رنجنامهای برای ساکنان نیل
حسن هانیزاده کارشناس امور خاورمیانه نجیب محفوظ نویسنده نامدار مصری و برنده جایزه ادبی نوبل هنگامی که روایت «یاوه سرایی بر فراز نیل» را منتشر کرد تلاش داشت تا انقلاب افسران آزاد مصر را در سال ۱۹۵۲ زیر سوال قرار دهد. این روایت در سال ۱۹۶۶ منتشر شد و طی آن نویسنده بهصورتی غیرتهاجمی، انقلاب سوسیالیستی افسران مصر را که موجب انزوای نخبگان سیاسی و فرهنگی و نابودی ارزشهای اخلاقی شد مورد انتقاد قرار داد. اما ظاهرا پیشگویی نجیب محفوظ در مورد بیهوده بودن تغییرات و دگرگونیهای سریع و دراماتیک در مصر دقیق بوده است و این کشور امروز هزینههای سنگینی برای انقلاب ۲۵ ژانویه خود میپردازد.
حسن هانیزاده کارشناس امور خاورمیانه نجیب محفوظ نویسنده نامدار مصری و برنده جایزه ادبی نوبل هنگامی که روایت «یاوه سرایی بر فراز نیل» را منتشر کرد تلاش داشت تا انقلاب افسران آزاد مصر را در سال 1952 زیر سوال قرار دهد. این روایت در سال 1966 منتشر شد و طی آن نویسنده بهصورتی غیرتهاجمی، انقلاب سوسیالیستی افسران مصر را که موجب انزوای نخبگان سیاسی و فرهنگی و نابودی ارزشهای اخلاقی شد مورد انتقاد قرار داد. اما ظاهرا پیشگویی نجیب محفوظ در مورد بیهوده بودن تغییرات و دگرگونیهای سریع و دراماتیک در مصر دقیق بوده است و این کشور امروز هزینههای سنگینی برای انقلاب 25 ژانویه خود میپردازد. بررسی تحلیلی انقلاب مصر نشان میدهد که احزاب سیاسی این کشور هر چند توانستند یک نظام دیکتاتوری را پس از 30 سال مبارزه خونین سرنگون کنند، اما در دولتسازی و تشکیل یک نظام دموکراتیک با ناکامی مواجه شدند. یکی از جریانهای سیاسی ریشهدار اسلامی در مصر اخوانالمسلمین بود که در سرنگونی رژیم حسنی مبارک نقش فعالی ایفا کرد. این جنبش که از سال 1928 میلادی با هدف تشکیل یک خلافت فراگیر اسلامی تاسیس شد، در طول 85 سال گذشته همواره تلاش داشت تا از
رهگذر کادربندی، خود را برای به دست گرفتن قدرت آماده کند. سرانجام در جریان انتخابات سال گذشته ریاستجمهوری مصر، محمد مرسی نامزد اخوانالمسلمین نسبت به رقبای سکولار خود؛ یعنی احمد شفیق، حمدین صباحی و عمرو موسی با تفاوت آرای اندکی به پیروزی رسید. اما چرا مرسی در طول یک سال حاکمیت خود، نتوانست الگوی مناسبی برای دولتسازی و تشکیل یک نظام دموکراتیک تعریف کند و در نهایت بهصورتی تراژیک و دردناک با یک کودتای نظامی از قدرت سرنگون شد؟ واقع امر این است که اخوانالمسلمین بهویژه نسل قدیم هیچگاه در طول سالهای اخیر در صدد تجدید نظر در ساختار فکری خود برنیامدند، زیرا الگوی حکومتی خود را از شیخ حسن البنا بنیانگذار جنبش اخوانالمسلمین برگرفتهاند. پیروزی اخوانالمسلمین در انتخابات و چرخش این جنبش از حوزه اپوزیسیون به سمت مجموعه حاکمیتی، این جنبش را از واقعیتهای میدانی و سیاسی مصر دور کرد. مرسی در طول دوره یکساله ریاستجمهوری خود دایره مشارکت جمعی را تنگ کرد و همواره تابع دستورات دفتر ارشاد اخوانالمسلمین بود. گرایش مرسی به سلفیها و بهرهگیری از ادبیاتی کاملا تهاجمی برای انزوای رقبای سیاسی خود به تقویت جبهه نجات ملی به
رهبری محمد البرادعی منجر شد. اخوانالمسلمین که در حلقه یاران نزدیک مرسی قرار داشتند از شیوه اعتدالی خود خارج شدند و خود را به جریانهای سلفی و وهابی افراطی نزدیک کردند. ترور دردناک شیخ حسن شحاته رهبر شیعیان مصر و 3 تن از یاران وی توسط گروههای سلفی تکفیری خشم عمومی را از شیوههای رفتاری سلفیها برانگیخت. محمد مرسی که نتوانسته بود در قد و قواره یک رییسجمهور فراجناحی ظاهر شود، در برابر این جنایت هولناک سکوت اختیار کرد که این امر به تشدید نارضایتی در میان طیفهای سیاسی مصر منجر شد. دخالت عربستان و قطر در مسائل داخلی مصر بسیاری از نخبگان سیاسی این کشور را برآشفت، زیرا دخالت کشورهای کم حجمی مانند قطر و عربستان در امور مصر برای نخبگان قابل قبول نبود. در عین حال ارتش مصر که یک ارتش کاملا سیاسی است نمیتوانست نسبت به رخدادهای جامعه مصر بیتفاوت باشد؛ بنابراین با افزایش تجمعات مردمی در شهرهای مختلف مصر اقدام به برکناری محمد مرسی کرد. قطعا حرکت ارتش که نوعی کودتای نرم تلقی میشود بدون اجازه امریکا و غرب امکانپذیر نبود، زیرا آمریکا زیرکانه به سلفیها اجازه ورود به بدنه دولت مرسی را داد تا چهره خشن آنان ر آشکار سازد.
افراطکاری سلفیها و تمامیتخواهی اخوانالمسلمین به دو قطبی شدن جامعه و افزایش فاصلهها کمک کرد تا جایی که جبهه نجات ملی در یک فراخوان عمومی، بیش از 23 میلیون نفر را به میدانها و خیابانها کشاند. ارتش مصر نیز که حاکمیت اسلامگرایان را برنمیتابد، با اشاره آمریکا وارد عمل شد و محمد مرسی را برکنار کرد. لذا با توجه به سخنرانی اخیر محمد بدیع، رهبر اخوانالمسلمین در جمع هواداران مرسی در مسجد رابعه العدویه که گفته بود مرسی باید به قدرت بازگردد، این کشور وارد مرحله خطرناکی شده است. این احتمال وجود دارد که طیف اسلامگرایان برای بازگرداندن محمد مرسی به قدرت، از شیوههای تهاجمی و خشونتآمیزی استفاده کند که این امر به تقابل خونین میان ارتش و اسلامگرایان منجر خواهد شد. اگر رهبران سیاسی مصر نتوانند در محیطی آرام و به دور از انحصارطلبیها مشکلات خود را حل کنند، قطعا مصر به سمت تقابل فیزیکی میان جریانهای اسلامگرا و نیروهای مسلح حرکت خواهد کرد و این کشور در نهایت به سرنوشت الجزایر در سال 1992 دچار خواهد شد. آنگاه است که پیشبینی نجیب محفوظ، نویسنده فقید مصر، که گفته بود هر تغییر غیرتدریجی در مصر به بروز خشونتهای
غیرقابل کنترل منجر خواهد شد محقق خواهد شد.
ارسال نظر