید تا حد امکان از آنها فاصله بگیرید.
گروه اندیشان: گروه اندیشان کسانی هستند که مانند هم فکر میکنند. الزاما هم اندیشهها و افکار آنها درست نیست؛ اما چون یک گروه را شکل دادهاند، از نظرات یکدیگر حمایت میکنند. اینها همان کسانی هستند که باعث میشوند تکنولوژیهای کارخانه، به روز نشوند. دستورالعملهای قدیمی، باقی بمانند و اصلاح نشوند. اعضای جدید یا به سازمان وارد نشوند یا اگر وارد شدند، ایزوله شوند و در قرنطینه قرار بگیرند. همانهایی که همیشه هزار داستان آماده دارند که چرا برنامههای تغییر و تحول قرار است شکست بخورد! پیدا کردن و تشخیص این افراد کار سختی نیست، حتی اگر همین امروز به شرکت وارد شده باشید. آنها به صورت گروهی با هم مینشینند. فرد جدیدی را به سادگی داخل گروهشان راه نمیدهند. همه کسانی را که در بخشهای مختلف سازمان کار میکنند، مسخره میکنند و مراقب هستند که هیچ اتفاق جدیدی در روند تکراری زندگی سازمانی آنها روی ندهد. در مواجهه با این افراد، دو گزینه پیش رو دارید: میتوانید به جنگ آنها بروید که این خطر وجود دارد که به مشکلات و ضعفهای مختلف متهم شوید. کار خود را از دست بدهید. خسته شوید و حتی در اجرای برنامههای خود شکست بخورید. یا میتوانید با آنها همراه شوید که در این صورت روزهای ساده و لذتبخشی خواهید داشت؛ اما به نیروی کار فرسوده و ناتوانی تبدیل خواهید شد که هیچ سازمان دیگری هرگز علاقهای به جذب و بهکارگیری شما نخواهد داشت. انتخاب با شماست!
منبع:
motamem.org
افراد ترسو: این افراد مشکلات زیادی را در محیط کار ایجاد میکنند. اگر از اخراج شدن بترسند، هر روز تمام وقت خود را صرف جستوجوی کسانی میکنند که ممکن است وسیله اخراج آنها را فراهم کنند. یا اینکه از صبح تا عصر، در جستوجوی متهم کردن دیگران در محیط کار هستند. این نوع افراد باور دارند که اگر فرد دیگری متهم به سرقت، کمکاری، ضعف و… باشد، تا زمانی که تبرئه شود، انگشت اتهام و تهدید به سوی آنها نشانه نخواهد رفت!
غیرهمدلها: کسانی که اصلا همکاران خود را درک نمیکنند. برای آنها شرایط کار و زندگی همکاران مهم نیست. حتی گاهی احساس زیرکی خاصی هم میکنند. یکی از همکاران برای ویزیت و فروش محصول به سطح شهر رفته و پس از اینکه در گرما عرق ریخته و به شرکت بازگشته، از همکارش میشنود: «خیلی خوش گذروندیها! ما که اینجا کنار دست مدیرعامل، بدبخت شدیم. تو برای خودت رفتی تو شهر چرخیدی!». یکی دیگر از همکاران، برای شرکت در مراسم فوت یکی از بستگان مرخصی گرفته و با هزار سختی و هزینه به شهرستان رفته و حالا که برمیگردد از همکار خود میشنود: «خوب شد! به بهانه فوت فلانی، یک استراحت حسابی هم کردی!». همه این جملات یک ویژگی مشترک دارند. هیچ نوع همدلی در آنها دیده نمیشود. هر کسی تلاش خود را ارزشمندتر از دیگران و سختیهای خود را بیشتر از دیگران میبیند. «همدلی با دیگران» یکی از مهمترین فاکتورهای مطرح در هوش هیجانی است و کسانی که از آن بیبهره باشند، به سختی ممکن است بتوانند مسیر رشد پایدار و مطمئن را در سازمانها طی کنند.
شایعه پردازان: همیشه از شایعهپردازان فاصله بگیرید. اگر آنها شایعهای را با شما مطرح میکنند، به خاطر دوستی نزدیک با شما نیست. بلکه به خاطر «لذت شایعهپراکنی» است. آنها فردا هم، به سادگی خبر یا شایعهای را که به شما مربوط است برای دیگران تعریف میکنند. اگر گیر چنین افرادی افتادید، مهم نیست چه میکنید، فقط با آنها موافقت نکنید. آنها پس از کسب نظر موافق شما، برای نفر بعد، شایعه را از قول شما نقل خواهند کرد.
اهل عذرخواهی: هیچوقت صحبتها و جلسات خود را با عذرخواهی شروع نکنید. مگر اینکه واقعا تخطی کرده باشید. بله! اگر دیر به جلسه رسیدهاید و همه منتظر شما هستند، منطقی است که جلسه را با عذرخواهی شروع کنید. اما اگر اسلایدهایی را آماده کردهاید و به نظر خودتان اسلایدهای خوبی است، منطقی نیست که در شروع ارائه بگویید: «از اینکه اسلایدها خیلی حرفهای نیستند، عذر میخواهم…». با همین یک جمله، مخاطب روی ایرادهای اسلاید شما متمرکز خواهد شد.اگر صورت هزینههای یک مسافرت کاری را آوردهاید، لازم نیست اینگونه شروع کنید که: «ببخشید. گزارش من خیلی دقیق نیست اما به اندازه کافی تلاش کردهام…». مدیر شما از همان ابتدا، نکات غیردقیق گزارش شما را جستوجو خواهد کرد. تلاش کنید خودتان، قبل از شروع یک گفتوگو، اعتبار خود را از بین نبرید.
بازندگان: مهم نیست در کدام مرحله از کار و زندگی باشید. مهم نیست که آخرین موفقیتی که به دست آوردهاید چه بوده است. همیشه کسی هست که از تلاشهای شما مطمئن باشد، موقعیت فعلی شما بهخاطر پدر شماست. موفقیت شما در دانشگاه به خاطر ساده بودن کنکور آن سال بوده است. چون متولد فلان ماه بودهاید، مهارت ارتباطی شما بهتر است. آنها هزار دلیل نامربوط دارند تا به شما - و درواقع به خودشان - ثابت کنند که موفقیت شما بهخاطر تلاشهایتان نبوده است. اینگونه افراد، عموما بازندگانی هستند که با یافتن توجیههای غیرمنطقی برای موفقیتهای بقیه، توجیهی منطقی برای شکست خود جستوجو میکنند. نسل این افراد هرگز منقرض نمیشود؛ اما شاید بتوانید تا حد امکان از آنها فاصله بگیرید.
گروه اندیشان: گروه اندیشان کسانی هستند که مانند هم فکر میکنند. الزاما هم اندیشهها و افکار آنها درست نیست؛ اما چون یک گروه را شکل دادهاند، از نظرات یکدیگر حمایت میکنند. اینها همان کسانی هستند که باعث میشوند تکنولوژیهای کارخانه، به روز نشوند. دستورالعملهای قدیمی، باقی بمانند و اصلاح نشوند. اعضای جدید یا به سازمان وارد نشوند یا اگر وارد شدند، ایزوله شوند و در قرنطینه قرار بگیرند. همانهایی که همیشه هزار داستان آماده دارند که چرا برنامههای تغییر و تحول قرار است شکست بخورد! پیدا کردن و تشخیص این افراد کار سختی نیست، حتی اگر همین امروز به شرکت وارد شده باشید. آنها به صورت گروهی با هم مینشینند. فرد جدیدی را به سادگی داخل گروهشان راه نمیدهند. همه کسانی را که در بخشهای مختلف سازمان کار میکنند، مسخره میکنند و مراقب هستند که هیچ اتفاق جدیدی در روند تکراری زندگی سازمانی آنها روی ندهد. در مواجهه با این افراد، دو گزینه پیش رو دارید: میتوانید به جنگ آنها بروید که این خطر وجود دارد که به مشکلات و ضعفهای مختلف متهم شوید. کار خود را از دست بدهید. خسته شوید و حتی در اجرای برنامههای خود شکست بخورید. یا میتوانید با آنها همراه شوید که در این صورت روزهای ساده و لذتبخشی خواهید داشت؛ اما به نیروی کار فرسوده و ناتوانی تبدیل خواهید شد که هیچ سازمان دیگری هرگز علاقهای به جذب و بهکارگیری شما نخواهد داشت. انتخاب با شماست!
منبع:
motamem.org
ارسال نظر