راهکارهای مبارزه با مشکلات ناشی از پیرشدن جمعیت
جمعیت در حال پیر شدن به معنی این است که دولت نیاز به مخارج بیشتری در زمینههایی مانند مستمری بازنشستگی و مراقبتهای بهداشتی دارد و درآمد مالیاتی دریافتی نیز کاهش خواهد یافت. اگر دولتها کاری در این زمینه انجام ندهند، با افزایش کسری بودجه ساختاری روبهرو خواهند شد که مشکلات فراوانی در پی خواهد داشت که برخی از آنها در ادامه مورد اشاره قرار گرفتهاند:
۱- مشکل پیدایش ازدحام در مصرف منابع: دولت از بخش خصوصی قرض میکند، به همین دلیل بخش خصوصی کمتر میتواند خرج کرده و سرمایهگذاری کند.
جمعیت در حال پیر شدن به معنی این است که دولت نیاز به مخارج بیشتری در زمینههایی مانند مستمری بازنشستگی و مراقبتهای بهداشتی دارد و درآمد مالیاتی دریافتی نیز کاهش خواهد یافت. اگر دولتها کاری در این زمینه انجام ندهند، با افزایش کسری بودجه ساختاری روبهرو خواهند شد که مشکلات فراوانی در پی خواهد داشت که برخی از آنها در ادامه مورد اشاره قرار گرفتهاند:
1- مشکل پیدایش ازدحام در مصرف منابع: دولت از بخش خصوصی قرض میکند، به همین دلیل بخش خصوصی کمتر میتواند خرج کرده و سرمایهگذاری کند. علاوه بر این، بخش خصوصی معمولا کاراتر از دولت است و این کاهش مخارج و سرمایهگذاری منجر به آسیب به بخشهای مختلف اقتصادی کشور میشود.
2- مشکل ازدحام در مصرف منابع مالی: پول قرض گرفتن از بخش خصوصی توسط دولت افزایش پیدا میکند و این امر ممکن است نیازمند افزایش نرخ بهره باشد تا مردم را مطمئن کند که به اندازه کافی قرض کنند. مساله این است که این کار روی نرخ بهره کل فشار میآورد و موجب کاهش مخارج و کاهش رشد در اقتصاد میشود.
3- افزایش بدهی ملی و پرداختهای بهره سالانه: ایتالیا تقریبا هر ساله صددرصد تولید ناخالص داخلی خود را قرض میگیرد. اثر آن این است که افزایش درصد تولید ناخالص داخلی به بدهی بخش خدمات تعلق میگیرد که تنها در طول زمان افزایش مییابد. این کار نیازمند مالیات بالاتر یا مخارج کمتر برای نسلهای آینده است.
سیاستهایی برای مقابله با پیر شدن جمعیت در اروپا
۱- طبق تجربههای عمدتا اروپایی، گزینه اول میتواند این باشد که سن بازنشستگی بالاتر رود و مردم سالهای بیشتری کار کنند. یکی از راهکارهایی که در این گونه کشورهای دچار مشکل کهولت سن به آن توجه شده است، افزایش سن بازنشستگی از ۶۵ سال به ۷۰ سال است. از نقطه نظر اقتصادی این کار سودمند است زیرا منجر به درآمد مالیاتی بیشتری میشود (زیرا مردم مالیات بر درآمد را برای مدت زمان طولانیتری میپردازند.) و مخارج مصرفکننده نیز افزایش مییابد. علاوه بر این، دولت میتواند پرداخت صندوقهای پسانداز بازنشستگی را با این کار به تاخیر بیندازد. از سوی دیگر، افزایش سن بازنشستگی عرضه نیروی کار را افزایش میدهد و این امر میتواند در بازارهای کاری که با کمبود نیروی کار ماهر و باکیفیت روبهرو است، موثر باشد.
مشکل اصلی چنین سیاستی این است که به شدت نامحبوب است، به ویژه از سوی مردمی که نزدیک به سن بازنشستگی هستند. در برخی موارد نیز ممکن است دولت به قولی تعهد کند تا حقوق بازنشستگی را از یک سن خاص بپردازد. در بریتانیا، دولت قول داده است سن بازنشستگی را به ۶۷ سال افزایش دهد، اما این کار مدتی طولانی است که انجام نشده و بنابراین روی بدهی کوتاهمدت دولتها اثر نمیگذارد.یک مشکل دیگر این سیاست این است که افزایش سن بازنشستگی به نحوی است که بر انواع مختلف کارگران بهطور متفاوتی اثر میگذارد. برای یک کارگر یدی که با کار سنگین جسمانی روبهرو است، دشوار است تا سن ۷۰ سالگی به کار کردن در این شغل ادامه دهد، در حالی که برای یک کارمند دفتری بسیار سادهتر خواهد بود. علاوه بر این، بسیاری از کارگرانی که دستمزد خوبی دریافت میکنند، قادر خواهند بود زودتر از موعد از مستمری بازنشستگی خصوصی استفاده کنند.
۲- گزینه دوم میتواند افزایش درآمدهای مالیاتی باشد. اگر دولت نرخ درآمدهای مالیاتی را افزایش دهد، با استفاده از درآمدهای به دست آمده خواهد توانست تا حدودی مستمریهای بازنشستگی را پرداخت کند. به هر حال، درآمد مالیاتی بالاتر منجر به کاهش انگیزه برای کار کردن میشود و در بعضی موارد حتی افراد را از زندگی در یک کشور خاص منصرف کرده است. البته در کشورهایی مانند بریتانیا که درآمد مالیاتی در آن نسبتا پایین است، تجربه نشان داده است که نرخ بالاتر آن ممکن است انگیزهها را تا حد زیادی کاهش ندهد. علاوه بر این، مخارجی که در حوزه مستمری بازنشستگی صرف میشوند، موجب افزایش بهرهوری در اقتصاد نمیشوند.
۳- گزینه سوم این است که مستمریهای بازنشستگی تنها برای کمدرآمدها و کسانی که مستمری خصوصی ندارند، در نظر گرفته شوند. این امر به کاهش نابرابری و کاهش هزینه کل مستمریها کمک میکند. به هر صورت، این سیاست انگیزه زیادی برای افراد ایجاد میکند که پسانداز نکرده و از گرفتن مستمری خصوصی اجتناب کنند. این به آن علت است که اگر کسی پسانداز کند، از دولت مقدار ناچیزی دریافت میکند، بنابراین، در بلندمدت اوضاع ممکن است بدتر نیز بشود.
۴- گزینه چهارم این است که بیمههای بازنشستگی خصوصی و دریافت مستمری از سوی آنها تقویت شوند. دولتها میتوانند ارائه مستمری بازنشستگی را برای شرکتها اجباری کنند. در عوض، آنها میتوانند مالیاتهای بیشتری از این بیمهها و پرداختیها دریافت کنند. این کار برای کاهش بار مالی دولتها مفید است. با این حال این دغدغه وجود دارد که برخی افراد ممکن است وقتی به بازنشستگی میرسند، مستمری خصوصی کافی نداشته باشند. بنابراین، هنوز نیاز به وجود برخی بیمههای بازنشستگی از سوی دولت نیز در کنار بیمههای خصوصی وجود دارد.
ارسال نظر