عملکرد سیاستمدار جوان در بهبود اقتصاد آمریکا بررسی شد
باراک رابین هود اوباما!
روزی که باراک اوباما وارد کاخ سفید شد، کسی فکر نمیکرد که اصلیترین عامل موفقیت در کارنامه او، اقتصاد باشد. او با شعار پایان دادن به جنگهای آمریکا و مداخلههای نظامیاش در جهان و با شعار کاهش نابرابریها در جامعه آمریکایی، فرمان قدرت را از یکی از نامحبوبترین روسای جمهور آمریکا یعنی جورج بوش تحویل گرفت. به قدرت رسیدن اولین رئیسجمهور سیاهپوست تاریخ آمریکا با شعارهای سیاسی، در کنار موقعیت وخیم اقتصاد جهان و بحران کمسابقه اقتصادی و مالی آمریکا، پیشبینی درباره موفقیت اقتصادی و آمار و ارقامی که امروز از اقتصاد آمریکا مخابره میشود را در سال ۲۰۰۹ تقریبا غیرممکن کرده بود.
روزی که باراک اوباما وارد کاخ سفید شد، کسی فکر نمیکرد که اصلیترین عامل موفقیت در کارنامه او، اقتصاد باشد. او با شعار پایان دادن به جنگهای آمریکا و مداخلههای نظامیاش در جهان و با شعار کاهش نابرابریها در جامعه آمریکایی، فرمان قدرت را از یکی از نامحبوبترین روسای جمهور آمریکا یعنی جورج بوش تحویل گرفت. به قدرت رسیدن اولین رئیسجمهور سیاهپوست تاریخ آمریکا با شعارهای سیاسی، در کنار موقعیت وخیم اقتصاد جهان و بحران کمسابقه اقتصادی و مالی آمریکا، پیشبینی درباره موفقیت اقتصادی و آمار و ارقامی که امروز از اقتصاد آمریکا مخابره میشود را در سال 2009 تقریبا غیرممکن کرده بود. بهویژه وقتی به یاد بیاوریم که میت رامنی رقیب جمهوریخواه اوباما در انتخابات سال 2008، او را بهخاطر ناپختگی در اقتصاد رسما و آشکارا مسخره میکرد. رامنی در آن روزها به مردم آمریکا میگفت که به جای رای دادن به یک سیاستمدار جوان بیتجربه در اقتصاد که فقط شعارهای زیبای سیاسی شبیه مارتین لوترکینگ میدهد، به او رای بدهند تا با شم و تجربه اقتصادیاش، بیکاری را در پایان چهار ساله اول دوره ریاستجمهوریاش به 6 درصد کاهش دهد. عملکرد اوباما، اما حتی
از این وعده رامنی هم بهتر بود و به اصطلاح روی او را در این زمینه کم کرد. نرخ بیکاری در دو سال گذشته در آمریکا به کمتر از 8/5 درصد رسیده است. این تحول باتوجه به شرایط قبل از سال 2009، بسیار قابل توجه است. از روزی که اوباما وارد کاخ سفید شد، اقتصاد آمریکا بیش از 5 میلیون شغل ایجاد کردهاست. درآمد طبقه متوسط آمریکا تغییری نکرده اما چون قیمت کالاهای مصرفی بهویژه مثلا بنزین پایین آمده، در واقع قدرت خرید خانوارها تقویت شدهاست. بر اساس آمارهای اقتصادی، این به این معنی است که گویا حقوق و درآمد همه افزایش یافته است.
آمارهای کلان اقتصادی هم درخشان هستند. اقتصاد آمریکا برای چهارمین فصل پیاپی رشد داشته و ماه گذشته رشد ۵ درصدی را ثبت کردهاست. بازار سهام در بالاترین نقطه اوج خود در همه سالهای اخیر است. شاخص سهام داوجونز به بالای ۱۸ هزار عدد رسیدهاست. این برای صندوقهای بازنشستگی و برای طبقه متوسط خبر بسیار خوشایندی است. در ۶ سال گذشته که اوباما در قدرت بوده، شاخص داوجونز ۱۲۶ درصد رشد داشتهاست. در دولت بوش، این شاخص یک چهارم سقوط کرد.
کالج رایگان
یکی از طرحهایی که اوباما قبل از سخنرانی سالانهاش در کنگره اعلام کرد، رایگان کردن دو سال اول کالج برای دانشآموزانی بود که حدنصاب نمره را کسب کنند. یکی از انتقادهای گسترده به نظام آموزشی آمریکا در سالهای اخیر، گران بودن کالج بودهاست. کالج در آمریکا معمولا دوره دوساله بعد از دبیرستان و قبل از دانشگاه است. بعد از فارغالتحصیلی از کالج، دانشآموزان دورهای دو تا سه ساله را در دانشگاه میگذرانند و لیسانس میگیرند. بعضی هم مستقیما از کالج راهی بازار کارمیشوند. اوباما هنگام اعلام رایگان شدن دوره دو ساله کالج، گفت که این کار را برای تقویت نظام آموزشی و حضور بیشتر طبقه متوسط در آن انجام میدهد. دانشآموزانی که حدنصاب نمره را دریافت کنند از این تحصیل رایگان بهرهمند میشوند. اگر همه ایالتها با این رایگان بودن کالج دوساله همراهی کنند؛ یعنی 9 میلیون دانشآموز تحت پوشش این برنامه قرار میگیرند. این یعنی صرفهجویی مالی 3800 دلاری برای هر دانشآموز در سال. این طرح جدید، گام دیگری است در تقویت جایگاه اقتصادی طبقه متوسط در آمریکا. این طرح باید به تصویب کنگره برسد و از آنجا که اوباما و مقامات دولتش تاکنون درباره منابع مالی تامین بودجه این طرح سخن نگفتهاند، تصویب آن در کنگره و راضی کردن نمایندگان کار دشواری است. اما از سوی دیگر مخالفت کنگره جمهوریخواه با این طرح هم کار آسانی نیست چون در میان افکارعمومی به عنوان نیرویی مخالف رایگان کردن آموزش به نظر میرسند و این در آستانه انتخابات ریاستجمهوری دو سال آینده، به سود جمهوریخواهان نیست. بر اساس آمار سال 2013، بیش از 7/7 میلیون آمریکایی در کالجهای پولی ثبتنام کردهاند که از این تعداد 1/3 میلیون نفر کالج تمام وقت رفتهاند. سهم دولت از تامین هزینه این کالجها 1/9 میلیارد دلار بودهاست.
اوباما در سخنرانی سالانهاش در کنگره که هفته گذشته صورت گرفت، با دفاع از طرح رایگان شدن کالج برای دانشجویان و دانشآموزان گفت، اقتصاد آمریکا هر روز بیشتر از گذشته به مشاغلی نیاز دارد که بر آموزش دانشگاهی مبتنی هستند. به این ترتیب رایگان شدن کالج، در نهایت به اقتصاد کمک میکند. این طرح اوباما با انتشار آماری همزمان شده که نشان میدهد، برای اولین بار نیمی از دانشآموزان در آمریکا از خانوادههای طبقه فقیر جامعه هستند.
مالیات رابینهودی
یکی از طرحهایی که اوباما این روزها به شدت بهدنبال تصویب آن در کنگره است و سروصدای زیادی به راه انداخته، تغییر نظام مالیاتی است. اگر بخواهیم طرح مالیاتی اوباما را در یک جمله خلاصه کنیم، باید بگوییم که او به دنبال گرفتن پول از ثروتمندان و دادن آن به غیر ثروتمندان است. به همین خاطر این طرح در رسانههای آمریکایی به مالیات رابینهودی معروف شدهاست. بر اساس این طرح، اوباما قصد دارد مالیات ارزش افزوده سرمایه را بالا ببرد و از محل آن، هزینه طرحهای جدید آموزشی، مزایای بازنشستگی و طرحهای کمک به خانواده مانند کمکهزینه نگهداری کودکان را تامین کند.
درحال حاضر مالیات ارزشافزوده سرمایه در آمریکا ۲۵ درصد است و بر اساس طرح جدید، اوباما میخواهد این رقم را تا ۲۸ درصد افزایش دهد. همچنین بر اساس طرح اوباما، شمار مواردی که شامل این مالیات میشود افزایش مییابد.
منظور مالیات ارزش افزوده سرمایه این است که اگر شما سهامی را که 100 هزار دلار خریداری کردهاید یک میلیون دلار به فروش برسانید، باید برای سود 900 هزار دلاریتان مالیات بپردازید. این مالیات نامش همان مالیات ارزشافزوده سرمایه است. البته اگر دارنده این سهام فوت کند و سهام به فرزندانش برسد، از پرداخت مالیات ارزشافزوده سرمایه معاف است. این یک حفره مالیاتی است که سالانه رقمی معادل 50 میلیارد دلار زیان مالیاتی برای دولت آمریکا دارد. اکنون دولت آمریکا بهدنبال بستن حفرههای مالیاتی از این دست در قانون مالیات ثروتمندان است.
طرح دیگر اوباما برای اصلاح نظام مالیاتی، معافیت مالیاتی برای خانوادههایی است که زن و شوهر هر دو کار میکنند. این معافیت شامل خانوادههایی میشود که درآمد سالانهشان زیر ۲۱۰ هزار دلار است. استدلال این معافیت آن است که ممکن است هزینههای رفت و آمد و نگهداری کودک و مالیات دستمزد، خانوادهها را به این فکر بیندازد که اساسا کار کردن دو نفر در یک خانواده، سود اقتصادی ندارد. برای اینکه نیروی کار به این صورت کم نشود، اندکی معافیت مالیاتی برای این خانوادهها در نظر گرفته میشود. این هم در راستای کمک به طبقه متوسط صورت میگیرد.
بخش دیگر اصلاح مالیاتی اوباما شامل حسابهای بیمه بازنشستگی میشود. بر اساس قانون فعلی، این حسابها شامل معافیت مالیاتی میشوند. این معافیت مالیاتی با هدف کمک به خانوادهها جهت پسانداز برای دوران بازنشستگیشان ایجاد شدهبود. اما در سال 2012 وقتی در جریان تبلیغات انتخاباتی معلوم شد که میت رامنی نامزد جمهوریخواه انتخابات، 21 میلیون دلار در یکی از این حسابهای پسانداز بازنشستگی پول داشته، این موضوع جنجالی شد. به همین خاطر اکنون که دولت اوباما قصد دارد برای این حسابها مالیات بیشتری تعیین کند، این طرح به طرح مالیات میترامنی مشهور شدهاست. دولت اوباما میگوید که وقتی موجودی این حسابها به 4/3 میلیون دلار رسید باید شامل مالیات بیشتری شود.
و بالاخره بخش آخر طرح اصلاحات مالیاتی اوباما، به مالیات برای ۱۰۰ بانک بزرگ آمریکا مربوط میشود. این مالیات درواقع برای کنترل کردن سقف وامگیری این بانکها وضع میشود تا وضعیتی شبیه سال ۲۰۰۸ تکرار نشود.
طبقه متوسط
اوباما کانون توجه و تمرکز سیاستهای اقتصادیاش را بر تقویت طبقه متوسط آمریکا قرار دادهاست. عبارت طبقه متوسط، عبارتی است که نه تنها در گفتمان اوباما که در گفتمان بسیاری از سیاستمداران و رهبران دنیا شنیده میشود؛ اما طبقه متوسط یعنی چه و در آمریکا چه ویژگی دارد؟
واقعیت این است که طبقه متوسط، معنی رسمی و مشخصی در اقتصاد ندارد و اساسا شاید به همین دلیل باشد این عبارت زیاد توسط سیاستمداران استفاده میشود. موسسه نظرسنجی پیو در آمریکا اخیرا در نظرسنجی، از شهروندان آمریکایی پرسیده که آیا خود را جزو طبقه متوسط میدانند یا نه. نتایج این نظرسنجی نشان میدهد که ۴۴ درصد از آمریکاییها خود را طبقه متوسط میدانند. این رقم نسبت به سال ۲۰۰۸، ۹ درصد کاهش نشان میدهد. البته در این میان تقسیمبندی دیگری هم وجود دارد. عدهای خود را طبقه متوسط رو به بالا و عدهای خود را طبقه متوسط رو به پایین میدانند. والاستریت ژورنال در نظرسنجی از مردم آمریکا پرسیده، از نظر آنها طبقه متوسط چه میزان درآمد سالانه دارد. نتایج این نظرسنجی نشان میدهد، گروهی گسترده از کسانی که درآمد سالانه بین ۳۰ هزار دلار تا ۱۰۰ هزار دلار دارند، خود را جزو طبقه متوسط میدانند. این نشان میدهد که چرا سیاستمداران از جمله سیاستمداران آمریکایی آنقدر دوست دارند درباره طبقه متوسط صحبت و سیاستگذاری کنند. چون طیف گستردهای از مردم خود را طبقه متوسط یا نزدیک طبقه متوسط میدانند. گفتیم طبقه متوسط تعریف مشخصی در اقتصاد ندارد، اما بهطور کلی، آنهایی جزو طبقه متوسط به حساب میآیند که درآمدشان برابر با متوسط درآمد سالانه مردم باشد. یعنی خانوارهایی که درآمدشان بیشتر از نیمی از جامعه و کمتر از نیم دیگر است.
درآمد طبقه متوسط آمریکا در سال 2013، سالانه نزدیک 52 هزار دلار بودهاست. به نوشته والاستریت ژورنال و به نقل از سازمان آمار آمریکا، هر کس که سالانه درآمدی بین 40187 دلار و 65501 دلار دارد، جزو طبقه متوسط است. همین آمارها نشان میدهد که ثروت خالص طبقه متوسط آمریکا در ده سال اخیر کاهش یافتهاست.
موقعیت دشوار جمهوریخواهان در مقابل اوباما
این اخبار خوب اقتصادی، جمهوریخواهان را در شرایط دشواری قرار دادهاست. آنها اکنون نمیدانند در مقابل این موفقیت آشکار اقتصادی اوباما چه موضعی اتخاذ کنند. این موفقیتها را به رسمیت بشناسند و به موفقیت اوباما اعتراف کنند؟ اگر این کار را بکنند، از حالا انتخابات دو سال آینده را باختهاند. از سوی دیگر در دو سال باقیمانده، اوباما قصد دارد طرحهای اقتصادیاش را پیش ببرد. اگر جمهوریخواهان با طرحهای او در زمینه افزایش مالیات ثروتمندان و افزایش حداقل دستمزد مخالفت کنند، انگار چوب لای چرخ اقتصادی گذاشتهاند که به خوبی و با سرعت در حال حرکت است. اگرهم با این طرحها همراهی کنند که درواقع در کارنامه موفق اقتصادی رئیسجمهور دموکرات همراهی کردهاند و به موفقیت او دامن زدهاند. یک راه مبارزه جمهوریخواهان با اوباما در این دو سال باقیمانده، متهم کردن او به ایجاد جنگ طبقاتی در جامعه آمریکاست. این کاری است که سناتور« اورین هاتچ»، رئیس کمیته مالی سنا آن را آغاز کردهاست. او یک روز قبل از سخنرانی سالانه اوباما در کنگره به خبرنگاران گفت، پیشنهادهای رئیسجمهور در زمینه افزایش مالیات ثروتمندان، اصول جامعه آمریکا را زیر سوال میبرد. او گفت که اصلاح نظام مالیاتی درواقع به معنی تغییر سیستم توزیع درآمد در آمریکاست و این آغازی برای جنگ طبقاتی است.
اوباما با تهدید به وتوی سه طرح کنگره یعنی طرح تحریم ایران، خط لوله گاز کانادا و سقط جنین، از همین شروع به کار کنگره با آنها اعلام جنگ کردهاست. با توجه به نزدیک بودن انتخابات ریاستجمهوری، جمهوریخواهان هم قصد عقبنشینی ندارند.
رضایت اقتصادی، نارضایتی سیاسی
باوجود شرایط خوب اقتصادی آمریکا، نظرسنجیها نشان میدهد که مردم این کشور از رویکردها و روندهای سیاسی راضی نیستند و فکر میکنند آمریکا در مسیر اشتباهی قرار گرفته است. ظهور داعش و سربریدن چند شهروند آمریکایی توسط این گروه، در کنار انتشار گزارش شکنجههای سیا بعد از ۱۱ سپتامبر و همچنین افشای طرح گسترده سازمانهای اطلاعاتی این کشور در شنود و رصد همه مکالمات تلفنی و ارتباطات اینترنتی، از دلایل اصلی نارضایتی سیاسی مردم آمریکا از سیستم حاکم است. به اینها البته باید ماجراهای تیراندازی پلیس به سیاهپوستان و اعتراضهای گسترده و کمسابقه شش ماه گذشته در ایالتهای مختلف را اضافه کرد. همه اینها موجب شده که بخش عمدهای از مردم، سیستم حاکم سیاسی را معیوب ارزیابی کنند. البته مردم آمریکا بهصورت سنتی سیاسی نیستند و میزان پایین مشارکت در رایگیریهای مختلف این را نشان میدهد، اما وقایع سالهای اخیر باعث شده که گرایشهای سیاسی در میان مردم قوی شود و مردم با شرکت در اعتراضهای خیابانی مانند جنبش اشغال والاستریت یا همین جنبش اخیر اعتراض به خشونت پلیس و تبعیض نژادی، بیشتر در عرصه سیاسی حضور و مشارکت داشته باشند.
آمارهای کلان اقتصادی هم درخشان هستند. اقتصاد آمریکا برای چهارمین فصل پیاپی رشد داشته و ماه گذشته رشد ۵ درصدی را ثبت کردهاست. بازار سهام در بالاترین نقطه اوج خود در همه سالهای اخیر است. شاخص سهام داوجونز به بالای ۱۸ هزار عدد رسیدهاست. این برای صندوقهای بازنشستگی و برای طبقه متوسط خبر بسیار خوشایندی است. در ۶ سال گذشته که اوباما در قدرت بوده، شاخص داوجونز ۱۲۶ درصد رشد داشتهاست. در دولت بوش، این شاخص یک چهارم سقوط کرد.
کالج رایگان
یکی از طرحهایی که اوباما قبل از سخنرانی سالانهاش در کنگره اعلام کرد، رایگان کردن دو سال اول کالج برای دانشآموزانی بود که حدنصاب نمره را کسب کنند. یکی از انتقادهای گسترده به نظام آموزشی آمریکا در سالهای اخیر، گران بودن کالج بودهاست. کالج در آمریکا معمولا دوره دوساله بعد از دبیرستان و قبل از دانشگاه است. بعد از فارغالتحصیلی از کالج، دانشآموزان دورهای دو تا سه ساله را در دانشگاه میگذرانند و لیسانس میگیرند. بعضی هم مستقیما از کالج راهی بازار کارمیشوند. اوباما هنگام اعلام رایگان شدن دوره دو ساله کالج، گفت که این کار را برای تقویت نظام آموزشی و حضور بیشتر طبقه متوسط در آن انجام میدهد. دانشآموزانی که حدنصاب نمره را دریافت کنند از این تحصیل رایگان بهرهمند میشوند. اگر همه ایالتها با این رایگان بودن کالج دوساله همراهی کنند؛ یعنی 9 میلیون دانشآموز تحت پوشش این برنامه قرار میگیرند. این یعنی صرفهجویی مالی 3800 دلاری برای هر دانشآموز در سال. این طرح جدید، گام دیگری است در تقویت جایگاه اقتصادی طبقه متوسط در آمریکا. این طرح باید به تصویب کنگره برسد و از آنجا که اوباما و مقامات دولتش تاکنون درباره منابع مالی تامین بودجه این طرح سخن نگفتهاند، تصویب آن در کنگره و راضی کردن نمایندگان کار دشواری است. اما از سوی دیگر مخالفت کنگره جمهوریخواه با این طرح هم کار آسانی نیست چون در میان افکارعمومی به عنوان نیرویی مخالف رایگان کردن آموزش به نظر میرسند و این در آستانه انتخابات ریاستجمهوری دو سال آینده، به سود جمهوریخواهان نیست. بر اساس آمار سال 2013، بیش از 7/7 میلیون آمریکایی در کالجهای پولی ثبتنام کردهاند که از این تعداد 1/3 میلیون نفر کالج تمام وقت رفتهاند. سهم دولت از تامین هزینه این کالجها 1/9 میلیارد دلار بودهاست.
اوباما در سخنرانی سالانهاش در کنگره که هفته گذشته صورت گرفت، با دفاع از طرح رایگان شدن کالج برای دانشجویان و دانشآموزان گفت، اقتصاد آمریکا هر روز بیشتر از گذشته به مشاغلی نیاز دارد که بر آموزش دانشگاهی مبتنی هستند. به این ترتیب رایگان شدن کالج، در نهایت به اقتصاد کمک میکند. این طرح اوباما با انتشار آماری همزمان شده که نشان میدهد، برای اولین بار نیمی از دانشآموزان در آمریکا از خانوادههای طبقه فقیر جامعه هستند.
مالیات رابینهودی
یکی از طرحهایی که اوباما این روزها به شدت بهدنبال تصویب آن در کنگره است و سروصدای زیادی به راه انداخته، تغییر نظام مالیاتی است. اگر بخواهیم طرح مالیاتی اوباما را در یک جمله خلاصه کنیم، باید بگوییم که او به دنبال گرفتن پول از ثروتمندان و دادن آن به غیر ثروتمندان است. به همین خاطر این طرح در رسانههای آمریکایی به مالیات رابینهودی معروف شدهاست. بر اساس این طرح، اوباما قصد دارد مالیات ارزش افزوده سرمایه را بالا ببرد و از محل آن، هزینه طرحهای جدید آموزشی، مزایای بازنشستگی و طرحهای کمک به خانواده مانند کمکهزینه نگهداری کودکان را تامین کند.
درحال حاضر مالیات ارزشافزوده سرمایه در آمریکا ۲۵ درصد است و بر اساس طرح جدید، اوباما میخواهد این رقم را تا ۲۸ درصد افزایش دهد. همچنین بر اساس طرح اوباما، شمار مواردی که شامل این مالیات میشود افزایش مییابد.
منظور مالیات ارزش افزوده سرمایه این است که اگر شما سهامی را که 100 هزار دلار خریداری کردهاید یک میلیون دلار به فروش برسانید، باید برای سود 900 هزار دلاریتان مالیات بپردازید. این مالیات نامش همان مالیات ارزشافزوده سرمایه است. البته اگر دارنده این سهام فوت کند و سهام به فرزندانش برسد، از پرداخت مالیات ارزشافزوده سرمایه معاف است. این یک حفره مالیاتی است که سالانه رقمی معادل 50 میلیارد دلار زیان مالیاتی برای دولت آمریکا دارد. اکنون دولت آمریکا بهدنبال بستن حفرههای مالیاتی از این دست در قانون مالیات ثروتمندان است.
طرح دیگر اوباما برای اصلاح نظام مالیاتی، معافیت مالیاتی برای خانوادههایی است که زن و شوهر هر دو کار میکنند. این معافیت شامل خانوادههایی میشود که درآمد سالانهشان زیر ۲۱۰ هزار دلار است. استدلال این معافیت آن است که ممکن است هزینههای رفت و آمد و نگهداری کودک و مالیات دستمزد، خانوادهها را به این فکر بیندازد که اساسا کار کردن دو نفر در یک خانواده، سود اقتصادی ندارد. برای اینکه نیروی کار به این صورت کم نشود، اندکی معافیت مالیاتی برای این خانوادهها در نظر گرفته میشود. این هم در راستای کمک به طبقه متوسط صورت میگیرد.
بخش دیگر اصلاح مالیاتی اوباما شامل حسابهای بیمه بازنشستگی میشود. بر اساس قانون فعلی، این حسابها شامل معافیت مالیاتی میشوند. این معافیت مالیاتی با هدف کمک به خانوادهها جهت پسانداز برای دوران بازنشستگیشان ایجاد شدهبود. اما در سال 2012 وقتی در جریان تبلیغات انتخاباتی معلوم شد که میت رامنی نامزد جمهوریخواه انتخابات، 21 میلیون دلار در یکی از این حسابهای پسانداز بازنشستگی پول داشته، این موضوع جنجالی شد. به همین خاطر اکنون که دولت اوباما قصد دارد برای این حسابها مالیات بیشتری تعیین کند، این طرح به طرح مالیات میترامنی مشهور شدهاست. دولت اوباما میگوید که وقتی موجودی این حسابها به 4/3 میلیون دلار رسید باید شامل مالیات بیشتری شود.
و بالاخره بخش آخر طرح اصلاحات مالیاتی اوباما، به مالیات برای ۱۰۰ بانک بزرگ آمریکا مربوط میشود. این مالیات درواقع برای کنترل کردن سقف وامگیری این بانکها وضع میشود تا وضعیتی شبیه سال ۲۰۰۸ تکرار نشود.
طبقه متوسط
اوباما کانون توجه و تمرکز سیاستهای اقتصادیاش را بر تقویت طبقه متوسط آمریکا قرار دادهاست. عبارت طبقه متوسط، عبارتی است که نه تنها در گفتمان اوباما که در گفتمان بسیاری از سیاستمداران و رهبران دنیا شنیده میشود؛ اما طبقه متوسط یعنی چه و در آمریکا چه ویژگی دارد؟
واقعیت این است که طبقه متوسط، معنی رسمی و مشخصی در اقتصاد ندارد و اساسا شاید به همین دلیل باشد این عبارت زیاد توسط سیاستمداران استفاده میشود. موسسه نظرسنجی پیو در آمریکا اخیرا در نظرسنجی، از شهروندان آمریکایی پرسیده که آیا خود را جزو طبقه متوسط میدانند یا نه. نتایج این نظرسنجی نشان میدهد که ۴۴ درصد از آمریکاییها خود را طبقه متوسط میدانند. این رقم نسبت به سال ۲۰۰۸، ۹ درصد کاهش نشان میدهد. البته در این میان تقسیمبندی دیگری هم وجود دارد. عدهای خود را طبقه متوسط رو به بالا و عدهای خود را طبقه متوسط رو به پایین میدانند. والاستریت ژورنال در نظرسنجی از مردم آمریکا پرسیده، از نظر آنها طبقه متوسط چه میزان درآمد سالانه دارد. نتایج این نظرسنجی نشان میدهد، گروهی گسترده از کسانی که درآمد سالانه بین ۳۰ هزار دلار تا ۱۰۰ هزار دلار دارند، خود را جزو طبقه متوسط میدانند. این نشان میدهد که چرا سیاستمداران از جمله سیاستمداران آمریکایی آنقدر دوست دارند درباره طبقه متوسط صحبت و سیاستگذاری کنند. چون طیف گستردهای از مردم خود را طبقه متوسط یا نزدیک طبقه متوسط میدانند. گفتیم طبقه متوسط تعریف مشخصی در اقتصاد ندارد، اما بهطور کلی، آنهایی جزو طبقه متوسط به حساب میآیند که درآمدشان برابر با متوسط درآمد سالانه مردم باشد. یعنی خانوارهایی که درآمدشان بیشتر از نیمی از جامعه و کمتر از نیم دیگر است.
درآمد طبقه متوسط آمریکا در سال 2013، سالانه نزدیک 52 هزار دلار بودهاست. به نوشته والاستریت ژورنال و به نقل از سازمان آمار آمریکا، هر کس که سالانه درآمدی بین 40187 دلار و 65501 دلار دارد، جزو طبقه متوسط است. همین آمارها نشان میدهد که ثروت خالص طبقه متوسط آمریکا در ده سال اخیر کاهش یافتهاست.
موقعیت دشوار جمهوریخواهان در مقابل اوباما
این اخبار خوب اقتصادی، جمهوریخواهان را در شرایط دشواری قرار دادهاست. آنها اکنون نمیدانند در مقابل این موفقیت آشکار اقتصادی اوباما چه موضعی اتخاذ کنند. این موفقیتها را به رسمیت بشناسند و به موفقیت اوباما اعتراف کنند؟ اگر این کار را بکنند، از حالا انتخابات دو سال آینده را باختهاند. از سوی دیگر در دو سال باقیمانده، اوباما قصد دارد طرحهای اقتصادیاش را پیش ببرد. اگر جمهوریخواهان با طرحهای او در زمینه افزایش مالیات ثروتمندان و افزایش حداقل دستمزد مخالفت کنند، انگار چوب لای چرخ اقتصادی گذاشتهاند که به خوبی و با سرعت در حال حرکت است. اگرهم با این طرحها همراهی کنند که درواقع در کارنامه موفق اقتصادی رئیسجمهور دموکرات همراهی کردهاند و به موفقیت او دامن زدهاند. یک راه مبارزه جمهوریخواهان با اوباما در این دو سال باقیمانده، متهم کردن او به ایجاد جنگ طبقاتی در جامعه آمریکاست. این کاری است که سناتور« اورین هاتچ»، رئیس کمیته مالی سنا آن را آغاز کردهاست. او یک روز قبل از سخنرانی سالانه اوباما در کنگره به خبرنگاران گفت، پیشنهادهای رئیسجمهور در زمینه افزایش مالیات ثروتمندان، اصول جامعه آمریکا را زیر سوال میبرد. او گفت که اصلاح نظام مالیاتی درواقع به معنی تغییر سیستم توزیع درآمد در آمریکاست و این آغازی برای جنگ طبقاتی است.
اوباما با تهدید به وتوی سه طرح کنگره یعنی طرح تحریم ایران، خط لوله گاز کانادا و سقط جنین، از همین شروع به کار کنگره با آنها اعلام جنگ کردهاست. با توجه به نزدیک بودن انتخابات ریاستجمهوری، جمهوریخواهان هم قصد عقبنشینی ندارند.
رضایت اقتصادی، نارضایتی سیاسی
باوجود شرایط خوب اقتصادی آمریکا، نظرسنجیها نشان میدهد که مردم این کشور از رویکردها و روندهای سیاسی راضی نیستند و فکر میکنند آمریکا در مسیر اشتباهی قرار گرفته است. ظهور داعش و سربریدن چند شهروند آمریکایی توسط این گروه، در کنار انتشار گزارش شکنجههای سیا بعد از ۱۱ سپتامبر و همچنین افشای طرح گسترده سازمانهای اطلاعاتی این کشور در شنود و رصد همه مکالمات تلفنی و ارتباطات اینترنتی، از دلایل اصلی نارضایتی سیاسی مردم آمریکا از سیستم حاکم است. به اینها البته باید ماجراهای تیراندازی پلیس به سیاهپوستان و اعتراضهای گسترده و کمسابقه شش ماه گذشته در ایالتهای مختلف را اضافه کرد. همه اینها موجب شده که بخش عمدهای از مردم، سیستم حاکم سیاسی را معیوب ارزیابی کنند. البته مردم آمریکا بهصورت سنتی سیاسی نیستند و میزان پایین مشارکت در رایگیریهای مختلف این را نشان میدهد، اما وقایع سالهای اخیر باعث شده که گرایشهای سیاسی در میان مردم قوی شود و مردم با شرکت در اعتراضهای خیابانی مانند جنبش اشغال والاستریت یا همین جنبش اخیر اعتراض به خشونت پلیس و تبعیض نژادی، بیشتر در عرصه سیاسی حضور و مشارکت داشته باشند.
ارسال نظر