رشد پوپولیسم چگونه سرعت یافته است؟
شورش علیه جهانیگرایی
غول املاک و مستغلات ایالاتمتحده در هشتم نوامبر به شدت مورد استقبال عوام قرار گرفت. این پیروزی موجب شد تا این سوال مطرح شود آیا پوپولیسم در جهان در حال فراگیر شدن است؟ در ژوئن گذشته، مردم انگلستان نیز علیه حضور این کشور در اتحادیه اروپا شوریدند و بهطور ناگهانی رای به خروج از این اتحادیه دادند. حالا در نقاط دیگر اروپا این احتمال میرود پوپولیستها کنترل اکثریت پارلمان را به دست گیرند و سه کشور بیش از دیگر کشورها در معرض این آسیب قرار دارند. فرانسه، ممکن است طعمه بعدی پوپولیستها باشد، جایی که مارین لوپن رهبری راستهای افراطی را به عهده دارد.
غول املاک و مستغلات ایالاتمتحده در هشتم نوامبر به شدت مورد استقبال عوام قرار گرفت. این پیروزی موجب شد تا این سوال مطرح شود آیا پوپولیسم در جهان در حال فراگیر شدن است؟ در ژوئن گذشته، مردم انگلستان نیز علیه حضور این کشور در اتحادیه اروپا شوریدند و بهطور ناگهانی رای به خروج از این اتحادیه دادند. حالا در نقاط دیگر اروپا این احتمال میرود پوپولیستها کنترل اکثریت پارلمان را به دست گیرند و سه کشور بیش از دیگر کشورها در معرض این آسیب قرار دارند. فرانسه، ممکن است طعمه بعدی پوپولیستها باشد، جایی که مارین لوپن رهبری راستهای افراطی را به عهده دارد. در این راستا برخی پیشبینی میکنند که احتمال هرج و مرج در دنیا وجود دارد.تغییرات تکتونیکی موجود که توسط نسلهای جوانتر خلق میشود، به زلزلههای ویرانگر ختم میشود. کارشناسان و محققان سعی میکنند تا شرحی بر این هرج و مرج، بینظمی و خشم داشته باشند تا بتوانند «لحظه سیاسی معاصر» را تعریف کنند.
بسیاری در آسیبشناسی ضد مدرنیسم بهدنبال مقصر در خارج از جهان غرب نگاه میکنند، آنها این پدیده را وارداتی، بهویژه از جهان اسلام میدانند. این در حالی است که سرطان امروزی واکنش به تغییرات اقتصادی و اجتماعی در دهههای اخیر است که نگاهی خوشبینانه به جهانی شدن در دوران پس از جنگ سرد داشت. این واکنش یک واکنش مدرن به مدرنیته است. برخی میگویند که در پایان جنگ سرد دنیا وارد عصر تازهای از معرفتشناسی شد و دموکراسی اولویت پیدا کرد. پس از آن حفظ دموکراسی از واجبات این کشورها شد. این در حالی است که برخی کارشناسان اصرار دارند دموکراسی استقرار پیدا کرده و تلاشها باید در جهت حفظ آن معطوف شود.
در مقابل برخی بر این باورند دموکراسی هنوز در کش و قوس استقرار است و تا پیاده شدن آن فاصله بسیار است. دموکراسی اساسا رویکردی مسالهساز است و اساسا آن را باید یک ایدهآل مشکلساز دانست. دنیا از انقلاب فرانسه به این موضوع پی برد که دموکراسی نتایج خونینی در پی دارد. در عصر حاضر هم به دموکراسی بسیار ساده نگریسته شده است. عراق مثال خوبی است که میتواند مورد تحقیق قرار گیرد. با ماجراجویی و زور بازو قرار بود دموکراسی به این کشور هدیه شود. خشم جهانی موجود باید با در نظر گرفتن دو فاکتور جهانی شدن اقتصاد و فرهنگ در نظر گرفته شود. این دو فاکتور جزو عوامل تضعیفکننده اقتدار در تعریف سنتی آن است. پروژه عصر مدرن بنا بر «فردگرایی» است. داستان، داستانِ آزادی فرد از سلسله مراتب اَشکال، سلسله مراتب اجتماعی و آزادی از اقتدار دینی است. آنچه در قرن ۱۹ و ۲۰ اتفاق افتاد پیشرفت تدریجی فردگرایی در گستره دموکراسی بوده است. با این حال جهانیگرایی مسبب بسیاری از تغییرات است. جهانیگرایی همه را وارد یک عصر تازه کرده است، جایی که کشورهای اتحاد جماهیر شوروی هم قدرت خود را در آن از دست دادند و قدرت به این طریق در دنیا پراکنده شد.
در این شرایط سرمایهگذاریها به سمت نیروهای غیرشفاف سوق داده شد، نیروهای فاقد شخصیت و غیرشفاف. در ایالاتمتحده مردم افراد غیرشفاف را سیاستمداران میدانند، آنها سیاستمداران را برای این امر شماتت میکنند. در بریتانیا مردم اتحادیه اروپا را سرزنش میکنند، هر چند برخی از آنها منطقی است؛ اما مردم میخواهند کنترل را از بروکسل بازپس گیرند. با این وجود این اعتقاد وجود داردکه این چالشها در دنیای غرب خودساخته است. برای مثال در مورد رشد پوپولیسم در اروپا نمیتوان جای دیگری را مقصر قلمداد کرد. همگان تقریبا براین نکته تاکید دارند که رشد پوپولیسم در دنیای غرب سریع است و باید ریشههای آن شناسایی شود. ریشهها به پیش از رشد پوپولیسم باز میگردد و باید آن را در تغییر جامعه اروپایی، سکولاریزاسیون و همچنین تضعیف جایگاه کارگر و رشد جوامع چند فرهنگی دانست. رشد جوامع با چند فرهنگ در واقع به نیت یکپارچگی اروپا صورت گرفته است: اروپایی واحد با چند صدا.تقلیل رشد پوپولیسم به فاکتورهای مهاجرت و اقتصاد تحلیل درستی درخصوص این مساله ارائه نمیدهد. رشد پوپولیسم واکنش دموکراتیک غیرلیبرال به دهها سال سیاستهای غیردموکراتیک لیبرال است. هسته پوپولیسم، در واقع در یک دموکراسی غیرلیبرال است. این باور وجود دارد که مردم باید به رهبرانشان رای بدهند و اینگونه به «اکثریتگرایی» بها دهند و در این میان از پلورالیسم و حقوق اقلیت غفلت میشود.
به گفته برخی رشد پوپولیسم به دهها سال لیبرالیسم غیردموکراتیک مربوط میشود و اقتصاد تنها بخشی از آن است که مردم را برای شورش علیه آن تحریک کرده است. در این شرایط بهرغم اینکه سیاستمداران میدانند یک قانون خوب نیست، اما به راستی نمیتوانند درباره آن کاری انجام دهند، برای اینکه این باور در آنها وجود دارد که بخشی از اتحادیه اروپا هستند و اجازه ندارند علیه آن اقدامی انجام دهند؛ زیرا آن یک قانون است، اما پوپولیسم به آنها خواهد گفت: سیاستمداران باید بدانند که حق دارند قانون را عوض کنند، حالا که دموکراسی این را میگوید ما هم از خود دموکراسی استفاده خواهیم کرد و در این راستا کاری که پوپولیستها میکنند دوباره سیاسی کردن مسائل است. با دوباره سیاسی کردن مسائل آنها مردم را به سمت خود جلب میکنند و مسیر اکثریتگرایی را به سود خود تغییر میدهند.این در شرایطی است که برخی تاکنون نگاه متفاوتی به رشد پوپولیسم داشتهاند. این افراد پوپولیسم را واکنش به پلورالیسم میدانند. مردم در تلاش هستند تا اتحاد خود را حفظ کنند، حتی برخی اوقات به همگنی میاندیشند و از این رو علیه پلورالیسم میشورند. وقتی پلورالیسم عقاید، ایدئولوژیها، احزابگرایی و گاهی اوقات دیدگاههای متغیر و گوناگونی را تحمیل میکند، این به اتحاد آسیب وارد میکند. پوپولیسم سعی میکند از این اوضاع به سود خود بهره ببرد و با نقد پلورالیسم، «یگانگی و اتحاد» را منفعت همگانی اعلام کند.
فارن افرز
ارسال نظر