ازدواج سفید نه، همباش‌های سیاه
غزل نیشابوری «ازدواج سفید یعنی ازدواجی که در آن پسر و دختر بدون اینکه رابطه شرعی با هم داشته باشند زیر یک سقف زندگی می‌کنند. این نوع زندگی‌ها در غرب رواج دارد و موضوعی پذیرفته شده است اما در کشور ما به دلیل ارزش‌های دینی و فرهنگی جایگاهی ندارد. در فرهنگ ما ازدواج تعریف دارد؛ پیوند شرعی، عرفی و قانونی که بین یک زن و مرد برقرار می‌شود. درحالی‌که این نوع زندگی نه در عرف و نه در شرع و نه در قانون ما وجود ندارد. سفید هم نیست چون اصلا زندگی محسوب نمی‌شود، ازدواج نیست و فقط یک رابطه است که من به آن «همباش‌ها» می‌گویم. یعنی با هم بودن یا «خانوار سیاه». این واژه‌ها برای این سبک زندگی بهتر است. »جملات فوق حرف‌های دکتر امان‌الله قرایی‌مقدم در‌باره ازدواج سفید یا «همباشی سیاه» است. در این باره و برای بررسی بهتر این آسیب اجتماعی با وی به گفت‌وگو نشستیم.

همانطور که می‌دانید آمار ازدواج در کشور رو به کاهش است و طلاق روند صعودی به خود گرفته است. در این میان پدیده‌ای چون ازدواج سفید سبب بی‌رغبتی جوانان به ازدواج می‌شود و این موضوعی است که سبب نگرانی‌های زیادی در میان دست‌اندرکاران اجتماعی شده است. به نظر شما دلایل وقوع چنین پدیده‌ای در کشور چیست؟کاملا درست است آمار ازدواج در کشور ما پایین است زیرا به دلیل مشکلات اقتصادی جوانان خیلی سخت به ازدواج و تشکیل زندگی مشترک تن می‌دهند. مشکلات اقتصادی و اجتماعی زیادی مثل بیکاری و گرانی مسکن و مخارج بالای زندگی مشترک بدون ‌شک در این عدم گرایش به سمت ازدواج تاثیرگذار است.
به نظر شما دلایل و مشکلات اقتصادی سبب گرایش جوانان به سمت ازدواج سفید است؟
خیر. زیرا این روزها شاهد این هستیم، جوانانی که شرایط اقتصادی‌شان هم برای تشکیل زندگی مشترک فراهم باشد باز هم تن به ازدواج نمی‌دهند.
چرا به این دسته همخانگی‌ها ازدواج سفید می‌گویند؟
ازدواج تعریف دارد؛ پیوند شرعی، عرفی و قانونی که بین یک زن و مرد برقرار می‌شود. درحالی‌که این نوع زندگی نه در عرف و نه در شرع و نه در قانون ما وجود ندارد. سفید هم نیست چون اصلا زندگی محسوب نمی‌شود، ازدواج نیست و فقط یک رابطه است که من به آن «همباش‌ها» می‌گویم. یعنی با هم بودن یا «خانوار سیاه». این واژه‌ها برای این سبک زندگی بهتر است. چون در این نوع زندگی یک یا چند نفر که زیر یک سقف زندگی می‌کنند و این مفهوم عام دارد که می‌شود خانوار. درحالی‌که خانواده خاص است و حتما ٢ نفر باید زن و شوهر باشند.
چرا جوانان ما چه دختر و چه پسر نسبت به ازدواج بی‌تمایل شده‌اند و میل به این «همباشی‌ها» دارند‌؟
دلیل عمده این نگرش فرهنگ غربی است که میان قشر جوان تاثیر گذاشته است. به‌طوری که ازدواج را نوعی محدودیت آزادی در خود تلقی می‌کنند. بسیاری از جوانان که قبل از ازدواج روابط جنسی آزاد داشته‌اند، ازدواج را نوعی محدودیت می‌دانند. منطق آنها این است که بدون ازدواج‌کردن آزادتر هستند یعنی تنوع‌گرایی بیشتر و هزینه کمتری دارند و به‌خاطر دوری از مشاجرات احتمالی زناشویی، زندگی آسوده‌تر و آرام‌تری دارند. در این میان اگر یکی از دو طرف حساسیتی نسبت به آزادی‌های قبل از ازدواج داشته باشد، نسبت به طرف مقابل بی‌اعتماد می‌شود. وقتی از این ارتباط آزاد جنسی قبل از ازدواج طرف مقابلش می‌شنود، فکر می‌کند دیگر این آدم نمی‌تواند نسبت به زندگی مشترک پایبند باشد بنابراین طرفین نسبت به هم بی‌اعتماد می‌شوند. از طرفی وقتی آمار بالای طلاق در سطح جامعه را هم می‌بینند، می‌گویند چرا باید تن به ازدواج بدهیم که چند‌سال بعد طلاق بگیریم. امروزه در ذهن بسیاری افراد جامعه ما، ازدواج مساوی است با قبول مسوولیت‌های سنگین. این مسوولیت‌ها به قدری در ذهن فرد بزرگ جلوه می‌کند که با نگرانی و اضطراب از قبول آن سرباز می‌زند. در حالی‌ که تا زمانی که وارد عرصه زندگی مشترک نشده و با مشکلات آن روبه‌رو نشود، به رشد و پختگی لازم نیز دست نخواهد یافت. به‌نظر می‌رسد هراس از مسوولیت‌های سنگین مانع از ازدواج بخشی از جوانان است.
این طرز فکر جوانان ریشه در چه مشکلاتی دارد؟
جامعه ما دچار بیماری فرهنگی و اجتماعی است، یعنی دچار پریشان حالی شده است. در فرهنگ ما ازدواج مقدس است و این امر در هر دوره‌ای همواره مورد احترام بوده اما متاسفانه به دلیل غرب‌زدگی جوانان و ورود سبک زندگی مدرن غربی در کنار اخباری که از آمار طلاق و زندانی‌هایی که به دلیل مهریه وجود دارد، ترس و هراسی از زندگی مشترک در آنها ایجاد می‌شود. جوانان امروزه از ازدواج ترس دارند.
آیا این ازدواج‌ها در طبقه خاصی از جامعه وجود دارد یعنی میزان گرایش چه طیفی از طبقات اجتماعی و اقتصادی به زندگی به این سبک و سیاق بیشتر است؟
جالب این است که میان طبقه متوسط و پایین جامعه فرهنگ ازدواج و مسوولیت‌پذیری هنوز پررنگ‌تر است و ازدواج بین خانواده‌ها رواج دارد و این درحالی است که مشکلات اقتصادی و فشارهای زندگی اتفاقا در زندگی آنها زیادتر است. در شرایط کنونی طبقه متوسط و رو به بالای جامعه ما که از آزادی عمل بیشتری به سبب در اختیار داشتن منابع اقتصادی برخوردارند، نگاه منفی نسبت به ازدواج بسیار بیشتر است.
با توجه به مشکلات مطرح شده درخصوص پدیده ازدواج سفید یا به قول شما «همباشی سیاه» راهکار موجود چیست یعنی چگونه می‌توان از این گسست فرهنگی رهایی یافت؟
مسوولان امر باید برای حل این نگاه منفی که در حال حاضر به یک بحران اجتماعی تبدیل شده، فکری کنند. مسأله اساسی این است که ما با یک گسست فرهنگی در جامعه روبه‌روییم که کنش‌هایی مانند ازدواج را به تاخیر و تعویق انداخته و باید در این باره چاره‌یابی کنیم.