ویژگی‌های شهر انسان محور
نوراحسینی

مدیران شهری معتقدند تهران را با تفکر شهر انسان محور اداره می‌کنند اما وضعیت کنونی شهر تهران نشان از حکومت مطلق خودرو بر خیابان‌های شهر دارد. شهری که برای توسعه تمامی خاطرات شهری را از بین می‌برد و برای آسودگی تردد خودروها در این شهر از هیچ تلاشی کوتاهی نمی‌کند. از تخریب خانه‌های قدیمی و دو پاره کردن محله‌های شهر گرفته تا بردن انسان‌ها به زیر سطح برای آسودگی تردد خودروها در سطح. با طوفان حقانی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز و پژوهشگر میهمان در دانشگاه بیرمنگام درخصوص شهر انسان محور گفت‌وگو کرده‌ایم که در پی می‌آید:

زیرگذرچهارراه ولی عصر حجم زیادی از تردد عابران پیاده را در این محدوده کاهش داده است، فکر می‌کنید این با تفکر شهر انسان محور همخوانی دارد؟

خیابان آکسفورد از بسیاری جهات شبیه چهار راه ولی عصر ما است. یک خیابان تجاری قدیمی. در این خیابان مترو و زیرگذر هم هست اما سطح خیابان هم حفظ شده است. کسانی که می‌خواهند سوار مترو شوند از زیر گذر عبور می‌کنند و آنها که پیاده هستند ازسطح عبور می‌کنند. در ۵دهه اخیر خیابان ولیعصر محور تجاری مهمی نیز بوده است؛ از منیریه تا جمهوری و بالاتر. خیابان انقلاب هم محور فرهنگی نسبتا قوی‌ای بوده است که نباید برای تردد آسان‌تر خودروها در این محدوده عابران پیاده را به زیر سطح زمین هدایت می‌کردند.


عوامل دیگری که سبب می‌شود انسان‌ها کمتر در شهر دیده شوند چیست؟

یکی دیگر از عوامل حذف انسان‌ها از فضاهای شهری برخی از قوانین شهری است مانند ساعت باز بودن مغازه‌ها. در حالی که باید اماکنی به‌صورت شبانه‌روزی باز باشد. نظریه‌ای داریم که بیان می‌کند خیابان موفق خیابانی است که ۲۴ساعته باشد. نمونه معروفش خیابان شانزلیزه است. در قوانین باید بازنگری شود و بخش‌هایی از شهر باید به‌صورت ۲۴ساعته فعال باشد. در قوانین مربوط به معلولین و در قوانین استفاده از فضا به اشتباه نمی‌گذاریم کافه‌ها، قهوه‌خانه‌ها و رستوران‌ها صندلی‌های خود را بیرون از مغازه بگذارند. درحالی که در همه‌جای دنیا این کار انجام می‌شود. قوانین باید اصلاح شود و نباید به چشم سد معبر به آن نگاه کرد.


حتی در پیاده‌راه‌ها هم این اجازه داده نمی‌شود. کنار سینمافلسطین پیاده‌راه بزرگی است که فضاهای فرهنگی زیادی در آنجا قرار دارد. اما ماشین‌هایی که از خیابان کناری می‌آیند، تمام پیاده‌راه را به پارکینگ تبدیل کرده‌اند اما کافه‌ها نمی‌توانند صندلی‌هاشان را بیرون قرار دهند.

درست است. این اشکالات هست و باید قوانین اصلاح شود. هم قوانین کلان و هم قوانین خرد ما نیاز به اصلاح دارند.مورد دیگر که باعث کم رنگ شدن حضور شهروندان در شهر می‌شود تغییرمفهوم خیابان و میدان است مفهوم خیابان در کشور ما به جاده تبدیل شده و میدان به فلکه. در حالی که این مفاهیم، مفاهیمی غیرانسانی است. جاده و فلکه مفاهیمی ماشینی است،‌ خیابان و میدان مفهومی انسانی است. یکی کمی و دیگری کیفی است. آنچه به ماشین و عبور و مرور می‌پردازد بحث کمی است. برای واردشدن از کمیت به کیفیت باید مفاهیم را در عمل تغییر دهیم. وقتی به خیابان ولیعصر، بی آر تی را اضافه می‌کنیم آن را به جاده تبدیل می‌کنیم. اتوبوس تندرو به این معنی است که می‌خواهید ارتباط عرضی پیاده را محدود کنید و به ضرر انسان عمل کنید. عکسی از خیابان آکسفورد هست که نشان می‌دهد اتوبوس پشت سر دوچرخه حرکت می‌کند یعنی سرعتش را با سرعت دوچرخه هماهنگ کرده است.


البته بی آر تی ما طبق تعریف استاندارد نیست.

درست است. بی آر تی باید ایزوله باشد. اگر ایزوله باشد چه می‌شود؟ ارتباط دو سمت خیابان با هم قطع می‌شود. رابطه انسانی دو سمت خیابان قطع می‌شود. مثل دیوار برلین می‌شود! در شهر انسانی نباید دیوار کشیده شود. بی آر تی دیوار است. در درجه اول انسان مهم است پس به تبع آن اول مترو مهم است، بعد اتوبوس، بعد بی آر تی. نباید این ترتیب را از دست داد. مخصوصا در جای مهمی مثل چهارراه ولیعصر.


ما به همه‌چیز نگاه ترانزیتی می‌کنیم.

یکی از وظایف خیابان این است که بشود از آن رد شد اما وظایف دیگری نیز دارد. بشود در آن توقف کرد، استراحت کرد، خرید کرد، با دوستمان قرار بگذاریم، گپ بزنیم، آموزش ببینیم، تاریخ در آن دیده شود و.... خیابان تاریخ ماست. وقتی در خیابان راه می‌رویم مثل این است که کتاب ورق می‌زنیم. سر هر کوچه خاطره‌ای هست، حادثه انقلابی، ممکن است دانشمند یا شهیدی آنجا زندگی کرده باشد یا کارخانه‌ یا مدرسه معروفی آنجا بوده است. خیابان محل گذر نیست، محل تاریخ است. بنابراین، وقتی می‌گوییم این مفهوم باید تغییر کند و به مفهوم فرهنگی برگردد، یعنی خیابان باید خیابان بشود.خیابان فقط مسیری نیست که ما را به مقصد برساند، خیابان با ما حرف می‌زند. نباید حریم خصوصی و عمومی تعیین کنیم و در خانه‌ها پنهان شویم.و آخرین مورد اینکه متخصصین، مدیران و مجریان شهر ما باید با پدیده بورس مبارزه کنند. منظورم از بورس، بورس کفش، لوازم الکتریکی، مبل و... است. ( خیابان هایی که مغازه های آن یک نوع کالا را عرضه می کنند.)این بورس زاییده بازار سوداگری و ناشی از نابرابری‌های زیرساختی است به نحوی که اصل تنوع و دسترسی‌پذیری را در مکان عمومی زیر سوال می‌برد. شهردار یا مدیر شهری این بورس را ایجاد نکرده، بلکه به مرور زمان ایجاد شده. اما شهرداری و مدیران متخصص شهری باید از این کار جلوگیری کنند. اگر جایی در شهر حس شد که به‌صورت تدریجی توسط مردم دارد به بورس تبدیل می‌شود، باید با روش‌هایی از این کار جلوگیری کنند. در این صورت اصل تنوع را از دست می‌دهیم.


در یکی از مقالات مربوط به حوزه توسعه شهری آمده بود که در شهری مانند لندن طرح‌های جامع و تفصیلی در حال منسوخ شدن است و دنیا به سمت سیاست‌های راهبردی برای اداره شهرها می‌رود. دلیل منسوخ شدن طرح‌های جامع را محدود کردن درآمدزایی شهرها عنوان کرده بود. آیا شهرهای بزرگ با این نسخه تازه اداره می‌شوند؟

طبیعتا، در بعد وزارتخانه‌ای و کلان باید راهبردی عمل کنیم. اما در بعد محله‌ای برعکس، باید به‌صورت جزئی عمل کنیم. این دو حرکت مختلف است. یک حرکت، وظایف وزارتخانه‌ای است که باید راهبردی باشد. یک‌سری وظایف محلی که شامل شورایاری‌ها و شورای محله‌ها و ناحیه‌هاست که باید محله‌محور باشد. این دو باید مکمل هم باشند. طرح‌هایی که به جزئیات می‌پردازد باید درون محلات شکل بگیرد و وارد کلیات نشود و برعکس؛ طرح‌های بزرگ وارد راهبرد شود به جای اینکه وارد طرح عملی شود.